• تماس  

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند.

08 اسفند 1396 توسط زينب اسماعيلي

​????

???

??

#تلنگر
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند.
 بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.

 یکی از آنها از سر خشم، بر چهره دیگری سیلی زد. 

دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”. 

 

آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند.

 تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.

 ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در آب افتاد. 
نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.

 بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت، بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”. 

 

دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم، تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و 

گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد، باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش، آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
?خوبیهارو تو دلت نگه دار. 

?بدی هارو رها کن بره
?✨یــــوســــف زهـــــرا (س)✨?
? 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

محبان المهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس