• تماس  

نمازچیست؟؟؟؟؟

11 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

 

 
نماز چیست؟

 

 


معنا و مفهوم نماز

نـمـاز در لـغت به معناى پرستش, نياز, سجود, بندگى و اطاعت, خم شـدن بـراى اظـهـار بـندگى و اطاعت و يكى از فرايض دين و عبادت مـخصوصى است كه مسلمانان پنج بار در شبانه روز به جا مى آورند.
نـماز يعنى خدمت و بندگى, فرمان بردارى, سر فرود آوردن و تعظيم كردن به نشانه احترام.
نماز, داروى نسيان و وسيله ذكر خداوند است. نـمـاز, رابـطه معنوى مخلوق با خالق است. نماز يعنى دل كندن از مـاديـات و پـرواز دادن روح; يـعـنى پا را فراتر از ديدنى ها و شنيدنى ها نهادن.


نماز در قرآن و حديث
فـلـسـفـه, فايده و آثار, شرايط و آداب و اوصاف نماز در آيات و روايـات بـسـيارى آمده كه پرداختن به همه آن ها در اين جا ممكن نـيـسـت, لـكـن بـه طور مختصر قطره اى از درياى معارف اسلامى را درباره نماز بازگو مى كنيم.
نماز, بزرگ ترين عبادت و مهم ترين سفارش انبيا است. لقمان حكيم پـسـرش را بـه نـمـاز تـوصـيه مى كند.۱ حضرت عيسى(ع) در گهواره فـرمـود: خـدايـم مـرا بـه نـماز و زكات سفارش كرده است.۲ حضرت ابـراهـيـم(ع) هـمـسر و كودك خويش را در بيابان هاى داغ مكه آن هـنـگـام كه هيچ آب و گياهى نداشت, براى به پا داشتن نماز مسكن داد.۳ پـيـشـوايـان مـعـصوم ـ عليهم السلام ـ هنگام نماز رنگ مى باختند.
گـرچـه بـعـضـى نـمـاز را به خاطر بهشت يا ترس از عذاب جهنم مى خـوانند, اما حضرت على(ع) نه براى تجارت و ترس از آتش, بلكه به خاطر شايستگى خدا براى عبادت نماز مى خواند.۴
نـمـاز, اهرم استعانت در غم ها و مشكلات است. خداوند مى فرمايد:
از صبر و نماز در مشكلات كمك بگيريد و بر آن ها پيروز شويد. نـمـاز بـه مـنزله پرچم و نشانه مكتب اسلام است. پيامبر اكرم مى فرمايد: (علم الاسلام الصلوه).
نـماز به منزله سر نسبت به تن است. پيامبر(ص) مى فرمايد: (موضع الصلوه من الدين كموضع الراس من الجسد).۵
نـمـاز بـراى اولـياى خدا شيرين و براى غير آنان دشوار و سنگين است. قرآن مى فرمايد: (وانها لكبيره الا على الخاشعين).۶
در اهـمـيـت نـمـاز همين بس كه حضرت على(ع) در جنگ صفين و امام حـسين(ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ كشيدند و به نماز ايستادند. و آن گـاه كـه بـه عـلى(ع) ايراد گرفتند كه چه هنگام نماز است؟
ايـشـان فرمود: ما براى همين مى جنگيم تا مردم اهل نماز باشند.
در زيـارت نـامـه وارث مـى خـوانيم: (اشهد انك قد اقمت الصلوه; شهادت مى دهم كه تو نماز را برپا داشتى.)
حضرت على(ع) درباره نماز بارها سخن به ميان آورده كه در اين جا به چند نمونه اشاره مى كنيم.
الـف) درباره بركات نماز مى فرمايد: فرشتگان, آنان را در بر مى گيرند و آرامش بر آنان نازل مى شود, درهاى آسمان بر آنان گشوده و جايگاه خوبى برايشان آماده مى شود.۷
ب) در خـطـبـه ۱۹۶ نهج البلاغه گوشه هايى از مفاسد اخلاقى هم چون كـبر و سركشى و ظلم را برمى شمارد و آن گاه مى فرمايد: نماز به هـمـه وجـود انـسـان آرامـش مى بخشد, چشم ها را خاضع و خاشع مى گـردانـد, نـفس سركش را رام و دل ها را نرم و تكبر و بزرگ منشى را محو مى كند.
ج) هـم چـنين در نامه اى به محمد بن ابى بكر مى نويسد: نماز را در وقـت مـعين آن به جاى آر و به خاطر آسوده بودن از كار نماز, پيش از وقت معين آن را برپاى مدار و آن را واپس مينداز.۸


آداب نماز و آثار تربيتى آن
شـرايـط و آداب نماز به قدرى زياد است كه تمام نظام ها و روابط انـسـانـى را بـه طور خودكار تنظيم و اصلاح مى كند. توجه به همه آثـار تـربيتى نماز كار مشكلى است ولى ما چند نمونه آن را بيان مى كنيم:
۱. ادب در بـرابـر سـخـن امـام جماعت; در نماز جماعت وقتى امام مشغول خواندن حمد و سوره است بايد ساكت باشيم.
۲. مـراعات حقوق ديگران; آب وضو, مكان نمازگزار و لباس او بايد حـلال و از مـال ديگران و غصبى نباشد; حتى اگر از مال خمس نداده لباس تهيه كند, نمازش باطل است.
۳. تـغـذيـه و بهداشت نمازگزار; اگر نمازگزار از مشروبات الكلى اسـتـفـاده كـرده باشد, تا چهل روز نمازش مورد قبول نيست. لباس نـمـازگـزار نيز بايد پاك باشد و بهتر است به هنگام نماز عطر و مسواك زد و موها را شانه كرد.
۴. همسردارى; كسى كه به همسر خود نيش بزند, نمازش قبول نيست.
۵. ولايت; كسى كه اهل نماز است ولى تسليم طاغوت ها است و ولايت و حـكـومـت رهـبـران اسلامى را پذيرا نيست, نمازش قبول نيست; گرچه تمام عمر در كنار كعبه باشد.
۶. نـظـم و ترتيب; در تمام كلمات و كارهاى نماز نظم و ترتيب به چشم مى خورد.
۷. انـعطاف و هم آهنگى; امام جماعت بايد با مردم هم آهنگ باشد; بـه ايـن معنا كه مراعات ضعيف ترين افراد را بكند. اگر كسى دير بـه جماعت رسيد, امام بايد كمى ركوع خود را طول بدهد تا او نيز بـه نـمـاز بـرسد. مردم نيز بايد خود را با امام هم آهنگ كنند; مـثـلا كسانى كه يك ركعت از نماز جماعت عقب هستند و در ركعت دوم بـه جـمـاعـت پيوسته اند, مى توانند با نوعى انعطاف و تغيير در نماز جماعت شركت كنند.
۸. اعـتـماد; اگر هريك از امام يا مردم در انجام قسمتى از نماز شـك كـردنـد, بـايـد بـه يك ديگر اعتماد كنند; يعنى با توجه به رفتار ديگرى تصميم بگيرند.
۹. ورزش; اگـرچه نماز براى انجام وظيفه الهى است, ولى طراحى آن طـورى اسـت كه در لابه لاى نماز و حركات ركوع و سجود يك نوع حركت ورزشى نيز نهفته است.
۱۰. آمـوزش اجبارى; نمازگزار بايد مسائل و احكام مورد نياز خود را فراگيرد.
۱۱. آگـاهـى از اخـبـار; مـردم با شركت در نمازجمعه و جماعت با اخبار و مسائل دينى و مشكلات مسلمانان آشنا مى شوند.
۱۲. امـر به معروف و نهى از منكر; (حى على الصلوه) در اذان يكى از بزرگ ترين معروف ها است.


