مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن
18 اسفند 1395 توسط زينب اسماعيلي
مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن
از من عاشق تربه من دیوانه و بیمارمن
وصف تو نتوان به صدها دفترودیوان نوشت
ای که وصفت روز و شبهاتا ابددرکارمن
پروراندی جان من بارنجهای بی شمار
کی شود قربانیت این جان بی مقدارمن
خرج کردی عمر خود را تابروید جان من
من به لطفت زنده ام ای ابرباران دارمن
شرح لطفت درازل افسانه ای ننوشته بود
جان به قربان تو ای زیباترین پندارمن
قصهٌ ننوشتۀ مهرو وفاراخوانده ای
ای که مهرت تاابددرسینهٌ تبدارمن
درد هایم دردتو رنجم همه درجان تو
ای به دردم مرحم و ای مخزن اسرارمن
هستیم هست ازتو و نامم زتو نامی گرفت
سبز می باشم ز توای سبزی افکارمن
سالهای عمرت افزون ازهزاران سال باد
سالهای عمرمن قربانیت ای یارمن