وظایف درون صنفی روحانیت
وظایف درون صنفی روحانیت
محمد عالم زاده نوری
روحانیت خود را به حق وارث انبیا می داند و سعی در ادامه راه آنان دارد. چنین رسالتی نیازمند آن است که چونان انبیا، خود را به زیور صفات و اعمال نیکو آراسته و از لوث صفات و اعمال مذموم بپیراید. از این منظر قطعا اولین وظیفه روحانیت توجه به خود است. روشن است که بخشی از این صفات و اخلاقیات را باید در اخلاق فردی و تزکیه نفس جستجو کرد، اما در باب اخلاق و بایسته های رفتار درون صنفی روحانیت نیز باید نکاتی را بر شمرد:
تبلیغ دین و انجام وظایف حوزه علمیه جز با بر پایی وحدت ممکن نیست. تاریخ نشان داده که اختلاف میان روحانیت همه اطراف اختلاف را هدف می گیرد و اعتبار روحانیت را از میان می برد و نفوذ آن را در جامعه ساقط می کند و در نهایت تنها به سود دشمنان تمام خواهد شد. علمای ربانی حوزه ها هیچگاه در میدان اختلافات وارد نشدند و اگر در موضع گیری ها و عمل کرد ها تفاوتی دیده می شود نه بر خاسته از اختلاف درونی بلکه ناشی از اختلاف در شیوه اجتهاد است. حوزه های علمیه باید راه بر اختلاف ببندند، از طرح مباحث تفرقه انگیز به شدت پرهیز و مسببان جناح بندی ها در حوزه را طرد کنند.
طلاب جوانی که وارد حوزه ها می شوند گر چه از صفای روح و انگیزه های ایمانی قوی بر خور دارند اما آنچه از یک عالم دینی یا روحانی طلب می شود امری فراتر از این است. روحانی مربی و مبلغ دین است و باید چند گام پیش از مخاطبان در مسیر تعالی و رشد حرکت کند. توجه به تربیت فکری و اخلاقی طلاب از مسائل مهمی است که باید مد نظر مسئولان، اساتید و مربیان اخلاق در حوزه ها باشد.
بخش اعظمی از نفوذ روحانیت در جوامع اسلامی برخاسته از ارزش عملی و منش پارسا گونه آنان است. امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. روحانیت مروج پا نهادن بر تعلقات مادی است و از این منظر هیچ چیزی بدتر از دنیا گرایی نمی تواند روحانیت را آلوده کند. توجه به زی پارسا گونه و دوری از زخارف دنیوی امری است که باید از طرق مختلف در حوزه ها مورد توجه قرار گیرد و از مسیر های مختلف دنبال شود.
با تاکید می توان گفت اجتهاد امری است که از مقومات حوزه های علمیه به شمار می رود و حوزه های علمیه باید شرایط را برای رشد و با لندگی این مهم فراهم آورند. از جمله لوازم بالندگی اجتهاد در حوزه آن است که در فضای علمی باب اظهار نظر باز باشد و نظرات علمی با ابزار و شرایط علمی سنجیده و داوری شوند. تعصب بر یک نظر علمی و مسدود کردن راه نقد و اظهار نظر نه تنها کمکی به ترویج اسلام نمی کند بلکه موجبات تنگ نظری و جمود را فراهم می آورد. در فضای پس از انقلاب اسلامی این نکته بیش از پیش رخ می نماید و باید مورد توجه قرار گیرد.
حضرت امام خمینی مسائل مهمی از این دست را در بیان و بنان خود به روحانیت توصیه کرده اند.
حفظ وحدت میان روحانیت
مطلب دیگری که باز انسان را می ترساند که خدای نخواسته، مبادا این انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند، و بدانید که می بیند اگر خدای نخواسته بشود، و او این است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف فرض کنید کامیون داران و آنهایی که شغل های مختلف دارند، اگر اختلافی در بین آنها وارد بشود، به صنف دیگر سرایت نمی کند. کامیون دارها اگر با هم مختلف بشوند به بازار هیچ کاری ندارند، سرایت هم نمی کند، اما اگر در صنف ما اختلاف پیدا بشود، این اختلاف به بازار هم کشیده می شود، به خیابان هم کشیده می شود؛ برای اینکه شما هادی مردم هستید، مردم توجه دارند. قهرا یک دسته دنبال شما، یک دسته دنبال آن کسی که با شما مخالف است و یک وقت می بینید که در همه ایران یک اختلافی از ناحیه ما پیدا شده است، مایی که همه دعوت می کنیم به اینکه مردم با هم باشند.
اتحاد کلمه، ملت را به اینجا رسانده است، خودمان اختلاف پیدا کنیم! و این را من به شما عرض کنم، ما و شما نباید خودمان را بازی بدهیم. اختلاف ریشه اش از حب نفس است. هرکس خیال می کند که من برای خدا این آقا را باها ش اختلاف میکنم، یک وقت درست بنشیند در نفس خودش فکر کند ببیند ریشه کجاست. حسن ظن به خودش نداشته باشد، سوء ظن داشته باشد. ریشه همان ریشه شیطانی است که آن حب نفس انسان است.
تفرقه روحانیت گناه کبیره و فسق
اینجا اگر من یک کار بدی بکنم، می گویند «آخوند ها» کذا هستند! این لطمه اش به اسلام وارد می شود؛ این لطمهاش به حوزه های دیانتی وارد می شود؛ این لطمه اش به احکام اسلام وارد می شود. اگر چنانچه شما خودتان حذف کنید خود تان را، و خود جامعه های علمی به جان هم بیفتند و هم را حذف کنند و فحش بدهند و تفسیق بکنند و تکفیر بکنند، و عرض می کنم هیا هو درست کنند و امثال ذلک، اگر ما خود مان را بشکنیم و خود مان را از بین ببریم، در جامعه دیگر از قول ما اسلام قوّت نمی گیرد؛ ما نمی توانیم پخش اسلام بکنیم. این امانت است در دست ما آقا! خدای تبارک و تعالی دینش را امانتا در دست ما الان اشخاصی که در اینجا هستیم، اشخاصی که در جا های دیگر هستند ـ امانت گذاشته خدا این دیانت را؛ خیانت به این امانت نکنید. این جبهه بندی ها خیانت است. مگر شما از دو دین هستید؟ مگر مذهب شما شُعَب مختلفه دارد؟ مگر ملا های شما هر کدام به یک دینی دعوت می کنند؟ جبهه بندی یعنی چه؟ این دنبال آن ملا، آن دنبال آن ملا. اینها غلط است؛ اینها کفر است؛ اینها از کبایر، از اعظم کبایر است اگر چنانچه این مفاسد بر آن مترتب بشود. نکنید این طور.[i]
از قلب های تان این اختلافات را بیرون بکنید. مهذب کنید خودتان را. شما می خواهید وارد بشوید در یک جامعه ای، تهذیب کنید آنها را؛ از شما که تهذیب بر نمی آید! کسی که خودش را نتواند اداره کند دیگران را می تواند؟! این دسته بندی ها غلط است؛ این دسته بندی ها فسق است. حوزه ها را ضایع می کند این کار ها. دست بر دارید از این لوطی گری ها. [ii]