معانى بلند عبارات و الفاظ نماز
نـمازگزار با گفتن (الله اكبر) ابهت همه ابرقدرت ها را مى شكند و خـطـ بـطلان بر همه قدرت هاى طاغوتى, وسوسه هاى ابليس و جاذبه هاى مادى مى كشد.
بـا گفتن (بسم الله) به كار خود قداست و كرامت مى دهد و در خود تـوكـل و وابستگى به قدرت غيبى را ايجاد مى كند و به دنيا اعلام مـى كـنـد قدرتى كه من به او پناه آورده ام, سرچشمه مهربانى ها است.
بـا (الـحـمـدلله) گفتن خود را از اطاعت كردن و بله قربان گفتن انسان هاى سفله و پست رها مى كند.
بـا (رب العالمين) قدرت لايزال خداوندى را بر تمام جهانيان حاكم مى داند.
با (الرحمن الرحيم) تمام هستى را از آن خدا معرفى مى كند.
بـا ايـن جمله بيان مى كند كه نه تنها نعمت هاى مادى خداوند ما را احـاطه كرده بلكه نعمت هاى معنوى خداوند نيز ما را فراگرفته است.
بـا گـفتن (مالك يوم الدين) مسير و آينده را مشخص مى كند و ياد روز سخت دادرسى را در دل زنده مى كند.
تـا ايـن جـا, نمازگزار زمينه براى اظهار بندگى و ابراز نياز و مـددخـواهـى از خدا را فراهم مى كند و بعد از اين مرحله با درك عـظـمـت خـدا و رحـمـتش و ابراز نياز خويش مى گويد: (اياك نعبد وايـاك نـسـتـعـين) تنها مطيع امر تو هستيم نه غلام حلقه به گوش جباران و تنها از تو يارى مى طلبيم.
با گفتن (اهدنا الصراط المستقيم) از خدا طلب هدايت مى كند, چرا كـه با پيمودن اين راه او به تمام هوس ها و افراط و تفريط ها و وسوسه هاى شيطانى پشت پا مى زند.
با گفتن (صراط الذين انعمت عليهم) الگوها را مشخص مى كند.
بـا (غـيـر الـمغضوب عليهم ولا الضالين) به گروه هاى انحرافى كه انسان هاى پاك را اغفال مى كنند, هشدار مى دهد.
بـا ركوع در برابر عظمت پرورگار, اظهار بندگى و اطاعت مى كند و فـروتنى و تواضع و خضوع خود را در برابر عظمت پروردگار نشان مى دهد.
با سجده, تذلل و اظهار كوچكى و خاكسارى در برابر خدا را نمايان مى سازد.
ذكـر مـقـدس (سبحان الله) كه در تمام عبادت ها به چشم مى خورد, حـقـيـقـتـى را در بر دارد كه ريشه در همه عقايد و تفكرات صحيح اسـلامـى دوانده است و زيربناى ارتباط انسان با خدا و صفات كمال او اسـت; روح تعبد و مغز عبادت, همان تسبيح است. توحيد و عدل و نـبـوت و امـامـت و معاد براساس تسبيح خدا و منزه دانستن او از عـيـوب و كـمبودها است. توحيد خالص جز با منزه دانستن پروردگار از شريك و شبيه و عيب و عجز محقق نمى شود.


آثار فردى و اجتماعى نماز
نـمـاز تاثير بسزايى در زندگى فردى و اجتماعى فرد دارد. در اين جا برخى از آن ها را فهرست وار بيان مى كنيم.
نمازگزار در مقايسه با كسى كه نماز نمى خواند, احساس آرامش بيش ترى دارد.
هـنـگـامى كه از طريق نماز, روح خود را به معراج مى فرستد و با خـدا و نام او پيوند مى دهد, احساس عزت و قدرت مى كند و از هيچ كس و هيچ قدرتى نمى ترسد.
نـمازگزار هيچ گاه چشمش را به چيزهاى حرام آلوده نمى كند و نمى گـذارد هوس هاى زودگذر و وسوسه هاى شيطانى روح و ذهنش را مشغول كـنـد. در مـقـابل, دامن گيرى مفاسد, جاذبه هاى آلوده موجود در اجـتـمـاع, زلـف هـا و بدن هاى عريان, صحنه هاى بدآموز و تحريك كـنـنده, موسيقى و نغمه هاى حرام چنان پرده اى بر دل هاى افراد بـى نـماز مى كشند كه آنان را توان مشاهده و ارتباط با ظرايف و لطايف و معنويت نيست.
در جـهان امروز كه لجام گسيختگى فرهنگى به طور فزاينده اى سلامت و امـنيت جانى بسيارى از جوامع را به مخاطره انداخته است و همه روزه شاهد طغيان و عصيان گروه هاى مختلف مردم به ويژه نوجوانان و جـوانان هستيم, كيست كه فريادرس اين مردم باشد؟! آيا چيزى جز نـماز و توكل و امدادهاى غيبى خداوندى مى تواند ناجى اين افراد از مـنـجـلاب ايـن گـنـاهان عظيم شود و آن ها را از سقوط به دره نيستى و فلاكت باز دارد؟


