مناجات اشکها
مناجات اشکها
اگر از اعمال ام داوود جا ماندی یا آویختگان درخت طوبی را درک نکردی و یا شبهای بزرگ قدر را قدر ندانستی، گوش جان به «أنی أرغَبُ إلیکِ» حسین(ع) بسپار؛ گوش دل به نوای کسی بده که ظهر روز نهم از خیمه بیرون آمد و دلش را در جوشش ناب عرفه وضو داد و در صحرای عرفات رها کرد؛ دلت را به جانب چپ کوه جبل الرحمة ببر، درست روبهروی کعبه بایست و همچون حسین(ع) دستهایت را بلند کن و چشم در چشم ملائک انداز و با دعای عرفانی عرفه، عارف این روز شو.
باید برای رستن از آلایشهای پوچ دنیایی، آستین بالا بزنی و اشکهایت را برای مناجات خواندن به برکۀ چشمهایت دعوت کنی و روحت را با گریۀ خدایی، حجامت.
پس نَفْسَت را کبوترانه پیش پای اجابت الهی رها کن و با بارش اشکهایت امان نامۀ توبه را به امضا برسان که مقبول شده باشی اینجا…
لازم نیست مسافر حجاز باشی و راهی عرفات شوی؛ همین که بارش رحمت «ادعونی استجب لکم» را بشنوی و همصدا با نغمۀ ملائک «یا رب یا رب» بگویی، کافی است برای عاشق شدن؛ ماندن و برای دوست شدن. اگر خوب گوش کنی، یاد میگیری چگونه حسینوار عاشقانه با خدا باشی، یاد میگیری نباید به خاطر خواستههای رنگارنگ دنیایی با خدا سخن بگویی، یاد میگیری بیآنکه چیزی بخواهی خدا را بخوانی؛ چیزی از دنیا و مافیهایش و یا حتی چیزی از سرای باقی را، که فقط دوست را بخواهی و بس
باید دریابی خدایی که حسین (ع) با او سخن میگوید، رب توست؛ پرورش دهنده تو؛ همان معشوقی که حسین(ع) برای تمام کردن حجش، جانش را در روز دهم برایش قربانی کرد؛ خودش و تمام یاران و فرزندانش را…
به راستی چه رازی است در نهم و دهم؛ نهم روز مناجات میشود و دهم روز تقصیر و قربانی؟ و چه تشابهی است میان کربلا و عرفات؛ هر دو به ظاهر بیاباناند، اما هر دو میعادگاه عاشقان و قطعهای از بهشت بر زمین که عشق حسین(ع) را به خدا فریاد میزنند و هر دو مکانی برای مضمضه کردن آب یقین از چشمۀ حیات.