یک گام با امام/شکیبایی
سالک راه معرفت و قرب به حضرت حق جل و علا با دشواریهای بسیاری روبهرو خواهد شد. او راه پر پیچ و خم و طاقتفرسایی در پیش دارد. او راه حریت و آزادسازی نفس خویش از اسارت تن و از اسارت شیطان درون و برون در پیش گرفته است. حریت هم پیشه اوست و هم توشه او. حر چنان که حضرت صادق(ع) فرمود در همه حال «حرّ» است. و چون حرّ است باید صبور باشد و صبر یکی از دستاوردهای حرّیت است. پس سالک بیصبر به جایی نمیرسد؛ همچنان که سلوک بیحرّیت معنا ندارد. سالک در پی رهایی خود از قید اسارت است. این است که پیر عارف ما از پس بیدار باش برای برخاستن از خواب غفلت و دعوت به آزادسازی خود، صبر و تحمل را یکی از ثمرات آزادزیستی و آزادسازی میداند.
«هان ای نفس خسیس و ای دل غافل! از خواب برخیز و در مقابل این دشمنی که سالها است تو را افسار کرده، و در قید اسیری درآورده و به هر طرف میخواهد، میکشاند، و به هر عمل زشتی و خلق ناهنجاری دعوت میکند و اداره مینماید، قیام کن، و این قیود را بشکن و زنجیرها را پاره کن و آزادیخواه باش و ذلت و خواری را برکنار گذار و طوق عبودیت حق به جل جلاله را به گردن نه که از هر بندگی و عبودیتی رهی و به سلطنت مطلقه الهیه در دو عالم نائل شوی …
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
و با پیش داشتن مقدمه در باب آزادی نفس است که امام خمینی، مقام صبر را دستاورد آن میشمارد و خاطر نشان میکند «از نتایج بزرگ و ثمرات عظیمه این حریت و خروج از عبودیت نفس، صبر در بلیات و نوائب است.»
ام صبر مقام سالکانی است که در نیمه راهند؛ چه صبر بر بلیات و چه صبر بر ترک گناه و انجام طاعت:
«زیرا مادامی که نفس، مصیبات و بلیات را مکروه شمارد، و آن را [ یعنی نفس را] جزع باطنی از آنها باشد، مقام معرفتش ناقص است. چنانچه مقام رضای به قضا و خشنودی از توجه بلیات، مقام شامختری است، گرچه آن را نیز از مقامات متوسطین محسوب نماییم. و همین طور صبر در معاصی و بر طاعت نیز از نقصان معرفت به اسرار عبادات و صور معاصی و طاعات است. زیرا که اگر کسی حقیقت عبادت را بفهمد و به صور برزخیه بهینه آن ایمان داشته باشد، و همین طور به صور برزخیه موحشه معاصی مؤمن باشد، صبر در این مقامات برای او معنی ندارد. بلکه مطلب منعکس میشود.»
حضرت امام، کار عالم عارف سید بنطاوس را شاهد میگیرد که روز نخست به تکلیف رسیدن خود را جشن میگرفته است. چنین انسانی دیگر عبادت و ترک گناه را با دشواری نهفته در درون نمینگرد که بخواهد برآن بردبار کند:
«از جناب عبدصالح عارف به وظایف عبودیت، صاحب مقامات و کرامات علی بنطاوس - قدساللّه نفسه منقول است که روز اول تکلیف خود را جشن میگرفته و سور و سرور میکرده و عید محسوب میکرده، برای آنکه خدای تبارک و تعالی او را در آن روز مفتخر فرموده به اذن در فصل طاعات.
آیا برای این روح لطیف باید فعل طاعات را صبر در مکروهات کامنه [ = نهفته] در باطن به شمار آورد؟ ماها کجا هستیم و این بندگان فرمانبر حق کجا؟ ما باز گمان میکنیم حق تعالی تحمیل به ما فرموده و تکالیف را زحمت و کلفت میدانیم. اگر یکی از ما هم زحمت کشد، و در اول وقت فریضه را به جا آورد، میگوید که انسان باید این کار را بکند، زودتر خود را راحت کنیم! همه بدبختیهای ما از جهل و نادانی است و نقصان و فقدان ایمان است.»
