• تماس  

نهان بودم ،پیدا شدم...

03 مهر 1395 توسط زينب اسماعيلي

یک حرف . . . 

 

 

اگرتو برفکنی در میان شهر نقاب…هزار مومن مخلص درافکنی به عقاب

درون ما ز تو یک دم نمیشود خالی….کنون که شهر گرفتی روا مدار خراب

تو را حکایت ما مختصر به گوش آید…که حال تشنه نمیدانی ای گل سیراب

الهی!

 

 

زندگی همه با یاد تو…شادی همه با یافت تو…و جان آنست که درآن شناخت تو است…موجود نفسهای جوانمردانی…حاضر دلهای ذکر کنندگانی…از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی…از دور می پندارند و نزدیک تر از جانی…ندانم که در جانی یا خود جانی…آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی…

الهی!

 

 

     تا با تو آشنا شدم ،از خلایق جدا شدم…در جهان شیدا شدم…

 

       نهان بودم ،پیدا شدم…

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

محبان المهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس