السلام علیک یاجعفرابن محمد
امام صادق عليه السلام:
کسي که دوست دارد بداند آيا نمازش پذيرفته شده است يا آن را نپذيرفته اند،
با تامل بنگرد که آيا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟ پس به اندازه اي که او را بازداشته از او پذيرفته مي شود.
امام صادق عليه السلام:
کسي که دوست دارد بداند آيا نمازش پذيرفته شده است يا آن را نپذيرفته اند،
با تامل بنگرد که آيا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟ پس به اندازه اي که او را بازداشته از او پذيرفته مي شود.
خلاصه ای از مشخصات صادق آل محمد
اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر - قائم - منجی - صابر
كنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر
زمان تولد : هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول . بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذكر كرده اند .
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان كردند .
قاتل : منصور دوانیقی بوسیله زهر
محل دفن : قبرستان بقیع
زنان معروف حضرت : حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب( علیهم السلام )
فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل - عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر : ام فروه - فاطمه - اسما كه اسماعیل ، عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین ( علیهما السلام )( نوه امام سجاد ) است . وامام موسی كاظم (علیه السلام) ، اسحاق و محمد كه مادرشان حمیده خاتون می باشد . وعباس ، علی ، اسماء و فاطمه كه هر یك از مادری به دنیا آمده اند .
نقش روی انگشتر حضرت : ما شاء الله لا قوة إلا بالله ، أستغفرالله .
اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام) : ابان بن تغلب - اسحاق بن عمار- برید - صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالی – حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی - عبدالله بن ابی یعفور-عمران بن عبدالله اشعری قمی .
روز زیارت ایشان : روزهای سه شنبه می باشد .
رخسار حضرت : بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود . جز آنكه كمی لاغرتر و بلند تر بودند .
مردی میانه بالا ، سفید روی ، پیچیده موی و پیوسته صورتشان چون آفتاب می درخشید . در جوانی موهای سرشان سیاه و در پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود . بینی اش كشیده و وسط آن اندكی برآمده بود وبر گونه راستش خال سیاه رنگی داشت .
ریش مبارك آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد كم پشت بود . دندانهایش درشت و سفید بود ومیان دو دندان
پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت . بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ از رخسارش تغییر می كرد .
مختصری از زندگانى حضرت امام صادق (ع)
1. امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفرى ( شيعه ) در روز 17ربيع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش “ام فروه” دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
كنيه آن حضرت : “ابو عبدالله” و لقبش “صادق” است . حضرت صادق تا سن 12 سالگى معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشهچينى كرده است .
پس از رحلت امام چهارم مدت 19 سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگى كرد و با اين ترتيب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر يك از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض كسب نور مىنمودند گذرانيد .
بنابراين صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى كه هر امامى آن را دار مىباشد ، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسيار ، به حد كمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد .
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نيز دوره امامت او بود كه در اين مدت “مكتب جعفرى” را پايهريزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن شريعت محمدى ( ص ) گرديد .
زندگى پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنى اميه ( هشام بن عبدالملك - وليد بن يزيد - يزيد بن وليد - ابراهيم بن وليد - مروان حمار ) كه هر يك به نحوى موجب تألم و تأثر و كدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم مىكردهاند ، و دو نفر از خلفاى عباسى ( سفاح و منصور ) نيز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب كردند و نشان دادند كه در بيداد و ستم بر امويان پيشى گرفتهاند ، چنانكه امام صادق ( ع ) در 10 سال آخر عمر شريفش در ناامنى و ناراحتى بيشترى بسر مىبرد .