دیدید که صبر از نتایج بزرگ حریت است. اما صبر خود نتایج فراوان دارد که از جمله آنها اصلاح و سر به راه شدن نفس و دستیابی به ملکهای نورانی برای سلوک به مقامات معنوی بالاتر است:
«بدان که از برای صبر، نتایج بسیار است که از جمله آنها ارتیاض و تربیت نفس است. اگر انسان مدتی در پیشآمدهای ناگوار و بلیات روزگار و در مشقت عبادات و مناسک و تلخی ترک لذات نفسانیه به واسطه فرمان حضرت ولیّالنعم، صبر کند، و تحمل مشاق را گرچه سخت و ناگوار باشد، بنماید، کم کم نفس عادت میکند و مرتاض میشود و از چموشی بیرون میآید و سختی تحمل مشاق برآن آسان میشود، و از برای نفس ملکه راسخه نوریه پیدا میشود که به واسطه آن از مقام صبر ترقی میکند و به مقامات عالیه دیگر نائل میشود. بلکه صبر در معاصی، منشأ تقوای نفس شود، و صبر در طاعات، منشأ انس به حق گردد، و صبر در بلیات، منشأ رضا به قضای الهی شود. و اینها را مقامات بزرگ اهل ایمان، بلکه اهل عرفان است.»
انسان غیر صابر آرامش ندارد و زبانش از شکایت فارغ نیست و کردارش از ناهنجاری به دور نمیباشد. «انسان غیر صابر و بیشکیبا، زبانش به شکایت پیش هر کس و ناکس باز شود. و این علاوه بر رسوایی پیش مردم و معروفیت به سست عنصری و کمثباتی و افتادن از نظر خلق، پیش ملائکةاللّه و در درگاه قدس ربوبیت از ارزش میافتد.» این است که پیر سالک ما همچنان مینویسد:
«بندهیی که نتواند یک مصیبت که از حق و محبوب مطلق به او میرسد، تحمل کند، و انسانی که از ولی نعمت خود که هزاران هزار نعمت دیده، و همیشه مستغرق نعمتهای او است، یک بلیه دید زبان به شکایت پیش خلق گشود، چه ایمانی دارد؟؟ و چه تسلیمی در مقام مقدس حق دارد؟ پس درست است که گفته شود کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد. اگر تو به جناب ربوبی ایمان داشته باشی و مجاری امور را به ید قدرت کامله او بدانی، و کسی را متصرف در امور ندانی، البته از پیشآمدهای روزگار و از بلیات وارده، شکایت پیش غیر حق تعالی نکنی. بلکه آنها را به جان و دل بخری و شکر نعم حق کنی.»
حضرت امام، این استاد بزرگ اخلاق و عرفان، در تحلیل این جمله شریف از حضرت سجاد(ع) که «لا ایمان لمن لا صبر له» باز خاطر نشان میکنند که بیتابی آدمی و زبان گشودن به شکایت خالق در پیش خلق، کار آدمی را کم کم به جایی میکشاند که تخم بغض و دشمنی با حق تعالی در دل او کاشته میشود و چه بسا، اساسا صورت درونی او، صورت بغض به خدای تعالی میگردد و با حال دشمنی با خداوند از دنیا برود:
«آن اضطرابهای باطنی و آن شکایتهای زبانی و آن حرکات زشت غیر معتاد اعضا، همه شهادت دهند که ما از اهل ایمان نیستیم. تا نعمت در کار است، صورتا شکری میکنیم و آن نیز مغزی ندارد، بلکه برای طمع ازدیاد است. وقتی که یک معصیبت پیش آمد کرد، یا یک درد و مرضی رو آورد، شکایتها از حق تبارک و تعالی پیش خلق میبریم و زبان اعتراض و کنایهگویی را باز کرده، پیش کس و ناکس شکوهها میکنیم. کم کم این شکایتها و جزع و فزعها در نفس، تخم بغض به حق و قضای الهی میکارد، و آن را به تدریج سبز میشود و قوت میگیرد تا آنکه ملکه میشود. بلکه خدای نخواسته، صورت باطن ذات، صورت بغض به قضای حق و دشمنی ذات مقدس شود. آن وقت عنان از کف گسیخته شود و مهار اختیار از چنگ رها شود و انسان به هیچ وجه نتواند ضبط حال و خیال نماید، و ظاهر و باطن، رنگ دشمنی حق تعالی گیرد، و با یک پارچه بغض و عداوت مالک النعم از این عالم منتقل گردد و به شقاوت ابدی و ظلمت همیشگی دچار شود.»
این است که پیر عارفمان باز بر سر این مهم، به پند دادنها مینشیند:
«پس ای عزیز! مطلب بس مهم و راه خیلی خطرناک است. از جان و دل بکوش و در پیشآمدهای دنیا، صبر و بردباری را پیشه خود کن، و در مقابل بلیات و مصیبات، مردانه قیام کن و به نفس بفهمان که جزع و بیتابی، علاوه بر آنکه خود ننگی بزرگ است، برای رفع بلیات و مصیبات فایدهای ندارد. و شکایت از قضای الهی و اراده نافذه حق، پیش مخلوق ضعیف بیقدرت و قوه، مفید فایده نخواهد بود.»
منبع: «چهل حدیث، حدیث 16، ص225 221»