برای کدام حسین گریه می کنیم؟
برای کدام حسین گریه می کنیم؟
حسینی که حدود 1400 سال پیش با لب تشنه کشته شده و ما لازم است تا او را دوست داشته باشیم تا به وسیله او حاجاتمان روا شود، با عزاداریش به ثوابی برسیم و در نهایت هم موجب آمرزش گناهانمان شود و به بهشت برویم.
اما . . .
قلب نمی تواند بالاجبار کسی را که نمی شناسد دوست داشته باشد و برایش اشک بریزد پس ناچار است در ذهنش نمایشنامه ای غمناک از آنچه شنیده است بسازد و لحظاتی تخیل خود را به تماشای آن تراژدی وادار کند تا عزاداری اش مورد قبول واقع شود و بهشت و کفاره گناهانش تضمین شود.
و چنین حسینی فقط در چارچوب حسینیه کارایی دارد و تأثیرش از سطح صورت و دست و سینه فرارتر نمی رود و اینجاست که حتی اگر کل یوم، عاشورا باشد و کل ارض، کربلا، بازهم در زندگی روزمره عزاداران اتفاق قابل ذکری نمی افتد.
اما . . .
صفحه دیگر ماجرا، حسینی است که آنچه او را به حرکت وامی دارد، نجات انسان از ظلم است. این حسین می خواهد هر مانعی را از جلو راه شکوفایی هر انسانی بردارد.
عظمت این حسین است که زهیر فراری را فدایی می کند و وهب مسیحی را شیعه علوی.
مهربانی این حسین است که فرمانده سپاه دشمن را سیراب می کند و حریت نامش را به فعلیت می رساند.
اینجا دیگر دوست داشتن حسین، سر بریده و لب تشنه نمی خواهد، تصور وجود چنین انسانی قلبت را می لرزاند و اشکت را جاری می کند.
و اینجاست که یک قطره اشکش نردبان کمال می شود و آنقدر آرمانت را پرواز می دهد که اصلا واژه گناه، توان رسیدن به اوج آرزوهای تو را ندارد.
و امروز جانهای همه بشریت تشنه چنین انسانی است!
به امید روزی که قلبهایمان دعوتنامه ای حقیقی برای یاریش بنویسد.
@ensane_armaniبرای کدام حسین گریه می کنیم؟
حسینی که حدود 1400 سال پیش با لب تشنه کشته شده و ما لازم است تا او را دوست داشته باشیم تا به وسیله او حاجاتمان روا شود، با عزاداریش به ثوابی برسیم و در نهایت هم موجب آمرزش گناهانمان شود و به بهشت برویم.
اما . . .
قلب نمی تواند بالاجبار کسی را که نمی شناسد دوست داشته باشد و برایش اشک بریزد پس ناچار است در ذهنش نمایشنامه ای غمناک از آنچه شنیده است بسازد و لحظاتی تخیل خود را به تماشای آن تراژدی وادار کند تا عزاداری اش مورد قبول واقع شود و بهشت و کفاره گناهانش تضمین شود.
و چنین حسینی فقط در چارچوب حسینیه کارایی دارد و تأثیرش از سطح صورت و دست و سینه فرارتر نمی رود و اینجاست که حتی اگر کل یوم، عاشورا باشد و کل ارض، کربلا، بازهم در زندگی روزمره عزاداران اتفاق قابل ذکری نمی افتد.
اما . . .
صفحه دیگر ماجرا، حسینی است که آنچه او را به حرکت وامی دارد، نجات انسان از ظلم است. این حسین می خواهد هر مانعی را از جلو راه شکوفایی هر انسانی بردارد.
عظمت این حسین است که زهیر فراری را فدایی می کند و وهب مسیحی را شیعه علوی.
مهربانی این حسین است که فرمانده سپاه دشمن را سیراب می کند و حریت نامش را به فعلیت می رساند.
اینجا دیگر دوست داشتن حسین، سر بریده و لب تشنه نمی خواهد، تصور وجود چنین انسانی قلبت را می لرزاند و اشکت را جاری می کند.
و اینجاست که یک قطره اشکش نردبان کمال می شود و آنقدر آرمانت را پرواز می دهد که اصلا واژه گناه، توان رسیدن به اوج آرزوهای تو را ندارد.
و امروز جانهای همه بشریت تشنه چنین انسانی است!
به امید روزی که قلبهایمان دعوتنامه ای حقیقی برای یاریش بنویسد.
@ensane_armani