آثار و عواقب ترك نماز
تـرك نماز در دنيا و آخرت عواقب تلخى دارد. در قيامت, اهل بهشت از دوزخـيـان مى پرسند: چه چيزى شما را روانه جهنم كرد؟ يكى از پـاسـخ هايشان اين است كه ما پاى بند به نماز نبوديم.۹ در جايى ديگر به نمازگزارانى كه در نمازشان سهل انگاراند; يعنى گاهى مى خوانند و گاهى نمى خوانند, مى گويد: واى بر آنان.۱۰
رسـول خدا(ص) فرموده است: (من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر; هركه عمدا نماز را ترك كند, از اسلام خارج شده و كافر است.)
در جـايـى ديـگر مى فرمايد: (بين العبد وبين الكفر ترك الصلوه; مرز بين بنده خدا و كفر, ترك نماز است.)۱۱
هيچ انسان با وجدان و متفكرى نيست كه از ابعاد و اسرار و ظرايف نـماز آگاه باشد ولى از كنار آن ها بى اعتنا رد شود, مگر كسانى كـه بـه خـاطر غفلت و بى خبرى, توفيق سخن گفتن با خداوند را از خود سلب كرده اند. 

منبع: مركز جهاني سبطين(ع)
________________________

 نظر دهید »

نکته جالب حرکات نماز

11 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

 1 نظر

احکام طلاق

10 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

توضیحات
دسته: استفتائات
احكام طلاق

وكالت زوجه در طلاق خودش

857. هر گاه زوجه از طرف زوج وكالت در مطلّقه كردن خود داشته باشد، در مورد صيغه  ى طلاق بايد چه بگويد؟

ج. بگويد ـ زوجةُ موكّلى طالق ـ و مقصود، خودش باشد.

 

ميزان عدالت در شاهد طلاق

858. در عدالت عادل هايى كه شاهِد طلاق مى  شوند، آيا حسن ظاهر كافى است يا احراز عدالت واقعى لازم است؟

ج. حكم عدالت در آن همانند عدالت در باب نماز جماعت است.

 

آشكار شدن عدم عدالت شهود

859. پس از طلاق معلوم مى  شود كه دو شاهد، هنگام طلاق فاسق بوده  اند، طلاق چه صورتى دارد؟

ج. آن طلاق باطل است؛ زيرا عدالت واقعى آن ها شرط است و احراز عدالت به تنهايى كافى نيست.

 

طلاق در حال حيض و ازدواج بعد از آن

860. چند سال قبل با كسى ازدواج كردم و بعد از مدّتى در حال حيض، طلاق گرفتم. بعد از گذشت عدّه، چون نمى  دانستم طلاق در حال حيض صحيح نيست، دو مرتبه ازدواج كردم و فعلاً يك بچّه دارم. لطفا مرا راهنمايى كنيد و حكم شرعى را بيان بفرماييد؟

ج. طلاق در حال حيض صحيح نيست، مگر در سه صورت كه در مسأله  ى 1993 رساله بيان شده و در فرض بطلان، در زوجيت شوهر اوّل هستيد و بايد از دوّمى جدا شويد و بچّه، احكام حلال زاده را دارد.

 

شرط اختيار طلاق ضمن عقد

861. در صورتى كه زوج ضمن عقد ازدواج، يا عقد لازم ديگر، زوجه  ى خود را در طلاق وكيل كند، آيا اين وكالت قابل عزل مى  باشد يا خير؟

ج. اگر به نحو شرط نتيجه بوده، قابل عزل نيست و اگر شرط فعل بوده، احكام وكالت در آن جارى است.

 

زمان طهر خانمى كه رحم ندارد

862. خانمى كه جراحى كرده و رحمش را خارج كرده اند، عادت ماهانه ندارد و خونى هم نمى  بيند، بفرماييد، زمان طهر غير مواقعه  ى او جهت اجراى صيغه  ى طلاق چگونه است؟

ج. بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از نزديكى با او خوددارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.(مسأله 2000 رساله)

 

طلاق حامل

863. آيا در طلاق حامل، لازم است آثار حمل ظاهر شده باشد، يا علم به حمل كفايت مى  كند، اگرچه آثار حمل ظاهر نشده باشد؟

ج. علم به حمل كفايت مى  كند.

مردى كه به تعهّدات خود عمل نمى  كند

864. حكم مردى كه به تعهّدات خويش در رابطه با همسرش عمل نمى  كند و حاضر به طلاق او نيز نمى  باشد، چيست؟

ج. امر طلاق به دست زوج است؛ مگر اختيار طلاق وكالتا ضمن عقد به زوجه منتقل شده باشد، در غير اين صورت براى الزام مرد به انجام تعهّدات، مى  تواند به حاكم شرع صالح مراجعه كند.

 

شرط اختيار طلاق در صورت ازدواج مجدّد

865. اگر زنى شرط كرده باشد در صورتى كه شوهرش همسر ديگرى اختيار كند وكالت در طلاق داشته باشد، آيا در صورتى كه شوهر به خاطر ناسازگارى زن، همسر دوّمى اختيار كند، باز هم همسر اوّل وكيل در طلاق است؟

ج. اگر آن شرط در صورت عدم ناسازگارى زن بوده، در اين جا در طلاق وكالت ندارد.

 

نحوه  ى اثبات ادّعاى طلاق توسّط زوج

866. آيا طلاق به مجرّد ادّعاى شوهر و اين كه بگويد: من او را مطلّقه نموده  ام، ثابت مى  شود، به  گونه  اى كه زن حقّ ازدواج داشته باشد و نفقه ساقط شود، يا اين كه بايد با شهادت دو عادل باشد؟

ج. آن چه به اقرار بر عليه زوج است، ثابت است و در امور ديگر، عدم زوجيّت ثابت نيست و اما خود زن با اطمينان به راستگويى و صدق شوهر، احكام طلاق را اجرا مى  كند و شهادت دو عادل شرط نيست.

 

اختلاف زن و مرد در طلاق

867. مرد و زن در وقوع طلاق اختلاف دارند؛ مرد مدّعى وقوع طلاق و زن منكر آن است. قول كدام يك مقدّم است؟

ج. اگر انكار زوجه به عدم آگاهى وى از طلاق ـ به تنهايى ـ باز نگردد، قول او با قَسَم مقدّم است.

 

مردى كه زن خود را اذيت مى  كند و نفقه نمى  دهد

868. مردى عيال خود را اذيّت مى  كند و نفقه نمى  دهد و از طلاق او نيز خوددارى مى  كند. آيا آن زن مى  تواند شوهر ديگر اختيار كند؟

ج. نمى  تواند.

 

اختيار طلاق در دست زوج است

869. اينجانب سردفتر مى باشم، خانمى مراجعه كرده كه با بخشيدن مهريه  ى خود و نفقه در ايّام عده، طلاق مى  خواهد. توضيح آن كه خانم از ديوان عالى كشور حكم طلاق دارد، امّا شوهر وى به هيچ وجه رضايت نمى  دهد. آيا طلاق دادن زن شرعا جايز است؟

ج. خير، بلكه بايد شوهر به طلاق راضى شود.

 

ميزان مدخوله بودن زن در طلاق

870. با دختر باكره  اى ازدواج كرده و دخول ـ به اندازه  اى كه موجب غسل است ـ شده، ولى بكارت برداشته نشده و باقى است و سپس زن را طلاق داده  ام. آيا در طلاق دادن حكم مدخوله را دارد يا نه؟

ج. حكم مدخوله را دارد.

871. آيا دخول در دُبُر موجب مى  شود كه طلاق بعد از دخول باشد، يا دخول در قُبُل لازم است؟

ج. بله، طلاق مدخول  بها محسوب مى  شود.

طلاق قبل از غسل

872. هر گاه طلاق پس از انقطاع خون و قبل از غسل واقع شود، آيا صحيح است؟

ج. صحيح است.

 

عده  ى زنانى كه بچه  دار نمى  شوند

873. عده نگه داشتن براى زنى كه عقيم است، يا به واسطه  ى دارو بچه  دار نمى  شود و يا رحم خود را درآورده است، لازم است؟

ج. بله، لازم است.

 

نفقه  ى زن مطلقه

874. پس از طلاق، نفقه  ى زن مطلقه بر عهده  ى كيست؟ آيا پدر و مادر در مورد او وظيفه  اى دارند؟

ج. اگر زن فقير باشد و پدر و مادرش تمكن مالى داشته باشند، واجب النفقه  ى آن ها است.

 

عنوان طلاق حاكم شرع

875. طلاق حاكم شرع، آيا رجعى است يا بائن؟

ج. به هر نوعى كه طلاق داده، به همان نوع مى  باشد.

 

طلاق زن بدون عادت

876. طلاق زنى كه به وسيله  ى قرص جلوگيرى از حاملگى عادت نمى  شود، چه وقت است؟

ج. به مسأله  ى 2000 رساله رجوع شود.

طلاق به علت بى  نمازى زن

877. زنم نماز نمى  خواند و داراى هفت فرزند هستيم، آيا مى  توانم به اين جهت او را طلاق بدهم؟

ج. مى  توانيد او را طلاق دهيد، ولى بهتر است به هر راه ممكن او را نمازخوان كنيد.

 

سه طلاقه كردن زن در يك مجلس

878. در صورتى كه همسر زنى سنّى باشد، آيا مرد مى  تواند در يك مجلس زنش را سه طلاقه كند؟

ج. خير، نمى  تواند و با قاعده  ى الزام منافات ندارد.

 

طلاق خلعى

879. اگر زن مبلغى را براى رضايت شوهر به طلاق بدهد، آيا مرد در انجام يا عدم انجام طلاق اختيار دارد يا لازم است او را طلاق دهد؟

ج. خير، مرد اختيار دارد.

 

استمتاع از زن در ايام طلاق رجعى

880. كسى كه همسرش در عده  ى طلاق رجعى است، مى  تواند به او نگاه شهوت  آلود داشته باشد؟ و استمتاعاتى كه در اين ايام براى او جايز است چه مقدار است؟

ج. هيچ نگاه و استمتاعى براى او جايز نيست؛ مگر اين كه با آن استمتاع رجوع عملى از طلاق بكند.

 

طلاق در ايام عادت

881. اگر زن پس از طلاق متوجه شود كه او در حال عادت بوده، آيا طلاق صحيح است؟

ج. خير، باطل است، مگر از سه مورد مذكور در مسأله  ى 1993 رساله باشد.

 

طلاق زن حامله

882. آيا طلاق زن حامله در حال عادت زنانگى صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

 

طلاق سوّم بعد از عقد انقطاعى ديگرى

883. زنى دو طلاق داده شده و سپس به عقد موقت ديگرى درمى  آيد و سپس با شوهر اوّلى ازدواج مى  كند و مطلّقه مى  شود. آيا اين طلاق سوّم است؟ يا ازدواج موقّت اثر دو طلاق اوّلى را مانند عقد دايم از بين مى  برد؟

ج. اثر دو طلاق اوّل را از بين نمى  برد.

 

جستجو از شوهر مفقودالاثر

884. براى جستجو از شوهر مفقودالاثر، آيا اعلان در جرايد و وسايل ارتباط جمعى ـ مثل راديو ـ كفايت مى  كند؟

ج. جستجو، شأن حاكم شرع است.

 

عسر و حرج زن در زمان غيبت همسر

885. آيا عسر و حرج زن بر اثر غيبت همسر، باعث جواز طلاق براى حاكم مى  شود؟ به ويژه اگر غيبت به وسيله  ى رفتن و فرار كردن خود زوج باشد، يا موردى كه نفقه دهنده  اى نيست كه نفقه  ى زوجه را بدهد؟

ج. در مدّت فحص و جستجو، حاكم بر زوجه انفاق مى  كند توسّط ولىّ از مال زوج يا متبرّع ديگرى يا از بيت  المال.

تقاضاى طلاق به علت وطى در دبر

886. در محاكم قضايى، زوجه به جهت وطى در دُبُر و نارضايتى وى، دادخواست طلاق غيابى و يا حضورى شوهر داده است، در حالى كه شوهر به طلاق راضى نيست. آيا عنوان مذكور مجوّز طلاق مى  باشد؟ و در صورت صدور طلاق توسّط قاضى، آيا زوجه مى  تواند ازدواج مجدّد كند؟

ج. طلاق به دست زوج است و نفس عنوان مذكور مجوّز مبادرت قاضى به حكم طلاق نخواهد شد و با فرض فوق، ازدواج مجدّد جايز نيست.

