خدایا تو در عرش تنها مانده ای و ما بر فرش
06 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي
بار خدایا ! چه می شود که تو نیستی و هستی و من هستم و نیستم!؟
بار خدایا ! چه می شود که من از تو ام و تو از من نیستی !؟
بار خدایا ! چه می شود که من در ظلمت میبینم و آهم آتشین و تو در نور مطلق میبینی و صابر !؟
بار خدایا ! چه می شود که تو در عرش تنها مانده ای و من بر فرش !؟
بار خدایا ! چه می شود که تو نزدیکترینی و من دور !؟
بار خدایا ! چه می شود که تو دانایی و مسئول و من نادانم و بی پاسخ !؟
بار خدایا ! چه می شود که من کیستم و تو دانی و تو کیستی و من ندانم !؟
بار خدایا ! چه پنهان حقیقت شیرینی است که برای دانستن باید به تو رسید!
بار خدایا ! چه دقیق اندیشه ای که برای با تو بودن باید من را جستجو کرد !