گل کرده در زمین، کَرَم آسمانی ات آغوش باز می رسد از مهربانی ات
16 آبان 1395 توسط زينب اسماعيلي
گل کرده در زمین، کَرَم آسمانی ات
آغوش باز می رسد از مهربانی ات
حالا بیا و سفره مینداز سفره دار
حالت خراب می شود و ناتوانی ات
دارد مرا شبیه خودت پیر می کند
جان برده از تمام تنم نیمه جانی ات
یوسف ترین سلاله ی تنها تر از همه
سبزی رسیده تا به لب ارغوانی ات
این گرد پیری از اثر خاک کوچه است
بر موی تو نشسته ز فصل جوانی ات
باید که گفت هیئت سیّار مادری
خرج عزا شدی و خدای تو بانی ات
زهر از حرارت جگرت آب می شود
می گرید از شرار غم ناگهانی ات
زینب به پای تشت تو از دست می رود
رو می شود جراحت زخم نهانی ات
آقای زهر خورده چرا تیر می خوری؟
چیزی نمانده از بدن استخوانی ات
محمد امین سبکبار