2. عصر امام صادق ( ع )
عصر امام صادق ( ع ) يكى از طوفانىترين ادوار تاريخ اسلام است كه از يك سواغتشاشها و انقلابهاى پياپى گروههاى مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين ( ع ) رخ مىداد ، كه انقلاب “ابو سلمه” در كوفه و “ابو مسلم” در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين انقلاب سرانجام حكومت شوم بنى اميه را برانداخت و مردم را از يوغ ستم و بيدادشان رها ساخت . ليكن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حكومت و خلافت را تصاحب كردند . دوره انتقال حكومت هزار ماهه بنى اميه به بنى عباس طوفانىترين و پر هرج و مرج ترين دورانى بود كه زندگى امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود .
و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود ، كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نيز روابط مراكز اسلامى با دنياى خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانى براى فهميدن و پژوهش پديد آورده بود .
عصرى كه كوچكترين كم كارى يا عدم بيدارى و تحرك پاسدار راستين اسلام ، يعنى امام ( ع ) ، موجب نابودى دين و پوسيدگى تعليمات حياتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مىشد .
اينجا بود كه امام ( ع ) دشوارى فراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت . پيشواى ششم در گير و دار چنين بحرانى مىبايست از يك سو به فكر نجات افكار توده مسلمان از الحاد و بىدينى و كفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامى از مسير راستين باشد ، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين به وسيله خلفاى وقت جلوگيرى كند .
علاوه بر اين ، با نقشهاى دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودى برهاند ، شيعهاى كه در خفقان و شكنجه حكومت پيشين ، آخرين رمقها را مىگذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانى مىداد ، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفى بودند ، و يا در كر و فر و زرق و برق حكومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ، حكومت جديد هم در كشتار و بىعدالتى دست كمى از آنها نداشت و وضع به حدى خفقانآور و ناگوار و خطرناك بود كه همگى ياران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مىداد ، چنانكه زبدههايشان جزو ليست سياه مرگ بودند .
“جابر جعفى” يكى از ياران ويژه امام است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه مىرفت . در بين راه قاصد تيز پاى امام به او رسيد و گفت : امام ( ع ) مىگويد : خودت را به ديوانگى بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگى منصرف شد .
جابر جعفى كه از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مىباشد مىگويد : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت كه به كسى نگفتم و نخواهم گفت …
او روزى به حضرت عرض كرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى كه سينهام تاب تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگويم و نزديك است ديوانه شوم .
امام فرمود : به كوه و صحرا برو و چاهى بكن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنى محمد بن على بكذا وكذا … ، ( يعنى امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت كرد ) .
آرى ، شيعه مىرفت كه نابود شود ، يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنى اميهاى يا بنى عباسى خودنمايى كند .
در چنين شرايط دشوارى ، امام دامن همت به كمر زد و به احيا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظيمى به وجود آورد كه محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و … ) در رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند .
هر يك از اينان از طرفى خود ، بازگوكننده منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينى و علمى و نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند .
تأسيس چنين مكتب فكرى و اين سان نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى ، سبب شد كه امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفرى ( تشيع ) مشهور گردد .
ليكن طولى نكشيد كه بنى عباس پس از تحكيم پايههاى حكومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنى اميه را پيش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را ربودند. .
امام صادق ( ع ) كه همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذير و انقلابيى بنيادى در ميدان فكر و عمل بوده ، كارى كه امام حسين ( ع ) به صورت قيام خونين انجام داد ، وى قيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستين كرد .
3. جنبش علمى
اختلافات سياسى بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور عقايد مادى و نفوذ فلسفه يونان در كشورهاى اسلامى ، موجب پيدايش يك نهضت علمى گرديد . نهضتى كه پايههاى آن بر حقايق مسلم استوار بود . چنين نهضتى لازم بود ، تا هم حقايق دينى را از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلى بيرون كشد و هم در برابر زنديقها و ماديها با نيروى منطق و قدرت استدلال مقاومت كند و آراى سست آنها را محكوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند “ابن ابى العوجاء” و “ابو شاكر ديصانى” و حتى “ابن مقفع” معروف است .