 

شرط نديدن بچّه توسّط زوجه ضمن طلاق

887. اگر در ضمن اجراى طلاق خلع، علاوه بر بذل مهر با زن شرط شده است كه وى حقّ ملاقات با فرزندش را نداشته باشد، چون موجب ناراحتى و اضطراب طفل مى  شود و نگهدارى آن براى زوج مشكل مى  شود و زوجه هم قبول نموده است. حال اگر زوجه از اين شرط تخلّف كند و بخواهد با فرزندش ملاقات كند، آيا اين هم مثل رجوع مهر محسوب مى  شود كه موجب تبدّل طلاق خلع به رجعى است يا خير؟

ج. در صورتى كه زوجه حقّ حضانت داشته باشد، شرط صحيح نيست و در هر صورت، موجب بطلان و تبدل خلع نيست.

 

امر پدر و مادر به طلاق همسر

888. اگر پدر يا مادر به فرزند بگويند زنت را طلاق بده، آيا بايد اطاعت امر ايشان كرد يا خير؟

ج. خير.

 

عدّه طلاق زنى كه خون نمى  بيند

889. هر گاه زنى به خاطر شير دادن بچّه عادت ماهانه نبيند، تكليف او براى طلاق چيست؟

ج. بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از نزديكى با او خوددارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.

 

استحقاق نصف مهر براى زوجه غير مدخوله

890. بخشى از مهريه زوجه  اى، دو دانگ از خانه مسكونى كه زوج بعدا خواهد خريد قرار داده شده است، (به شرط خريد خانه). اكنون زوج پيش از خريد خانه و پيش از دخول، قصد طلاق دارد و آن دو دانگ را به شش ميليون تومان تعيين كرده  اند. آيا زوجه مستحقّ چه مقدارش مى  باشد؟

ج. زوجه نصف آن را حق دارد.

 

كشف عدم يائسگى پس از چند مرتبه ازدواج موقت

891. زنى به يائسه بودن خود علم داشته و چند مرتبه بدون گرفتن عدّه، ازدواج موقّت نموده است و بعد حامله شده كه كاشف از عدم يأس است و در لحوق اين ولد به اين ازدواج مردّد گشته كه شايد هم براى شوهر اوّل باشد. حكم وطى  هايى كه انجام شده چيست و ولد ملحق به كدام است؟

ج. اين وطى  ها، به شبهه بوده و ظاهرا ولد ملحق به آن است كه صاحب عدّه  ى فعليه ى بوده، بنابراين كه عدّه وطى به شبهه هم فراش است. (مستفاد از جامع المسائل، ج3، صفحه 535.)

 

اگر عدم طلاق زوج موجب عسر و حرج باشد

892. زنى با شوهرش اختلاف دارد و با هم متاركه كرده  اند. شوهر اصلاً طلاق نمى  دهد و زن در عسر و حرج به سر مى  برد، آيا زن مى  تواند خودش به طلاق اقدام نمايد؟ تكليفش چيست؟

ج. زن نمى  تواند خودش طلاق بگيرد و تا امكان دارد به حدّ ميسور و مقدور با هم سازش كنند، هر چند به نحو ارتباط جزيى باشد، به اين كه حتّى  الامكان واسطه  اى نزد زوج ببرند تا او را حاضر به طلاق يا زندگى كنند، ولو به اين كه زن در خانه  ى ديگرى باشد و گاهى به او سر بزند. خلاصه زن به اين صورت صبر كند تا شايد فرجى برايش حاصل شود.

 

وكالت بلاعزل زوجه در طلاق در صورت تخلف مرد از شرايط عقدنامه

893. در ضمن عقد ازدواج، زوج به زوجه وكالت بلاعزل براى طلاق در صورت تخلّف از شرايط مندرج در عقدنامه مى  دهد. آيا زوج در فرض مذكور حق فسخ و رجوع از اين وكالت را دارد؟

ج. حق فسخ و رجوع نداشتن زوج از اين وكالت، خالى از اشكال نيست؛ زيرا بلاعزل بودن وكالت، خلاف مقتضاى وكالت است و وكيل قابل عزل است. زيرا معناى بلاعزل، اصالت است و قوام وكالت به عدم اصالت است. مگر اين كه شرط نتيجه كند. يعنى شرط كند كه زن وكيل باشد كه قابل عزل نمى  باشد.

 

طلاقِ باطلِ زن مسيحى و ازدواج موقت با مرد مسلمان

894. مسيحيان طبق ضوابط و دستورات شرع خودشان، بايد در كليسا ازدواج يا طلاق را انجام دهند. زنى به حكم دادگاه آن ها، در دادگاه طلاق داده شده است كه در شرع مسيحيّت اين طلاق باطل است. آيا در اين صورت، مرد مسلمان مى  تواند با چنين زنى ازدواج موقت كند؟

ج. در فرض مرقوم، مسلمان نمى  تواند با آن زن عقد موقّت انجام دهد.

اختلاف زن و مرد در صحّت طلاق

895. زنى سال ها پس از طلاق، ادّعا مى  كند طلاق در حال حيض واقع شده، لذا باطل بوده است، امّا مرد مدّعى صحّت طلاق است، قول كدام يك مقدّم است؟

ج. مدّعى صحّت مقدم است، مگر بيّنه بر خلاف بياورد؛ هر چند وظيفه  ى زن اين است كه طبق علم خود عمل كند.

 

بطلان طلاق در زمان عادت

896. در سال 1360 از زوجه  ام جدا شدم، در حالى كه از وى دو فرزند پسر داشتم. در سال 1362 مجددا ازدواج كردم و اكنون داراى دو فرزند مى  باشم. در سال 1363 همسر سابقم ازدواج كرد، مدتى بعد صاحب فرزند شد، در زمانى كه بچه دوّم را آبستن بود، فهميد در زمان طلاق در عادت به سر مى  برده است. وى و همسرش به اين نتيجه رسيدند كه بچه بايد سقط شود و آن ها از هم جدا شوند كه اين عمل صورت گرفت. بفرماييد:

1) نسبت من با همسر سابقم چيست؟ آيا محرم مى  باشيم؟

2) آيا ما مى  توانيم بدون خواندن صيغه  ى مجدّد با هم زندگى كنيم و زناشويى داشته باشيم؟

3) حكم اولاد متولد شده از همسر دوّم چيست؟

ج. زوجه به همسرى زوج اوّل باقى است و نياز به عقد جديد ندارد. اولاد از همسر دوّم، اولاد شبهه و ملحق به والدين است و سقط هم حرام است و اين در صورتى است كه طلاق شخص غايب نبوده باشد و الا در مسأله  ى 1993 رساله و بعد آن بيان شده است.

