تربیت دراسلام
انواع تربیت
تربیت بر سه قسم است:
تربیت بدنی، تربیت عقلی، تربیت روحی.
1. تربیت بدنی
تربیت بدنی، پروراندن جسم کودک است تا او بتواند به اعمال گوناگونی بپردازد و بدنش در برابر بیماری ها مقاوم گردد. شنا، تیراندازی و سوارکاری بخشی از روش های تربیت بدنی در اسلام است که روایاتی از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در این باره نقل شده است. هدف از این گونه تربیت، تقویت جسم و تمرین آن بر تحمل ناهمواری هاست. پس بهره برداری و تمتع از زندگی، یکی از هدف های تربیت بدنی در اسلام است؛ زیرا بدن ناتوان نمی تواند بهره خویش را از زندگانی به دست آورد. پیامبر اسلام می فرماید:
«إنّ لبدنک علیک حقّاً؛ برای بدن تو، بر تو، حقی است که باید آن را ادا کنی».
بر اساس این حدیث باید وسایل تغذیه و آسایش و بهداشت بدن را فراهم ساخت. اسلام ما را به بهره برداری از مزایای دنیا برای بدن دعوت می کند، اما در صدد تنظیم و تعدیل نیاز های آن است؛ زیرا اگر انسان بخواهد به گونه ای افسار گسیخته در صدد تأمین نیازهای جسم خود باشد، در هیچ حدی متوقف نمی شود.
2. تربیت عقلی
اسلام دینی فطری است و تمام قوا و نیروهای انسانی را محترم می شمرد و از راه صحیح و به دور از افراط و تفریط، آنها را پرورش می دهد. به همین جهت، عقل را نیرویی با ارزش معرفی و آن را در راه خیر و نیکی تربیت می کند. اسلام عقل بشر را به بهره برداری از نیروهای مادی و به کارگیری آنها برای زندگانی متوجه می سازد. قرآن کریم می فرماید:
) فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِزْقِهِ( ؛ «در اطراف زمین بگردید و از روزی خدا بخورید».
) وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ ( ؛ «ما به شما در زمین، قدرت و توانایی دادیم و در آن، وسایل زندگی شما را فراهم ساختیم».
اما از سوی دیگر، اسلام روح بشر را به ارتباط با خدا و ترس از او متوجه می گرداند. به همین جهت، انسان با استفاده از نیروی عقل شیفته و فریفته آن نمی شود و این تصور در او به وجود نمی اید که عقل عصاره زندگی و تنها گوهر حیات است. از این رو، مسلمان در سایه تعالیم اسلام زندگی می کند، از این نیرو ـ در حالی که زمام آن در دست وحی است ـ بهره مند می شود.
اسلام واقعیت زندگی زمینی بشر را فراموش نکرده است و تاریخ گواه است که مسلمانان تا چه پایه در امور مادی ترقی کردند. ولی پیشرفت مادی، آنها را فریب نداد و هرگز آنها را از انسانیت خارج نکرد و این نکته یگانه امتیازی است که میان روش تربیتی اسلام و دیگر روش ها وجود دارد.
در اسلام پیوند میان انسان و خدا، بر اساس محبت و مودت و امید است؛ علاقه ای ناگسستنی که عقل و روح را به هم مربوط می سازد. به همین جهت، عقل در تعالیم اسلامی دستخوش انحراف و گمراهی نمی گردد و هرگز از طریق خیر منحرف نمی شود و از معلومات و اکتشافات در راه شر بهره برداری نمی کند.
میان روح و ماده پیوندی وجود دارد که در نتیجه آن انسان اسیر ماده نمی شود و ظواهر دنیوی هرگز نمی توانند او را مغلوب کنند؛ بلکه انسان در سایه چنین تربیتی در همه حال به یاد خداست و همواره از او استمداد می جوید. از این رو، در تعالیم اسلامی انسان عنصری فعال و مؤثر در ماده است، نه آنکه او تحت تأثیر آن قرار گیرد.
3. تربیت روحی
اسلام عنایت خاصی به پرورش روح دارد؛ چون مرکز و کانون شخصیت انسان را تشکیل می دهد و بدون تردید این نیروی مجهول، بزرگ ترین نیرو در وجود و هستی است؛ چون نیروی جسمی بشر به امور مادی و محسوسات و نیروی عقل به معقولات و زمان، مکان و آغاز و انجام، و بالأخره به فنا و نابودی محدود است، ولی نیروی روح نامحدود است و دستخوش دگرگونی های زمان و مکان نمی شود و بی آغاز و انجام و فناناپذیر است.
روش اسلام در پرورش روح این است که پیوستگی خلل ناپذیری را میان آن و خدا در تفکر و شعور و عمل انسانی در هر لحظه و هر جا ایجاد کند و بدین منظور، از راه های مختلف بهره می گیرد.