به وجود آمدن چنين نهضت علمى در محيط آشفته و تاريك آن عصر ، كار هر كسى نبود ، فقط كسى شايسته اين مقام بزرگ بود كه مأموريت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانى شود ، تا بتواند به نيروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباط دهد ، حقايق علمى را از درياى بيكران علم الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد .
تنها وجود گرامى حضرت صادق ( ع ) مىتوانست چنين مقامى داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود كه با كنارهگيرى از سياست و جنجالهاى سياسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احكام و تعليم و تربيت مسلمانان كمر همت بر ميان بست .
زمان امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در “خودشناسى” و “خداشناسى” مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم كوشيدند .
در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمى و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسى كه از راه كينه و حسد ، به فكر ايجاد مكتب ديگرى افتاد كه هم بتواند در برابر مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشهچينى از محضر امام ( ع ) بازدارد .
بدين جهت منصور مدرسهاى در محله “كرخ” بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از وجود ابو حنيفه در مسائل فقهى استفاده نمود و كتب علمى و فلسفى را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالك را - كه رئيس فرقه مالكى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى اين مكتبها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانكه بايد انجام دهند .
امام صادق ( ع ) مسائل فقهى و علمى و كلامى را كه پراكنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادى تربيت فرمود كه باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گرديد . دانشگسترى امام ( ع ) در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و كلام ، علوم طبيعى و … آغاز شد . فقه جعفرى همان فقه محمدى يا دستورهاى دينى است كه از سوى خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحى رسيده است .
بر خلاف ساير فرقهها كه بر مبناى عقيده و رأى و نظر خود مطالبى را كم يا
زياد مىكردند ، فقه جعفرى توضيح و بيان همان اصول و فروعى بود كه در مكتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنيفه رئيس فرقه حنفى درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقيهتر از جعفرالصادق كسى را نديدهام و نمىشناسم . فتواى بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمد شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر كه با كمال صراحت عمل به فقه جعفرى را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب ديگر . و اينها نتيجه كار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است .
در رشته فلسفه و حكمت حضرت صادق ( ع ) هميشه با اصحاب و حتى كسانى كه از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونهاى از بيانات امام ( ع ) كه در اثبات وجود خداوند حكيم است ، به يكى از شاگردان واصحاب خود به نام “مفضل بن عمر” فرمود كه در كتابى به نام “توحيد مفضل” هم اكنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبيب هندى كه موضوع كتاب “اهليلجه” است نيز نكات حكمتآموز بسيارى دارد كه گوشهاى از درياى بيكران علم امام صادق ( ع ) است . براى شناسايى استاد معمولا دو راه داريم ، يكى شناختن آثار و كلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربيتشدگان مكتبش .
كلمات و آثار و احاديث زيادى از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است كه ما حتى قطرهاى از دريا را نمىتوانيم به دست دهيم مگر “نمى از يمى” . اما شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بودهاند ، يكى از آنها “جابر بن حيان” است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشى مشغول بود كه به وسيله طرفداران بنى اميه به قتل رسيد . جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردى كرد . جابر يكى از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است .
در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمى تأليفات زيادى دارد ، و در رسالههاى خود همه جا نقل مىكند كه ( جعفر بن محمد ) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث كرد . از اكتشافات او اسيد ازتيك ( تيزآب ) و تيزاب سلطانى و الكل است .
وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود كشف كرد . در دوران “رنسانس اروپا” در حدود 30. رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده كه در كتابخانههاى برلين و پاريس ضبط است .
حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئههاى منصور عباسى در سال 148 هجرى مسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد . عمر شريفش در اين هنگام 65 سال بود . از جهت اينكه عمر بيشترى نصيب ايشان شده است به “شيخ الائمه” موسوم است .
حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .
پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى كاظم ( ع ) منتقل گرديد .
ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است كه بزرگترين فرزند امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وى قائلند .
4. خلق و خوى حضرت صادق ( ع )
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در كليه صفات نيكو و سجاياى اخلاقى سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . داراى حكمت و علم وسيع و نفوذ كلام و قدرت بيان بود .
با كمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع كارهاى خود را شخصا انجام مىداد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود كشاورزى مىكرد و مىفرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به كد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانوادهام را تأمين مىنمايم .
ابن خلكان مىنويسد : امام صادق ( ع ) يكى از ائمه دوازدهگانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وى صادق مىگفتند كه هر چه مىگفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است كه گفته شود . مالك مىگويد : با حضرت صادق ( ع ) سفرى به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير كرد ، نزديك بود از مركب بيفتد و هر چه مىخواست لبيك بگويد ، صدا در گلويش گير مىكرد . به او گفتم : اى پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويى لبيك ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت كنم و بگويم لبيك ، مىترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيك ولا سعديك .
نگاه حرام از دیدگاه قرآن :
آیه ی 30 و 31 سوره ی نور، حاوی مطالبی درباره ی نگاه است.
« قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ »
ای رسول ما مردان مؤمن را بگو چشمان را از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی جسم و جان شما اصلح است، البته خدا به هر چه می کنید آگاه است. (4)
« وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ… »
ای رسول، زنان مؤمن را بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را از عمل زشت محفوظ بدارند. (5)
در شأن نزول این دو آیه آمده است که :
امام باقر (علیه السلام) فرمودند : « این آیه ی شریفه، در مورد جوانی از انصار فرود آمد؛ چرا که او روزی در سر راه خویش با زنی زیبا و خوش سیما روبرو گردید که از کوچه می گذشت و چون در آن روزگاران زنان روسری خویش را پشت گوشهای خود قرار می دادند و چهره و گردن و گلو و بخشی از سینه ی آنان به طور طبیعی نمایان می گردید، این جوان با دیدن چهره ی زیبا و گردن و گلوی آن زن، به تماشای او ایستاد و پس از گذشتن آن زن از برابرش، با دیدگان خویش به بدرقه ی او پرداخت؛ درست در همان لحظاتِ چشم چرانی و بدرقه ی زن بود که صورتش به استخوانی که در دیواری قرار داده شده بود خورد و خون سرازیر شد و او پس از رفتن زن تازه متوجه بلایی شد که به سرش آورده بود. با همان چهره ی شکافته و خون آلود خدمت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آمد و ماجرا را بیان کرد و پس از آن فرشته ی وحی فرود آمد و این آیات را آورد. (6)
از این دو آیه نکته هایی فهمیده می شود که به آن اشاره می کنیم :
1- لازمه ی ایمان، حفظ نگاه ،از حرام است. (قل للمؤمنین …. یغضوا….. )
2- جاذبه های غریزی را، باید کنترل کرد. (یغضوا)
3- گناه را از سرچشمه، جلوگیری کنیم و تقوا را از چشم، شروع کنیم.( من ابصارهم )
4- چشم پاک، مقدمه ی پاکدامنی است. ( یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم)
5- پوشش، برای مردان نیز واجب است. (یحفظوا فروجهم)
6- چشم چرانی و بی عفتی، مانع رشد معنوی انسان است. ( یغضوا- یحفظو- ازکی).
7- چشم چرانی، در محضر خداست. (در محضر خدا معصیت نکنیم ) (یغضوا …… إن الله خبیر)
8- در لزوم عفت و پاکدامنی و ترک نگاه حرام، بین زن و مرد فرقی نیست. (یغضوا- یغضضن- یحفظوا- یحفظنَ ) (7)
لازم به ذکر است : کلمه ی یغضوا از ماده ی «غضَّ» به معنای کم کردن و نقصان است و در بسیاری از موارد در کوتاه کردن صدا، یا کم کردن نگاه به کار می رود. بنابراین آیه نمی گوید مؤمنان چشمهایشان را فروبندند، بلکه می گوید نگاه خود را کم و کوتاه کنند. (8)
بعد از بررسی آیات مربوط به نگاه ، نوبت به این می رسد که مشخص کنیم چه نگاهی حلال و چه نگاهی حرام می باشد. برای مشخص کردن این موارد به صورت مصداقی، ناچاریم به رساله های توضیح المسائل مراجعه کنیم.
