دلم تنگ است .. حال و روزم بد
13 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي
دلم تنگ است .. حال و روزم بد
چه شروع خوبی بود امروز… وقتی عزیزی از حرم خوب شما یاد من افتاد …
و چه حس غریبی وقتی گفت:
باب الرضا (ع) هستم …. درد و دل کن با آقا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
هنوز هم و همیشه لطف دارید که علی رغم دوری ، حرم با من است …
در خواب و رویا و در یاد کردن دوستان و التماس دعا گفتن ها
با همه سیاهی این قلب لعنتی، حالم خوب میشود با حس حضور در حریم قدسی تان …
اما …..
اما …
میبنی آقا ؟ میبینی چطور خودم را آرام میکنم و دلداری می دهم ؟
خوب میدانم و میدانید این ها برای من حرم نمی شود
برای من گنبد طلا و صحن سقا خانه و پنجره فولاد نمی شود
نه نمی شود … من شما رو می خواهم
دلتان می آید ؟
دلم تنگ است … حال و روزم بد ..
دیر شده آقا … نمی خواهی کمکم کنی … نمی طلبی ؟!