اولاً، قلب انسانی را در برابر قدرت خداوند حساس و بیدار می کند. وقتی قلب انسان در برابر خدا حساس گشت، روح او در جامعه به راه مستقیم هدایت می شود و افراد جامعه دور از هر گونه جرم و پلیدی ها زندگانی می کنند. این گونه تربیت، نتایج فراوانی برای افراد جامعه دارد؛ از جمله اینکه عادت به محبت و علاقه را در بشر به وجود می آورد؛ چون نفس انسان نیز مانند جسم بر اثر تراکم سموم در آن، مسموم می شود و هیچ عاملی مانند محبت نمی تواند این سموم را برطرف سازد.
روح در ایین اسلامی به گونه ای تربیت می شود که به هر چیزی محبت بورزد، به ویژه محبت میان افراد بشری که بخشی از منظور نهایی تربیت اسلامی است.
انواع تربیت در سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
پیامبر گرامی اسلام، شخصیت ممتاز و یگانه و استثنایی است که عالم انسانیت به خود دیده است. او حتی پیش از بعثت، انسانی امین، صادق، صاحب درایت و به دور از خرافات بود. نهضتی را که آن حضرت بلافاصله پس از رسالت آغاز کرد، آن چنان اصیل و استوار بود که به سرعت به حکومت قدرتمندی تبدیل شد و در برابر حکومت روم و ایران آن روز قرار گرفت. بدیهی است 23 سال دوران بعثت در محاسبه با زمان پدید آمدن سایر تحولات تاریخی، چندان طولانی نیست. با این حال، آن نهضت چنان ریشه دار بود که تا به امروز بر جای مانده است و حدود یک چهارم مردم روی زمین پیرو مکتب او هستند.
تربیت را می توان به دو نوع تقسیم کرد:
1. تربیت تکوینی
تربیت تکوینی یعنی افاضه وجود به تمام ماهیات ممکن و آنها را از طریق اسباب و مقدماتی که به آنها احتیاج دارند، از مرتبه قابلیت به مقام فاعلیت رساندن که این نوع تربیت مربوط به تمام موجودات از جمله انسان است.
خداوند متعال در انسان وسایل رشد مادی و معنوی را قرار داد و همه را با فطرت الهی خلق کرد و این معلم یا والدین یا خود انسان است که این فطرت را آلوده می کند.
2. تربیت تشریعی
عبارت است از تکمیل نفوس انسانی از طریق معارف حق و صفات پسندیده و اعمال شایسته که موجب سعادت اخروی و دنیوی است. همه مردم می توانند بنده شایسته خدا باشند، ولی باید بدین منظور تربیت شوند. خداوند معارف حق را با وحی به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) القا کرد و برای تربیت و تکمیل نفوس او را به ابلاغ این حقایق مأمور ساخت. تربیت تشریعی به وسیله کتاب خدا و پیامبر و ائمه اطهار انجام می گیرد.
پیامبران برای تربیت انسان مبعوث شده اند و امامان نیز همین راه را ادامه می دهند. پیامبران و امامان می گویند با نفس خود به مبارزه برخیزید و به عبارت دیگر خود را تربیت کنید. انسان وقتی تکامل می یابد که نفس خود را تربیت و به رهنمودهای پیامبر و امامان عمل کند.
لزوم تربیت کودک در خردسالی
کودک در خردسالی تربیت پذیری بیشتری دارد؛ زیرا در این سن، او به راحتی و آسانی فرمانبردای می کند و سریع تر تحت تأثیر قرار می گیرد و هنوز در او عاداتی که مانع اطاعت او باشد، به وجود نیامده است و نیز اراده ای قوی ندارد تا او را از اطاعت باز دارد. بنابراین اگر کودک خردسال به امری عادت کند، چه خوب چه بد، این عادت به آسانی تغییر نمی یابد. اگر او به روش های نیکو و رفتارهای خوب، انس و عادت پیدا کند، این عادت در او مستمر و بلکه رو به شدت و افزایش خواهد بود و اگر در این دوره او را به حال خود رها کنند و یا او را به بی بند و باری در اموری که طبیعت و سرشت او اقتضای آن را ندارد، عادت دهند و سپس شروع به تربیت و تهذیب او کنند، پس از اینکه این عادات در او راسخ گشت، تغییر آنها در او برای مربی دشوار خواهد بود. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
) وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ( ؛ «هر گاه برگردانده می شدند به آنچه از آن نهی شدند، دوباره به آن دچار می گشتند».