همه ی مراجع تقلید در رساله ی توضیح المسائلشان، بابی را به این بحث اختصاص داده اند که به خاطر فهم هرچه بهتر فتوا ها سعی شده آنها به صورت تفکیک شده مطرح شود.
بررسی نگاه ها به صورت اجمالی از نظر فقهی :
نگاه ها ، به طور کلی، به هشت بخش تقسیم می شود که عبارتند از :
1- نگاه مرد ،که خود دارای سه بخش می باشد :
• نگاه مرد به مرد
• نگاه مرد به زن
• نگاه مرد به بچه ها
2- نگاه زن ،که به سه بخش تقسیم می شود :
• نگاه زن به زن
• نگاه زن به مرد
• نگاه زن به بچه ها
3- نگاه در حالت شک
4- نگاه به عکس ،که خود به پنج قسم تقسیم می شود
• نگاه مرد به عکس زن نا محرم
• نگاه با خوف به عکس
• نگاه به عکس های مبتذل
• نگاه به عکس بچه ها
• نگاه به عکس مرد
5- نگاه به فیلم
6- نگاه به میت
7- نگاه برای معالجه
8- نگاه به زنی ،که قرار است با او ازدواج کند.
قاعده ی کلی در باب نگاه
1- نگاه به قصد لذت جنسی به هر شکل که باشد حرام است.
2- نگاه همسر به همسر چه با لذت و چه بدون لذت ، چه عورتین و چه غیر عورتین جایز است. (9)
3- نگاه کردن به عورت دیگری، حتی به عورت بچه ی ممیزی که خوب و بد را می فهمد ،حرام است ولی زن و شوهر می توانند به تمام بدن یکدیگر، چه ظاهر چه باطن نگاه کنند . (10)
نگاه مرد به مرد :
نگاه کردن مرد به بدن مرد دیگر ،با قصد لذت حرام است ولی بدون قصد لذت جایز است. (11)
نگاه مرد به زن:
نگاه مرد به زن محرم : مرد وزنی که به یکدیگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند ،می توانند غیر از عورت به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند . (12)
نگاه مرد به زن نا محرم مسلمان : نگاه کردن مرد به بدن زنان نا محرم مسلمان و همچنین نگاه کردن به موی آنان، چه با قصد لذت چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستهای آنان، اگر به قصد لذت باشد حرام است واما بدون قصد لذت، نگاه به آنها بنا بر اظهر جایز است . (13)
نگاه مرد به زن نا محرم غیر مسلمان (کافر ذمی یا کافری که از زمان تولد، محکوم به کفر است) : نگاه کردن به زنان اهل ذمه، بلکه به زنان کافری که از هنگام تولد، محکوم به کفر هستند ، به جاهایی از بدن آنها که عادتاً پوشانیده نمی شود ،بدون قصد لذت و در صورتی که خوف واقع شدن در حرام نباشد ، جایز است .(14)
نگاه مرد به بچه ها :
نگاه مرد به پسر بچه : نگاه مرد به پسر بچه، به قصد لذت حرام است .(15)
نگاه کردن به بچه غیر ممیز که خوب و بد را نمی فهمد، بدون قصد لذت جایز است .(16)
نگاه کردن به عورت بچه ی ممیز که خوب و بد را می فهمد، حرام است . (17)
نگاه مرد به دختر بچه : احکام بالا ،در رابطه ی دختر بچه ی محرم نیز جاری است .