 

وقوع طلاق در طهر مواقعه

897. كسى صيغه  ى طلاق را به وكالت از زوج اجرا كرده و پس از آن زن اعلام نموده كه طلاق در طهر مواقعه واقع شده و مجرى صيغه دوباره آن را در طهر ديگرى بخواند، آيا طلاق دوّم صحيح است؟

ج. طلاق دوّمى صحيح است و نيازى به وكالت مجدّد از زوج ندارد و عدّه را بايد از طلاق دوم شروع كند.

 

زنده شدن زوج و مسأله  ى رجوع وى

898. در صورتى كه ميّت به طور غير طبيعى زنده شود ـ مثلاً با دعا يا تصرّف ولايى يا رجعت ـ يا مواردى كه زن بايد در عدّه  ى وفات باشد ـ مانند مرتدّ شدن زوج يا طلاق حاكم در زوج مفقود الاثر ـ بعد از رفع مانع (توبه و رجوع از ارتداد، عودت زوج مفقود الاثر)، حكم رجوع زوج را شرعا بيان نماييد. آيا فرقى بين موارد فوق هست؟

ج. بعد از تحقّق موت، همسرش نيست تا به رجوع حلال شود و در صورت دوّم (ارتداد) هم حقّ رجوع ندارد و در صورت سوم (مفقود شدن شوهر) اگر شوهر در عدّه آمد، حقّ رجوع دارد و اگر بعد از انقضاى عدّه آمد، حقّى ندارد؛ اگرچه هنوز شوهر اختيار نكرده باشد، واللّه  العالم.

 

اختلاف زن و مرد در اصل طلاق

899. اگر زوج مدّعى طلاق و زوجه منكر باشد و بيّنه و شهود هم نباشند، قول كدام يك مقدّم است؟

ج. قول زوجه با يمين او مقدم است.

 

شيربها و بازپس گيرى آن

900. حكم شيربهايى كه هنگام عقد ازدواج به پدر زوجه، طبق رسومات محلّى جهت تهيّه جهيزيه داده مى  شود، در صورت طلاق چيست؟ آيا زوج مى  تواند آن را بازپس گيرد؟

ج. احكام هبه را دارد؛ لذا اگر پول را در جهيزيه صرف كرده و شرطى هم نشده و يا متعارف نبوده، مرد حق ندارد آن را مطالبه كند.

 

بطلان طلاق خلعِ مشروط به شرط باطل

901. اگر در طلاق خلع، زوج با مجرى صيغه شرط كند كه در صورتى طلاق خلع مى  دهم كه زن به هيچ وجه فرزندش را نبيند و طلاق هم واقع شده و زن از اين شرط خبر نداشته باشد، آيا شرط مذكور و طلاقى كه مشروط به اين شرط شده است، صحيح است؟

ج. اين شرط و طلاق خلعِ مشروط به اين شرط، باطل است. مانند اين است كه عوض در خلع چيز حرامى مانند خمر باشد؛ ولى در بطلان اصل طلاق، تأمّل است.

 

تقاضاى نصف مهر پس از بخشش به شوهر

902. اگر زوجه در عوض طلاق، تمام مهريه خود را ببخشد يا ابرا كند و زوج وى را پيش از دخول طلاق بدهد، آيا زن مى  تواند نصف مهر را به زوج رجوع كند؟

ج. محلّ تأمل است و احتياط در اين است كه زن نصف مهر را به زوج برگرداند، ولى احتمال اقرب، تأثير جامع يا مجموع خلع و طلاق قبل از دخول در احدالنّصفين است، مثل تأثير خلع در نصف ديگر به تنهايى. (مستفاد از جامع المسائل، ج3، ص 507.)

 

تقاضاى بازگرداندن خدمات انجام داده توسط مرد

903. آيا مرد مى  تواند هنگام طلاق، يا غير طلاق تقاضاى بازگرداندن مال يا خدماتى را كه خارج از وظيفه لازم خويش انجام داده بنمايد؟

ج. خير، نمى  تواند مگر مالى به او بخشيده باشد و باقى باشد كه رجوع در هبه  ى به زوجه جايز است، گر چه خلاف احتياط است.

 

رضايت به طلاق در برابر پول

904. آيا مرد مى  تواند در مقابل درخواست طلاق زن، مبلغى را از او بگيرد و به طلاق رضايت دهد؟

ج. طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به شوهر مى  بخشد تا طلاقش دهد، خلع مى  گويند و اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند و زن مالى به مرد بدهد كه او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گويند.

 1 نظر

جملات زیبا ازمقام معظم رهبری درباره شهید و شهادت

10 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

جملات زیبا ازمقام معظم رهبری درباره شهید و شهادت

ازماندگان و عزيزان شهدا بايد همواره شكرگزار خداوند باشند.
خاطره‏ى شهدا را بايد در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت.
رسم شهادت و سنت الهى قتل فى‏ سبيل‏اللَّه، با نظام اسلامى زنده شد.
زنده نگه داشتن ياد شهداى انقلاب باعث تداوم حركت انقلاب است.
شهادت، بالاترين پاداش و مزد جهاد فى‏سبيل‏اللَّه است.
شهادت، مرگ انسانهاى زيرك و هوشيار است.
شهادت، نشانه‏ى استوارى است.
شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى.
شهداى ما مظهر عقلانيت دينى و مدافع حقانيت و عدالت بودند.
عزت امروز اسلام و مسلمين ثمره خون شهدا است.
عظمت ما به خاطر شهادت جوانان و فرزندان اين ملت است.
ياد شهدا بايد هميشه در فضاى جامعه زنده باشد.
شهادت، مرگ تاجرانه است .
هر چه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست بیاورد به برکت خون این جوانان شهیداست.
آنچه مهم است حفظ راه شهداست،یعنی پاسداری از خون شهدا،این وظیفه اول ماست
نمک شناسی حق شهدا این است که در راهی که آن ها باز کرده اند،حرکت کنیم.
امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.
هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.
شهادت بالاترین پاداش و مزد فی سبیل الله است.
امروز، به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است.
فداکاری شهیدان و گذشت خانواده ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود .
جامعه ی مانوس با فرهنگ ایثار و شهادت توقف و عقبگرد نخواهد داشت.
پیشرفت های افتخار آمیز علمی کشور ازبرکات جهاد وشهادت در راه خداست.

