موانع حق پذیری
ناآگاهی
دانش و آگاهی، از اصلی ترین عوامل شناخت حقیقت ها و واقعیت ها و در مقابل، جهل و نادانی، یکی از سبب های انکار حق است. نمونه ای از انکار حق را که برخاسته از جهل و گمراهی بود، در زندگی خوارج می بینیم. این گروه اگرچه مردمانی عابد و زاهد بودند، بر اثر نادانی، به پیکار با امیر مؤمنان علی علیه السلام برخاستند و در برابر آن حضرت به شدت ایستادند. به عقیده علی علیه السلام ، آنها کسانی بودند که «حق را می جویند، ولی آن را نمی یابند و بر خطا می روند».
«خوارج، جاهل مسلک و ناآشنا به فرهنگ اسلامی بودند و می خواستند همه کسری های خود را با فشار به رکوع و سجود طولانی جبران کنند، در حالی که عبادت در سایه جهالت، در نظر علی علیه السلام ارزشی نداشت. از این رو، زهد و تقوا و عبادتشان نتوانست آنان را از ایستادگی در برابر علی علیه السلام باز دارد».
این بود که نادانی و گمراهی، همچون پرده ای سیاه، عقلشان را تاریک کرد و آنان را از حق دور ساخت و در صف دشمنان علی علیه السلام قرار داد. بنابراین، از ویژگی های انسان های حق جو، مبارزه با نادانی و تلاش آنها برای کسب علم و آگاهی بیشتر خواهد بود.
پیام متن:
جهل و ناآگاهی، به انکار حق از سوی انسان می انجامد، به گونه ای که حتی او را وادار می سازد در برابر امام زمانش نیز ایستادگی کند.
غفلت از یاد خدا
خداوند رئوف در قرآن کریم می فرماید:
هر کس از یاد خدا روی گردان شود، شیطانی به سراغ او می فرستیم تا همواره قرین او باشد و آنها (شیطان ها) این گروه را از یاد خدا باز می دارند، در حالی که گمان می کنند هدایت یافتگان حقیقی، آنهایند. (زخرف: 36 و 37)
آثار اعمال نادرست انسان، به ویژه غرق شدن در لذت های دنیا و آلوده شدن به گناهان، این است که پرده بر قلب و چشم و گوش انسان می افتد و او را از خدا بیگانه می کند و شیطان ها را بر او مسلط می سازد، به گونه ای که راه بازگشت به روی او بسته می شود؛ زیرا شیطان ها و افکار شیطانی، از هر سو او را احاطه می کنند و (البته) این، نتیجه عمل خود انسان است.
بدیهی است که چنین کسی، از حق و حقیقت بیگانه می شود؛ زیرا او در اسارت شیطان ها به سر می برد. گروه شیطان ها نیز همواره با حق و حقیقت در ستیز به سر می برند.
پیام متن:
غافل شدن از یاد خداوند، شیطان را بر انسان مسلط و او را از درک حق و حقیقت ناتوان می سازد.
لجاجت و تعصب
استوارترین پایه بندگی خدا، تسلیم و فروتنی در برابر حق است و در مقابل، هر گونه تعصب و لجاجت، مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت است. نمونه آشکار لجاجت و تعصب بی جا، تقلیدهای کورکورانه و به دور از تحقیق مردم از گذشتگان خویش است، که مانعی بزرگ در راه پذیرش سخن حق به شمار می آید. خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید:
هنگامی که به آنها (مشرکان عرب) گفته شود که از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید، می گویند: ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می کنیم. (بقره: 170) بنا بر این آیه، مشرکان گفتار پیامبر را انکار نمی کردند، بلکه به قدری گرفتار تعصب بودند که آیین نیاکانشان را بر آن مقدم می شمردند.
لجاجت و تعصب، بر چشم و گوش انسان پرده می افکند، تا آن جا که او را به پافشاری در عقیده نادرستش وامی دارد. بدین ترتیب، آنچه برای او اهمیت دارد، تنها عقیده خود اوست و دیگر سخن ها ارزشی برای او ندارند، حتی اگر بر زبان پیامبری جاری شود.
پیام متن:
لجاجت و تعصب نادرست، انسان را از پذیرفتن حق باز می دارد.
حسد و کینه
از میان بیماری های زیان بار اخلاقی که گریبان گیر بشر می شود، هیچ کدام باری سنگین تر از حسد و کینه بر دوش آدمی نمی نهد. به سبب کینه جویی و حسد ورزی، انسان نقاط قوت و مثبت دیگران را انکار می کند و زیر بار سخن حق نمی رود.
گاهی نیز انسان حسود و کینه توز، حاضر می شود نابود شود، ولی حق را نپذیرد؛ حقیقتی که خداوند در قرآن این گونه بدان اشاره کرده است:
وَ إذ قالُوا اللّهُمَّ إن کانَ هذَا هُوَ الحَقُّ مِن عِندِکَ فَاَمْطِرْ عَلینا حِجارةً مِنَ السَّمآءِ اَوِ ائتِنَا بِعذابٍ ألیمٍ. (انفال: 32)
و به خاطر بیاور زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است و از طرف تو است، بارانی از سنگ، از آسمان بر ما فرو آر یا عذاب دردناکی برای ما بفرست.
پیام متن:
حسد و کینه، از بزرگ ترین موانع حق پذیری است.
تکبر و خود بزرگ بینی
یکی از عوامل روانی و گرایش های نفسانی که انسان را از اندیشه درست و شناختن راه سالم باز می دارد، کبر و خودخواهی است. خطر تکبر این است که انسان را در برابر دستورهای الهی سرکش می سازد و او را از بندگی راستین خداوند دور می کند. نمونه ای از این گونه تکبر را در وجود شیطان می بینیم. آن گاه که خداوند، او را با صراحت، به سجده بر آدم دستور داد، اطاعت نکرد و از امر خدا سر پیچید.
خداوند در قرآن می فرماید:
و (یاد کن) هنگامی که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید»، همگی سجده کردند، جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و (به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد. (بقره: 34)
خود بزرگ بینی شیطان سبب شد که میان او و پذیرش حق، حجابی پدید آید. در نتیجه، به فرمان خدا اعتراض کند؛ اعتراضی که مایه کفر و راندن او از درگاه الهی شد. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:
تکبر و تعصب، به او [شیطان] دست داد و به خلقت خویش افتخار کرد و از جهت اصل و ریشه خود در مقایسه با او (انسان) تعصب ورزید. به همین سبب، این دشمن خدا، پیشوای متعصبان و سر سلسله مستکبران است و کسی است که بنای تکبر را پی ریزی کرده است.
پیام متن:
راهیان حق جو، پیش از هر اقدامی باید ریشه تکبر را در خود بخشکانند که بزرگ ترین مانع راه آنهاست.
هوا و هوس
از حضرت علی علیه السلام روایت است:
ای مردم! همانا از دو چیز بر شما می ترسم؛ هواپرستی و آرزوهای طولانی: پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز می دارد و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می برد.
در قرآن کریم می خوانیم:
پس اگر اجابت نمی کنند تو را، بدان که آنان هوای خویش را دنبال خواهند کرد و گمراه تر از آن، کسی است که از هوای خود پیروی کند، بدون هدایتی (از جانب خدا). (قصص:50)
انسان گرفتار هوا و هوس، حق و حقیقت را با منافع خویش در تضاد می بیند. از این رو، همواره به رویارویی با آن می پردازد و همیشه از آن گریزان است.
به راستی، هوا و هوس، به منزله گرد و غباری است که بر روی حقیقت می نشیند و انسان را از دیدن حق بی بهره می کند به تعبیر سعدی:
حقیقت، سرایی است آراسته
هوا و هوس، گرد برخاسته
نبینی که هر جا که برخاست گرد
نبیند نظر، گرچه بیناست مرد!
پیام متن:
پیروی از هوا و هوس، انسان را در مادیات غرق و در نتیجه، او را از حق و حقیقت دور می سازد.
رفاه و راحت طلبی
انسان راحت طلب همواره به فکر خویش است و در برابر چیزی که رفاه طلبی او را تهدید کند، واکنش منفی نشان می دهد. چنین فردی هرگز حاضر نیست از لذت های نفسانی خویش فاصله بگیرد و برای او حتی مسائل مهمی مانند جهاد در راه خدا نیز بی مفهوم است، چنان که در قرآن کریم می خوانیم:
یاد کن آن هنگام را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم! نعمت خدا را به یاد آورید، آن گاه که میان شما پیغمبران فرستاد و شما را پادشاهی داد و به شما آنچه را به هیچ یک از اهل عالم نداد، عطا کرد. ای قوم! به سرزمین مقدسی که خدا سرنوشت شما مقرر گردانید، وارد شوید و پشت به حکم خدا مکنید؛ که زیان کار شوید. قوم موسی گفتند: در آن سرزمین مقدس، گروهی مقتدر و قاصر و ستمکار هستند و هرگز تا آنها از آنجا بیرون نشوند، ما داخل نخواهیم شد. هرگاه آنان بیرون شدند، ما داخل شویم. دو نفر مرد خداترس (یوشع و کالب) که لطف خدا شامل حالشان بود، گفتند: شما بر آنها از این در (که خدا فرمود) وارد شوید، چون درآمدند، آن گاه به یقین بر آنها چیره خواهید شد. و (نترسید و) بر خدا توکل کنید؛ اگر بدو گرویده اید. باز قوم گفتند: ای موسی! ما در آنجا مادامی که آنها باشند، ابدا درنیاییم. پس تو برو به اتفاق پروردگارت با آنها قتال کن و ما این جا خواهیم نشست. موسی گفت: خدایا، من جز بر خود و برادر خود، مالک و فرمان روا نیستم، تو میان ما و این قوم فاسق (که فرمان نمی برد) جدایی انداز. خدا گفت: چون مخالف امر کردند، شهر را بر آنان حرام می کنیم و چهل سال باید در بیابان سرگردان باشند. پس تو بر این گروه فاسق تأسف مخور. (مائده: 20ـ26)
بنا بر این آیه ها، راحت طلبی قوم موسی علیه السلام سبب شده بود که به انکار سخنان برحق حضرت موسی علیه السلام برخیزند و در نتیجه، به بهانه جویی روی آورند و از فیض جهاد در راه خدا محروم شوند.
پیام متن:
رفاه بیش از حد و راحت طلبی، انسان را به انکار حق فرمان می دهد.