فضیلت های روز و شب جمعه
فضیلت های روز و شب جمعه
«جمعه» روز مقدس و با فضیلتی است و در روایات مروی از امام معصوم (ع) جزء اعیاد شمرده شده است و حضرت رسول اكرم (ص) آن را «سید الایام» یعنی «سرور روزها» نامیده است.
الف) فضیلت های روز جمعه
1_ از حضرت رسول اكرم (ص) روایت شده است كه روز و شب جمعه 24 ساعت است و در هر ساعت آن حق تعالی 600 هزار نفر را از جهنم آزاد كند.
2_ از حضرت امام صادق (ع) نقل است كه هر كس بین ظهر پنجشنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد خداوند او را از فشار قبر نگاه دارد.
3_ از همان حضرت (ع) روایت است كه جمعه دارای حق و حرمتی بزرگ است. پس مبادا حرمت آن را ضایع گردانی. لذا از عبادات خدا چیزی فرو مگذار و با انجام كارهای نیكو به سوی پروردگار تقرب جو و هم محرمات الهی را فرو گذار، چرا كه در این روز خداوند ثواب نیكی ها را مضاعف می كند و عقوبت گناهان را محو می نماید.
4_ از همان امام همام (ع) نقل است كه شب جمعه از نظر فضیلت همانند روز جمعه است. بدرستی كه خداوند عالم در شب جمعه، فرشتگان را جهت اكرام مومنان به آسمان اول می فرستد تا حسنات آنها را زیاد كند و گناهانشان را بیامرزد . پس تا می توانید شب جمعه را زنده داری كنید و تا صبح به دعا و نماز بپردازید.
5_ از آن امام بزرگوار (ع) روایت شده كه چون شب جمعه می آید ماهیان دریا سر از آب در می آورند و وحوش صحراگردن می كشند و پرورگار را ندا می كنند كه خدایا ما را به خاطر گناه آدمیان عذاب نكن.
6_ از امام محمد باقر (ع) روایت شده كه خداوند تعالی در هر شب جمعه فرشته ای را مامور می كند كه از فراز عرش ندا می كند كه آیا بنده مومنی هست كه روزی اش تنگ شده باشد و پیش از طلوع صبح جمعه از من بخواهد روزی اش را زیاد گردانم تا من پیش از طلوع صبح روزی او را گشاده سازم؟
آیا بنده مومن بیماری هست كه پیش از طلوع صبح جمعه از من درخواست كند او را شفا دهم كه البته پیش از طلوع صبح او را سلامتی عطا خواهم كرد.
شب و روز جمعه 24 ساعت است و در هر ساعت آن حق تعالی 600 هزار نفر را از جهنم آزاد كند.آیا بنده مومن غمگین زندانی وجود دارد كه قبل از طلوع صبح جمعه از من بخواهد تا او را از زندان رها سازم و اندوهش را چاره كنم كه البته دعایش را مستجاب خواهم ساخت و پیوسته آن فرشته این ندا را در می دهد تا صبح جمعه بدمد.
7_ از مولا امیر المومنین (ع) نقل است كه فرمودند: از جمله فضیلت های روز جمعه آن است كه هر كس در آن روز از خدایش حاجتی داشته باشد پروردگار بزرگ ، آن را برآورده می سازد. اگر گروهی مستوجب عذاب باشند ، چون در روز و شب جمعه دعا كنند خدا آن عذاب را از آنان برگیرد.
ب) كارهای پسندیده در شب جمعه
1_یکی از کارهای پسندیده در شب جمعه، بسیار تسبیحات اربعه گفتن یعنی : سبحان الله و الحمدلله و لا اله الاالله والله اكبر.
2_ شیخ طوسی فرمود كه در آخر روز پنج شنبه ، استغفار كردن استجاب فروان دارد.
3_ یکی دیگر از کارهای پسندیده در شب جمعه تلاوت سوره های بنی اسرائیل ، كهف، الم سجده، یس ،صاد، احقاف، واقعه ، معم، سجده، حم دخان ، طور ، ساعه، جمعه و چنانچه كسی فرصت ندارد فقط سوره واقعه و سوره های ماقبل آن را بخواند.
روایت است هر كس در هر شب جمعه سوره مباركه جمعه را بخواند، كفاره او از آن جمعه تا جمعه دیگر خواهد بود.
4_ در ركعت اول نماز مغرب و عشاء سوره جمعه را بخواند و در ركعت دوم نماز مغرب سوره توحید و در ركعت دوم نماز عشا، سوره اعلی را قرائت كند.
5_ ازدیگر کارهای مستحب در شب جمعه این است که در حق مومنان دعا بسیار كند چنانچه از حضرت فاطمه زهرا (س) روایت شده اگر كسی برای ده نفر از برادران مومن در گذشته خویش طلب آمرزش كند بهشت بر او واجب شود.
حق النفس
حق النفس ( حق النفس یععنی مراقبت از بدن)
بدن ما : ما در برابر این بدنی که خدا بهمون داره مسئولیم و اون دنیا باید به خدا جواب بدیم.نباید ضعیفش کنیم.در واقع ما فکر میکنیم که این بدن 6 دنگ ماله ماست.نه…این امانتیه که باید اون دنیا جوابگو باشیم.
**
*
جبران حق النفس:
ببینید شما اصلا نباید به بدنتون اسیب بزنید.این بدن امانته.نظافت رو رعایت کنید که بیمار نشید.خوابتون رو درست کنید که بدنتون ضعیف نشه.ببین چیا واسه بدنت ضرر داره و اون کارها رو نکن.اگه مریض شدی حتما باید دکتر بری چون اگه نری اون دنیا باید پاسخگو باشی که چرا به بدنت ضرر زدی.حتی نسبت به ساده ترین چیزها هم حساس باش.میخوای بشینی به دیوار تکیه بده تا کمر درد نگیری چون اگه تو پیری کمر درد بگیری حق الله حساب میشه.سر سری قرص نخور.این بدن ما مثل یه ماشینیه که از یکی قرض گرفتیم و باید یه روزی به صاحبش پس بدیم.این بدن رو خدا به ما داده که در راه شناخت راه سعادت و پیشرفت و رسیدن به قله کمال ازش بهره ببرم.پس مواظب بدنتون باشید
حق الله
حق الله (حق الله یعنی انجام واجبات و ترک محرمات)
انجام واجبات فروع دینی: نماز بخونیم.روزه بگیریم.زکات بدیم.خمس بدیم.تولی و تبری( یعنی اهل بیت دوست داشته باشیم و راهشونو ادامه بدیم.) .امربه معروف کنیم وقتی کسی داره اشتباه میره.حتما یه بار حج بریم.در راه خدا جهاد کنیم چه اکبر و چه هنگام جنگ.
انجام واجبات اصول دینی : یعنی اینکه به توحید و معاد و نبوت و امامت و عدل خداوند ایمان داشته باشی.
ترک گناه : ما اصلا حق نداریم گناه کنیم و باید از گناهان دوری کنیم.
**
*
جبران واجبات فروع دینی :
اگه تو فروع دین کم کاری کردید میتونید خیلی راحت قضا شو به جا بیارید.مثلا اگه اهل روزه گرفتن نبودید سعی کنید هفته ای 1 بار روزه بگیرید و در صدد جبران بر بیاید
چبران واجبات اصول دینی :
اگه توحید و معاد و نبوت و…براتون درکش سخته توصیه میکنم مطالعه خودتونو زیاد کنید تا به اینا ایمان بیارید..چون تا زیانی که ایمانتون به اون دنیا و معاد جدی و واقعی نباشه نمیتونید درست درک کنید بعضی از مسائل رو.
جبران وترک گناه :
یه دوره چهل روزه بذارید و هر گناهی رو که روح خودتونو باهاش درگیر کردید رو شناسایی و ترکش کنید…مثل عیبت دروغ یا هر چی که میشه اسمشو گناه گذاشت
حق چیست؟؟؟؟
حق
جمع آن، حقوق است که گاهی با مفهوم اسم جمعی و معادل قانون و گاهی به معنای جمع «حق» که مورد بحث است، به کار می رود.
الف) حق در قرآن
این کلمه حدود 247 بار در قرآن به کار رفته است. این واژه گاهی به عنوان صفت ذات خداوند (حج: 63 و لقمان: 30)، گاهی صفتی از صفات فعل الهی (روم: 8) و گاهی به معنای قضا و حکم و داوری (ص: 22) آمده است. کلمه حق در این موارد بار حقوقی ندارد و تنها در چهل مورد است که استعمال آن دارای بار حقوقی است، مانند استعمال آن به عنوان صفتی برای فعل انسان (بقره: 61) و یا استعمال آن در معنای اصطلاحی حق (بقره: 282).