 نظر دهید »

شهید وشهادت

10 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

شهيد و شهادت


شهادت مرگي است، انتخاب شده، مرگي كه انسان به سوي آن مي‌رود نه آنكه به سوي انسان بيايد و اهميت و ارزش شهيد و شهادت نيز از همين جا سرچشمه مي‌گيرد.
اگر چه گفته مي‌شود شيعه اگر در بستر هم بميرد، شهيد است، اما شهادت درجاتي دارد كه عالي‌ترينش جهاد در راه خداست.
ماده اصلي «شهادت» معني حضور را مي‌رساند، از اين رو شهادت و گواهي در كارها و اعمال نيز به همين ملاحظه از اين ماده مشتق گرديده است؛ ولي شهيد در چه صحنه‌اي حضور دارد؟ آيا هنگامي كه مي‌خواهد اين دنيا را ترك گويد شاهد و ناظر فرشتگان است؟ آيا شاهد و ناظر نعمت‌هايي است كه خداوند به او عنايت مي‌كند و او از همان آغاز مرگ آنها را مشاهده مي‌نمايد؟ - چنانچه در روايات متعددي آمده است – آيا حضورش در پيشگاه خداست كه هرگز فناپذيرو نابودشدني نيست؟ و يا …
باري، هر معنايي كه داشته باشد، اين مفهوم را مي‌رساند كه شهيد مرگ ويژه‌اي دارد، سواي مرگ‌هاي ديگر.
نخستين بار كلمه «شهيد» را پيامبر اكرم(ص) بر افرادي كه در راه خدا كشته مي‌شوند اطلاق كرده است. در روايتي مي‌خوانيم كه آن حضرت به يارانش فرمود:
جراحكم في سبيل الله و من قتل منكم فانه شهيد:
جراحاتي كه بر شما وارد مي‌شود در راه خداست و هر كس از شما كشته شود، شهيد است.

ارزش شهادت
در دنياي پرفتنه امروز كه عصر انفجار اطلاعات لقب گرفته است و در زمانه‌اي كه مرزهاي جغرافيايي، معنا و مفهوم پيشين خود را در ساختار جديدي از معرفت و تحول مبنايي در حيات بشري، رفته رفته از دست مي‌دهند و اقتدار ملي هر كشور در بعد فرهنگي آن جلوه و ظهور مي‌يابد، پاسداري از ارزش‌هاي فرهنگي، رويكردي واقع‌بينانه و استراتژيك خواهد بود. چنين است كه هر ندايي از رهايي و هر پرچمي از آزادگي در گستره گيتي، مورد هجوم توفان‌‌هاي زهرآگين اتحاديه جهاني زر و زور و تزوير قرار مي‌گيرد.
در اين ميان، رسالت همه آناني كه به عدالت، آزادي و رهايي مي‌انديشند و به آرمان بزرگ پيامبران ايمان دارند، آن است كه از فرهنگ ايستادگي و وارستگي در اين تهاجم بي‌حساب با هر وسيله ممكن صيانت و پاسداري كنند.
درخشان‌ترين و فروزان‌ترين ستاره آسمان فرهنگ رهايي، مشعل پرفروغ فرهنگ شهادت است.
تكريم و تعظيم شهيدان، تلاشي مقدس است در برافراشتن پرچم‌هاي سرخ استقلال و آزادي بشريت، از يوغ ذلت و اسارت و گام بلندي است در راستاي احياي ارزش‌هاي مكتب توحيد و عدالت؛ زيرا كه، «شهادت، مرگ در راه ارزش‌هاست» و هر شهيد، مشعلي است كه در بلنداي عزت و سرافرازي يك ملت، جاودانه مي‌درخشد.
«شهيد، زيباترين زخم بر پيكر هستي و «شهادت» زيباترين غزلي است كه از لبهاي سرخ حقيقت مي‌تراود. شهادت بيداري را معنا مي‌كند و بينايي را شفاف مي‌سازد.
شهادت مشعلي است كه خداوند در جان برگزيدگانش برمي‌افروزد، تا تاريكي از شانه‌هاي زندگي بگريزد.
شهيد چشمه آتشي است كه خرمن ظلم را مي‌سوزاند و آب رواني است كه بر كوير تشنه عدالت جاري مي‌شود. هر شهيد سپيده‌اي است كه در افق آسمان‌ها طلوع مي‌كند و پيام‌آور صبح مي‌شود. شهادت شهيد به طور يقين بسيار پرارزش‌تر و مؤثرتر از حيات اوست. «شاهد» از اوصاف خداوند است و زماني كه كسي به آن درجه از خلوص برسد كه به مقام شهادت نايل آيد او مخلوقي است ملحق شده به خالق و عادي است و از «ونفخت فيه من روحي».
شهادت نه يك مردن، كه يك انتخاب است: «ولا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله. اموات بل احياء و لكن لا تشعرون».(1)
هر كسي را كه در راه خدا كشته و شهيد شد، مرده نپنداريد؛ بلكه او زنده جاويد است وليكن شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت.
شهيد همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حيات جاري در سطح طبيعت به حيات پشت پرده آن مي‌باشد.
در قرآن كريم، حدود ده آيه به صورت صريح درباره كساني كه در راه خدا كشته شده باشند، وجود دارد. از جمله مسايلي كه در اين آيات به آن اشاره شده است عبارت است از: زنده بودن شهيد، رزق شهيد، آمرزش گناهان شهيد، ضايع نشدن عمل شهيد، مسرت و خوشحالي شهيد، وارد شدن در رحمت الهي و رستگاري شهيد.