نگاه کردن به صورت و بدن و موی دختر نا بالغ نامحرم ، اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه کردن هم انسان نترسد که به حرام بیفتد، جایز است ولی بنا بر احتیاط ، باید جاهایی را که مثل ران و شکم معمولاً می پوشانند نگاه نکند . (18)
نگاه زن به زن :
نگاه کردن زن به بدن زن دیگر، به قصد لذت حرام است ولی بدون قصد لذت ، جایز است . (19)
نگاه زن به مرد :
نگاه زن به مرد محرم : مرد و زنی که به یکدیگر محرمند ، اگر قصد لذت نداشته باشند، می توانند غیر از عورت به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.(20)
نگاه زن به مرد نامحرم : نگاه کردن زن به بدن مرد نا محرم ، بنا بر احتیاط واجب حرام است؛ اما جواز نگاه کردن زن به قسمتی از بدن مرد نامحرم که غالباً باز است ، مثل سر ، خالی از وجه نیست ،مگر اینکه این نگاه کردن ، کمک به معصیت باشد . (21)
نگاه زن به بچه ها :
نگاه زن به پسر بچه محرم یا نا محرم : نگاه کردن زن به بدن پسری که بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد ،جایز نیست . (22)
نگاه کردن به بچه ی غیر ممیزی که خوب و بد را نمی فهمد، بدون قصد لذت، جایز است . (23)
نگاه زن به دختر بچه : نگاه زن به دختر قبل از زمان تمییز، جایز است . (24)
نگاه زن به دختر بچه ی ممیز به غیر عورتین، جایز است و به عورتین، جایز نیست . (25)
نگاه در حالت شک :
1- اگر شک کند این شخص از کسانی است که نباید به او نگاه کند یا کسانی که می تواند به او نگاه کند، نباید نگاه کند.
2- اگر در جمعی شک کند به این ترتیب که می داند محرمی دارد ولی نمی داند که کدام یک از افراد این جمع است، نباید نگاه کند.
3- اگر انسان در شخصی شک کندکه مرد است یا زن( مثلا به علت تاریکی) بنابر احتیاط واجب، نباید به او نگاه کند.
4- اگر انسان در چیزی شک کند که انسان است مثلاً یا حیوان یا چیز دیگر، نگاه کردن جایز نیست . (26)
نگاه به عکس :
نگاه به عکس نا محرم : نگاه کردن به تصویر زن نا محرم، حکم نگاه کردن به خود زن نا محرم را ندارد؛ بنا براین اگر نگاه از روی لذت نبوده و خوف افتادن به گناه نباشد و تصویر هم متعلق به زن مسلمانی که بیننده ی آن را می شناسد نباشد، اشکال ندارد.(27)
نگاه با خوف به عکس :
اگر نگاه کردن به تصاویر، به قصد ریبه باشد یا انسان بداند که منجر به تحریک شهوت او می شود یا خوف ارتکاب گناه و مفسده باشد ، در این صورت نگاه کردن به آنها حرام است . (28)
نگاه به عکس های مبتذل :
نگاه کردن به تصاویر مبتذل، حکم نگاه کردن به نامحرم را ندارد و در صورتی که از روی شهوت و ریبه نباشد و مفسده ای هم بر آن مترتب نشود، شرعاً اشکال ندارد ولی با توجه به اینکه دیدن تصویر برهنه ای که شهوت برانگیز است ، غالباً از روی شهوت بوده و به همین دلیل مقدمه ی ارتکاب گناه می باشد، بنا براین دیدن آن حرام است . (29)
نگاه به عکس بچه ها :
نگاه کردن به عکس بچه ها چه دختر چه پسر، اگر بدون قصد لذت باشد و انسان نترسد به گناه آلوده شود، اشکالی ندارد . (30)
نگاه به عکس مرد :
زنان می توانند به عکس مردان نگاه کنند، مشروط به آنکه به قصد لذت و ریبه نباشد؛ خواه مرد را بشناسد یا نشناسد، خواه مرد محرم باشد یا نا محرم . (31)
نگاه به فیلم :
نگاه کردن به فیلم ها، حکم نگاه کردن به نامحرم را ندارد و در صورتی که از روی شهوت و ریبه نباشد و مفسده ای هم بر آن مترتب نشود، شرعاً اشکال ندارد . (32)
نگاه زنان به مسابقات ورزشی : اگر مشاهده ی آن با حضور در میدان و به طور مستقیم باشد و یا آن را به طور زنده و مستقیم از تلویزیون ببیند و یا به قصد لذت و ریبه بوده و یا در آن خوف ارتکاب گناه یا فساد وجود داشته باشد ، جایز نیست و در غیر این صورت ، اشکال ندارد . (33)
نگاه به میت :
حکم نگاه کردن به میت ، همان حکم انسان زنده است؛ در نتیجه مرد نمی تواند به بدن زن نا محرم میت نگاه کند و همچنین زن نیز به بدن مرد نا محرم میت، نمی تواند نگاه کند . (34)
نگاه برای معالجه :
اگر مرد برای معالجه ی زن نامحرم ، ناچار باشد که او را نگاه کند و دست به بدن او بزند اشکال ندارد ، ولی اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند، نباید به او دست بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند، نباید او را نگاه کند . (35)
اگر انسان برای معالجه ی کسی ناچار شود که به عورت او نگاه کند، بنا بر احتیاط واجب باید آیینه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه کند ولی اگر چاره ای جز نگاه کردن به عورت نباشد ،اشکالی ندارد . (36)
نگاه مرد به زنی که قرار است با او ازدواج کند :
نگاه مرد به صورت زنی که می خواهد با او ازدواج کند ، جایز است به شرط آنکه : بداند مانع شرعی از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول می کند و احتمال بدهد که با این نگاه اطلاع تازه ای پیدا می کند و با این شرایط ، نگاه کردن فقط برای این مرد جایز است ، اگر چه چند مرتبه باشد ، بلکه چنین نگاه کردنی برای جلو گیری از نزاع بعد از عقد ، مستحب نیز هست و اجازه ی زن هم در آن لازم نیست و بنا بر اظهر نگاه کردن به مو و محاسن دیگرِ آن زن هم با همین شرایط جایز است و وجهی دارد که زن هم بتواند به مردی که می خواهد با او ازدواج کند با شرایطی که گفته شد نگاه کند . (37)
اثرات مخرّب نگاه حرام در زندگی فردی و اجتماعی
بعد از بررسی مصادیق و موارد نگاه حرام، نوبت به بررسی اثرات مخرب اینگونه نگاه ها در زندگی انسان می رسد. در قوانین اسلامی، محدودیت هایی برای نگاه در نظر گرفته شده است؛ این محدودیت ها به خصوص در نگاه به جنس مخالف بیشتر است و به ویژه در نگاه مردان به زنان تشدید شده است و در شرایطی که با توجه به وضع نگاه کننده و نگاه شونده ، زمینه ی تلذذ جنسی یا انحراف اخلاقی وجود داشته باشد، به طور کلی ممنوع است. شاید بتوان گفت که این محدودیت ها به خاطر اثرات مخربی است که نگاه آلوده در زندگی انسان دارد که در صورت توجه و بررسی کامل و جامع این اثرات، روشن می شود محدودیت هایی که از طرف شارع اعمال شده، کاملاً خردمندانه است که عقل سلیم و فطرت پاک بدان رهنمون است.
حال این اثرات، گاهی اوقات در زندگی فردی و گاهی در زندگی اجتماعی نمایان می شود که در این مقال به بررسی هر دو مورد می پردازیم.
اثرات مخرب نگاه آلوده در زندگی فردی
1) از بین رفتن آرامش روانی انسان؛
توجه به پیوند دیده و دل، در ادبیات، سابقه ای کهن دارد و در اشعار و ضرب المثلها رایج است.
1- از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
2- ار دیده نبیند، دل نخواهد.
3- که هرچه دیده بیند، دل کند یاد.