ب) حق در لغت
حق در لغت در معانی مختلفی به کار می رود. اما در هر کدام از آنها معنای «ثبوت» نهفته است. معانی حق در لغت عبارت اند از: ایجادکننده چیزی براساس حکمت؛ کارهایی که براساس حکمت انجام می شود؛ عقیده مطابق حقیقت و یا مطابق (به فتح باء) یک عقیده درست؛ فعل و یا قولی که به حسب و مقدار نیاز و مطابق زمان انجام می گیرد. این چهار تعریف در مفردات راغب آمده است.1
پانزده تعریف دیگر نیز از حق ارائه شده است که بدین ترتیب است: وجوب، غالب شدن، نقیض باطل،2 اسما و صفات الهی، قرآن و نبوت و اسلام، راستی، یقین، یقین بعد از شک،3 سزاوار، وفای به عهد،4 مال، مِلک، موت، مشکل.5
در این معانی چند احتمال وجود دارد. از طرفی می توان گفت چون معنای ثبوت در تمامی این معانی محفوظ است، معنای اصلی آن، «ثبوت» است و معانی دیگر مجازی اند. از طرف دیگر، احتمال مشترک بودن لفظ حق نیز می رود و یا به دلیل وجود معنای «ثبوت» در آن معانی، می توانیم آن را نوعی مشترک معنوی بدانیم.
ج) حق در اصطلاح
در فقه شیعه تعاریف متعددی از «حق» ارائه شده است:
گاهی حق به معنای عام به کار می رود. در این صورت شامل همه مجعولات تأسیسی و امضایی شارع می شود.6 حق به موجب این تعریف، از موضوع این مقاله بیرون است.
حق عبارت است از سلطنتی که برای خصوص انسان نسبت به دیگری، اگر چه اعتباری باشد، مانند مال، یا شخص و یا هر دو، قرار داده شده است.7 حال اگر در اینجا رابطه انسان با طرف دیگر، کامل باشد و برای هر نوع تصرف، صلاحیت و شایستگی داشته باشد، ملک نامیده می شود و اگر ناقص و صرفاً یک نوع تصرف باشد، حق خواهد بود.
مرحوم نائینی(قدس سره) نیز حق را این طور تعریف می کند:
فانه عبارة عن اضافة ضعیفة حاصلة لذی الحق… وبتعبیر آخر؛ الحق سلطنة ضعیفة علی المال.8
حق عبارت است از اضافه و نسبت ضعیفی که برای صاحب حق حاصل می شود… و به عبارت دیگر، حق سلطنت ضعیف انسان بر یک مال است.
حق، اعتباری خاص و اضافه ای ویژه است که از حکم وضعی و یا تکلیفی و یا منشأ دیگری انتزاع می شود، نظیر حق تصرف و بهره برداری از ملک که از مالکیت انتزاع می شود و حق الماره که از اباحهخوردن میوه های باغی که از کنار آن عبور می شود، ناشی می گردد.9
حق، نوعی اختصاص است که به طور اجمال حتی قبل از تشکیل جامعه نیز وجود داشته و پس از تشکیل آن به شکلهای گوناگون و متنوع ظاهر گردیده است.10
حق، از نظر مصداق، در هر موردی اعتبار خاصی است که آثار مخصوص خود را دارد. مثلاً حق الولایه همان اعتبار ولایت حاکم و پدر و جد است. از این رو، اضافه حق به ولایت اضافه بیانیه است و همین طور است حق التولیه و النظاره و الرهانه.11 در این صورت، لفظ حق مشترک لفظی خواهد بود. ظاهراً کسی در آن زمان، با این نظریه موافق نبوده است.
تذکر دو نکته در اینجا بایسته است.
این تعاریف یا تعریف به اثر است، مانند تعریفی که حق را نوعی سلطنت به حساب می آورد و یا مانند تعریم مرحوم اصفهانی، تعریف به مصداق است.
حق این است که ارائه تعریف صحیحی به جنس و فصل برای حق که امری اعتباری است، غیرممکن است. از این رو، در اینجا به ذکر مقومات و برخی لوازم حق برای تشخیص آن می پردازیم. مقومات حق عبارت اند از: 1. سلطنت، 2. اعتبار. لوازم حق نیز عبارت اند از: 1. اضافه، 2. اختصاص.
تعریف حق از نظر اهل سنت
در کتب متقدمان اهل سنت، تعریفی از حق نیامده است.12 اما متأخران آنان تعاریفی ارائه داده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
کندی:
حق حکمی است که شارع آن را معیّن کرده است.13
استاد محمد الزرقاء:
حق اختصاصی است که شارع آن را معیّن و از آن حمایت می کند.14
شیخ احمد ابوسنه:
حق چیزی است که در شریعت برای انسان یا برای خدای تعالی بر کسی دیگر ثابت شده است.15
تعریف حق از نظر حقوقدانان
پوفندورف (1696 ـ 1632م):
حق و سلطه یک چیزند با این تفاوت که سلطه صرفاً بر تصرف و استیلای بالفعل دلالت دارد و روشن نمی کند که استیلا از چه راه و چگونه حاصل شده است. در حالی که حق متضمن معنای مشروطیت است و از طریقی قانونی حاصل شده است.16
جان استوارت میل (1873 ـ 1806م):
حق همیشه دربردارنده منفعتی برای صاحب حق است و بهتر است در تعریف جان آستین قید شود که انجام و یا ترک عمل باید به نفع صاحب باشد.17
رئالیستها:
حق برخلاف آنچه گفته اند و شنیده ایم هیچ واقعیت عینی ندارد. یک آرمان و بلکه یک پندار با قدرت خیالی بیش نیست.18
حق خداوند
از نظر اسلام، صاحب حق فقط خداست و غیر از او کسی حقی ندارد، چون او خالق هر کس و هر چیز است.
حق بنده
اگر حق اصلی و ذاتی را در نظر بگیریم، بنده هیچ حقی ندارد. چون بنده وجودش را از خدا گرفته است. البته خداوند به بنده حقوقی را عطا فرموده و او را صاحب حق کرده است.19 حق خداوند در این صورت «حق واقعی» خواهد بود و حق انسان «حق اعتباری و مجازی» است. چون شارع یعنی خداوند آن را جعل و اعتبار کرده است. مثلاً مالکیت حقیقی از آن خداوند و مالکیت اعتباری آن برای انسان است. دامنه این حقوق، حیوانات، جمادات و مخلوقات دیگر را هم شامل می شود.
لوازم حق اعتباری
الف) این حق تا وقتی و تا جایی و به قدری است که جاعل آن را جعل کرده باشد.
ب) جاعل می تواند برای این حق، شرط و شروطی قائل شود که باید صاحب حق آن را لحاظ کند.
حوزه اختیار صاحب حق اعتباری
بنده در حوزه اختیار خودش می تواند برای دیگری حقی را جعل کند و از این لحاظ آن حق جعل شده «حق اعتباری در اعتباری» یا به تعبیر دیگر «حق اعتباری مرکب» خواهد بود.
تقسیم حق به حق الله و حق الناس
این تقسیم به لحاظ «صاحب حق» است. البته می توان حق حیوانات، حق ملائکه، حق جنیان و حق اشیا را هم به این تقسیم اضافه کرد، مثل حق درختان، حق کوهها، حق دریاها و… . لذا حق از لحاظ صاحب حق به اقسام متعددی بر می گردد، ولی موضوع این تحقیق همان حق الله و حق الناس است. زیرا بحث حاضر یک بحث فقهی است و در فقه فقط همین دو حق مطرح اند.
اصل اولی در شک در نوع حق
در حق الناس، یک حق الله نهفته است و آن به خاطر مجازی بودن حق الناس است. چون خداوند آن را برای انسان اعتبار کرده است و آن حق الجاعل است. به این معنا که تصمیم او درباره این جعل حق برای انسان محترم شمرده می شود و دلیل آن واجب الاطاعه بودن خداوند است. این حق را «حق الله بالمعنی الاعم» می گویند. منظور از حق الله در این رساله، حق اللهی است که در مقابل حق الناس می آید و مجعول شارع است. همان طور که شارع حق الناس را جعل کرده است، این حق الله را هم، مانند نماز و حد، جعل کرده است.
در اینجا پرسشی مطرح می شود: آیا اصل این است که حق مشکوک، حق الله است یا حق الناس؟ در طرف حق الناس اصل عدم جعل جاری می شود، چون سابقه عدمی دارد. در طرف حق الله نیز که قبل از جعل بوده و جعل آن به منظور تبیین مصادیق و تأکید بر آن است، استصحاب عدم جعل جاری می شود. اما نکته این است که اگر حق بودن چیزی ثابت شد، حق الله بالمعنی الاعم ثابت می شود و باید حدود آن رعایت شود.
زاویه نگاه به حق الناس
از سه زاویه می شود به آن نگاه کرد:
نگاه فردی: در این صورت حقوق تک تک افراد در نظر خواهد بود.
نگاه کلی: در این نگاه، به اعتبار انسان، یعنی اعتبار اجتماع دو شکل خواهد داشت:
1. افراد انسان به عنوان افراد کلی؛ 2. انسان به عنوان کل. در شکل اول حقوق عامه و حقوق افراد، هر دو تحت حق الناس می آید و در شکل دوم فقط حقوق عامه در نظر خواهد بود.
نگاه بیرونی: در این صورت، به حق الناس نه به لحاظ یک فرد انسانی و نه به لحاظ انسان، بلکه به اعتبار یک قضیه مهمله از بیرون نگاه کنیم.
از نگاه اول، حقوق عموم از مصادیق حق الله می شود. حتی بعضی معیار تمییز حق الله و حق الناس را همین قرار داده اند.20 اما به نظر می رسد که نگاه فردی به حق الناس درست نباشد، زیرا در این صورت حق عمومی از حق الناس خارج می شود، با آنکه داخل بودن آن در حق الناس را نمی توان انکار کرد.