شهيد و شهادت در روايات
از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده است كه فرمود:
ما من قطره احب الي الله عزوجل من قطره دم في سبيل الله:
هيچ قطره‌اي در پيشگاه خداوند محبوب‌تر از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود نيست.
فوق كل ذي بر بر حتي يقتل في سبيل الله فاذا قتل في سبيل الله فليس فوقه بر.
بالاتر از هر فرد نيكوكاري، نيكوكار ديگري وجود دارد كه در راه خدا كشته شود و آنگاه كه در راه خدا كشته شد بالاتر از او نيكوكاري وجود ندارد.
حديثي از پيامبر(ص) رسيده است كه فرمود:
شهيد داراي هفت خصلت است:
1. نخستين قطره خونش كه بر زمين ريزد تمام گناهانش آمرزيده مي‌شود.
2. سرش در دامن همسران بهشتي يعني حورالعين قرار مي‌گيرد و آنان غبار از چهره‌اش مي‌زدايند و مي‌گويند درود بر تو و او نيز همين پاسخ را به آنها مي‌دهد.
3. از لباس‌هاي بهشتي بر او مي‌پوشانند.
4. خادمان بهشت بي‌درنگ عطرهاي مخصوص بهشتي براي او حاضر مي‌سازند تا هر كدام را بخواهد، بگيرد و استفاده كند.
5. او هنگام جان دادن منزل خويش را در بهشت مشاهده مي‌كند.
6. به روح(3) او گفته مي‌شود در بهشت هر جا كه مي‌خواهد استراحت كند.
7. به وجه الله نظر مي‌كند و اين آسايش و راحتي خاص براي انبياء و شهداست.
مقام شهدا آنچنان بالاست كه در قيامت در بعضي مقامات هم‌رديف و انبياء مي‌باشند. چرا كه پيغمبر(ص) مي‌فرمايد: ثلاثه يشفعون الي الله يوم القيمه فيشفعهم:
الانبيا ثم العلماء ثم الشهداء.
سه گروهند كه در قيامت شفاعتشان پذيرفته مي‌شود: انبياء، علماء و سپس شهدا. بايد توجه داشت كه شهادت مقام هر كسي كه كشته مي‌شود نيست؛ بلكه كسي شهيد است كه ايمان به خداوند داشته باشد، در جهاد شركت جويد و به خاطر خدا بجنگد و اگر كسي اين شرايط را نداشته باشد، كشته شدنش در هر كجا كه باشد شهادت محسوب نمي‌شود؛ زيرا در حديثي از پيامبر(ص) آمده است: كسي در ميدان نبرد كشته مي‌شود و در پيشگاه خداوند عرض مي‌كند: من در راه تو كشته شده‌ام، پاسخ مي‌رسد: دروغ مي‌گويي؛ زيرا تو جنگيدي و اراده‌ات اين بود كه بگويند فلاني شجاع است و اين معني هم درباره تو گفته شد. چرا كه خداوند مي‌فرمايد: انما يتقبل الله من المتقين: خداوند عمل را از متقين مي‌پذيرد.
بايد توجه داشت كه شرايط غسل و كفن و دفن شهيد نيز از ساير كساني كه جهان را بدرود گفته‌اند، ممتاز است: شهيد را با همان لباس‌هايي كه بر تن دارد و بدون غسل يعني همانگونه كه بدنش به خون آغشته است، دفن مي‌كنند، تنها چيزي كه در مراسم دفن شهيد با سايرين مشترك است، نماز است، يعني شهيد همانگونه كه كشته شده فقط نماز ميت بر او خوانده و دفن مي‌شود.

سلام و زيارت كردن شهدا
در حديثي از پيامبر(ص) نقل شده است كه رسول اكرم(ص) در روز احد بالاي سر «مصعب بن عمير» ايستاد و براي او دعا كرد و سپس گفت:
رسول خدا گواهي مي‌دهد كه شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قيامت هستند. بياييد وايشان را زيارت كنيد، بر اينان سلام كنيد كه سوگند به آنكه جانم در دست اوست، هيچ كس نباشد كه بر آنها سلام كند، الا اينكه جوابش را مي‌دهند و آنها از ميوه‌هاي بهشتي و هداياي آن روزي داده مي‌شوند. (4)
اين حديث بر زنده بودن شهدا و بر رزق و لزوم زيارت آنان دلالت دارد. و در قرآن كريم نيز آمده است: (5)
آنانكه در راه رضاي خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دين خدا كشته شدند و يا مرگشان فرا رسيد، البته خداوند، رزق و روزي نيكويي در بهشت ابد نصيبشان مي‌گرداند و همانا خداوند بهترين روزي‌دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلي عنايت كند كه بسيار به آن راضي و خشنود باشند.
در اين آيات پس از اينكه از رزق و روزي شهدا با نام رزق نيكو ياد مي‌كند جايگاه آنان را در بهشت معرفي و آن را مقام رضوان و رفيع مي‌داند. حقيقت رزق شهدا در جهان ديگر بر ما پوشيده است؛ ليكن مي‌دانيم كه رزق آنها از جانب خداست.

پاداش عمل شهيد
خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضايع نشدن عمل شهيد در قرآن اشاره فرموده است، از جمله: (6) كساني كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضايع نگرداند و آنان را به سعادت هدايت كند و امورشان را اصلاح نمايد و به بهشتي كه از پيش مقامات آن را به آنها شناسانده است واردشان مي‌سازد.
و جالب است كه خداوند در آيه «4» همين سوره مي‌فرمايد: اگر خدا مي‌خواست، از كفار انتقام مي‌كشيد و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاك مي‌كرد، پس براي آزمايش خلق نسبت به يكديگر است.
و در سوره نسا و آيه «74» مي‌فرمايد: كسي كه در راه خدا جهاد كند و در راه خدا شهيد گردد يا پيروز شود، پاداش بزرگي به او عطا خواهيم كرد.
و خداوند در آيه «82» سوره توبه مي‌فرمايد: بگو آيا درباره ما جز يكي از دو نيكي را انتظار داريد؟ يا به شهادت مي‌رسيم و يا پيروز مي‌شويم. در هر حال خداوند خون شهيد را تضمين كرده و آن را هدر نمي‌داند.
در زمان پيامبر(ص) نيز منافقين مي‌گفتند: اگر مؤمنين نزد ما بودند و به جنگ نمي‌رفتند، نمي‌مردند و كشته نمي‌شدند و خدا در جواب آنها فرمود كه اين آرزوهاي باطل را حسرت بر دل آنها خواهد كرد و خداست كه زنده مي‌كند و يا مي‌ميراند در هر وقت كه بخواهد.(7) در هر حال خداوند خون شهيدان را پاداش نيكو كه همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 325
  • 326
  • 327
  • ...
  • 328
  • ...
  • 329
  • 330
  • 331
  • ...
  • 332
  • ...
  • 333
  • 334
  • 335
  • ...
  • 386
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

محبان المهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس