حکایت
17 آبان 1395 توسط زينب اسماعيلي
حکایت
????مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
????خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!
????مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم…
????خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست!
یک صورت، ????که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی!
یک دهان، ????که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!
یک قلب،???? که میتوانی به روی دیگران بگشایی!
و چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!