از این ایه چنین استفاده می شود که باید از راه تعلیم و تلقین، افراد را به فضیلت عادت دهیم. بزرگ ترین اشتباه آن است که برخی می گویند باید کودکان را به حال خود واگذاشت تا آنها آزادانه و بی هیچ قید و بندی پرورش یابند.
کسی که در دوران کودکی آزادانه از تمایلات خود پیروی می کرده، در دوران رشد و بزرگسالی نمی تواند تمایلات خود را تعدیل و تنظیم کند؛ زیرا عاداتی که در دوران کودکی داشته، به صورت ملکه راسخ و پایدار در آمده است. به همین دلیل است که آنچه انسان در دوران خردسالی فرا می گیرد، همچون نقشی می ماند که در سنگ ایجاد شده و به آسانی محو نمی شود.
اسلام برای ساختن شخصیت انسانی، به مربیان امر کرده تا به کودکان محبت بورزند؛ چنان که پیامبر گرامی اسلام9 می فرماید: «به کودکان محبت بورزید و به آنها ترحم کنید. وقتی به آنان وعده دادید، وفا کنید؛ زیرا آنها جز اینکه شما را روزی دهنده خود می بینند، تصور دیگری ندارند».
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث حقوق کودکان را در محبت و ترحم به آنها خلاصه فرموده است. ترحم به هر فردی، متضمن اجرای تمام حقوق و مزایا درباره او است. اسلام برای آنکه توجه مردم را به کودک جلب کند، سختی و مجاهدت مربیان در راه تربیت و رفاه و آسایش و تأمین حوایج کودکانشان را عباد و جهاد در راه خدا می داند. از امام رضا(علیه السلام) روایت شده که مردی به حضور پیامبر اسلام9 رسید و عرض کرد: حق این فرزند بر من چیست؟ فرمود: اسم و ادب او را نیکو گردانی و او را در جای شایسته خویش قرار دهی.
تلطیف رفتار کودک و تنظیم آن
آزادی دادن به کودک خردسال و تایید آمریت کودکانه او و اعطای مجال انتقاد به وی معنایش این نیست که او را به اصطلاح لوس و خودکامه بار بیاوریم، بلکه موظفیم بلافاصله پس از هفت سالگی، او را تحت مراقبت قرار دهیم تا رفتار آزادانه و خودسرانه او در مجرای صحیح و معقول و سنجیده ای قرار گیرد و تحرک های او سازمان یابد.
فقط در زمانی که مربی از روش محبت و دوستی اثری مشاهده نکند، ناگزیر شدت عمل نشان می دهد، ولی این شدت عمل از نظر اسلام چنان است که به سلامتی کودک صدمه ای نمی زند.
پیامبر اسلام در تربیت فرزندان خود، هرگز به تنبیه بدنی متوسل نشد و از هیچ عاملی جز لطف و محبت و مهر و عاطفه بهره نگرفت.
همبستگی ایمان و امانت داری
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«لا ایمان لمن لا أمانة له؛ آن که امانت دار نیست، ایمان ندارد».
مربیان و معلمان باید بدانند که اولیا، فرزندان خود را به امانت به آنان سپرده اند و هدف آنان نگه داشتن جسم فرزندانشان نیست، بلکه مقصود تربیت و پرورش همه جانبه آنان است. تربیت صحیح ایجاب می کند که کودکان را آن چنان که هستند، پرورش دهند، نه آن گونه که خود تمایل دارند. برخی از پدران و مادران در این راه دچار اشتباه می شوند و با دست کاری در زمینه های فطری کودکان، آن را تغییر می دهند که این خیانت، بزرگ و نابخشودنی است.
فراموش نکنیم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کودکی با زمینه ای فطری و خداداد متولد می شود و این پدران و مادران و مربیان هستند که آنان را در مسیر های خاص دینی و تربیتی قرار می هند:
«کل مولود یولد علی الفطرة إلاّ أنّ أبواه یهوّدانه أو یمجّسانه؛ هر کودکی با فطرت سالم آفریده می شود و این پدران و مادران هستند که آنان را یهودی یا نصرانی یا مجوسی می گردانند».
آری، پدر و مادر نقش مهمی در خوشبختی ها و بدبختی های فرزندانشان دارند. آنان هستند که فرزند خود را در مسیر سعادت یا بدبختی قرار می دهند. این تأثیرگذاری به اندازه ای است که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده: «السعید من سعد فی بطن أمّه و الشقّی فی بطن أمّه؛ دل مادر زمینه ساز سعادت یا شقاوت بچه است».
بنابراین امانت بودن فرزندان به این معنا نیست که فقط به بهداشت و تغذیه جسمانی آنان بپردازیم. به علاوه، باید بدانیم که کودکان معصوم ما با زمینه ای فطری و سالم به دست ما سپرده شده اند و ما باید در این فطرت خیانت نکنیم.