4- هرچه دیده دید، دل می خواهد.
این تعبیرات و تأکیدات همه گویای آن است که دل در گروی نگاه است و نگاه دل را به دنبال خود می کشد. وقتی که نگاه، حریم میان زن و مرد را می شکند، دریچه ای از هیجان و التهاب را به روی خود باز می کند و هرچه نگاه ادامه می یابد، عطش غرایز، سیری ناپذیر تر می گردد. خطر نگاه را آنگاه می توان به خوبی تشخیص داد که به قدرت غریزی جنسی در انسان توجه شود.
« نگاه»، نیروی خفته ی شهوت را در موقعی خطرناک به تکاپو وا می دارد و غریزه ای که در سرکشی بی دلیل است را به چموشی می اندازد.
استاد مطهری ، در زمینه ی غریزه ی جنسی و راه جلو گیری از آن سخن بسیار عمیقی دارد :
« به نیروی تقوا و ایمان در مقابل موجبات همه ی گناه ها می توان تکیه کرد، مگر در مورد گناهان مربوط به غریزه ی جنسی؛ اسلام هرگز نیروی تقوا و ایمان را با اینکه قوی ترین نیروهای اخلاقی است، یک ضامن کافی در برابر تحریکات و وسائس این غریزه ندانسته است.» (38)
برخی از دانشمندانی که از اخلاق بهره ای ندارند ، گمان برده اند که، رفع محدودیت ها و آزاد گذاردن شهوت، به آرامش می انجامد و به روان انسان سیری می بخشد.
راسل می گوید : « اگر عکس های مستهجن، مجاز و کارت پستال های منافی عفت آزاد گردد، پس از گذشت مدتی استقبال ، مردم از آن خسته می شوند و دیگر کسی به آنها نگاه نخواهد کرد». (39)
ولی آنها از این نکته غافلند که برداشتن مرزها و در هم شکستن قیود، طبیعت آدمی را بی بند و بار می سازد و میل به تنوع و زیاده خواهی و طمع ورزی را افزایش می دهد. درست است که با دیدن یک عکس، میل به دیدن آن کاهش می یابد، ولی میل به دیدن عکسهای دیگر، مضاعف می شود؛ پس از آنکه تأثیر عکس کاهش یافت، این عطش، انسان را به هرزگی های دیگر سوق می دهد. تقاضا برای بی بند و باری، خستگی ناپذیر است و هیچگاه انسان را آرام نمی گذارد. تمایلات شهوانی، از نوع تمایل به خواب یا خوراک نیست که ظرفیت محدودی داشته باشد و اشباع شود و سپس به انزجار بیانجامد؛ بلکه از نوع تمایل به ثروت و مقام است که حدی برای خود نمی شناسد؛ از نظر جسمی سیری ناپذیر و محدود است، ولی از نظر روانی با تنوع طلبی و عطش طلبی همراه است. ویژگی اساسی هوس آن است که در آن حرص و آز موج می زند، از یکی سیر می شود و به دیگری روی می آورد؛ در عین حال که ده ها نفر را در اختیار قرار دارد، متوجه دیگران است و حاضر به چشم پوشی از بیگانه نیست.
هوس، هرزه صفت است، ارضاء شدنی نیست، همچون جهنم است که هر چه را ببلعد، باز هم می گوید « هل مِن مزید » (40)
کسی که می خواهد با نظر بازی و چشم چرانی آرامش کسب کند، همچون نابخردی است که بخواهد آتش را با هیزم خاموش کند.
راه کنترل و آرامش، علاوه بر ارضاء غریزه از مسیر صحیح و در حد نیاز طبیعی، جلوگیری از تهییج و تحریک است که در قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) به آن امر شده است.
چشم دوختن به صحنه های تحریک کننده و نظر انداختن به آنچه که تهییج را به دنبال دارد، غریزه ی جنسی را رها می کند و در آن صورت، مهار کردن آن کاری بس دشوار است.تدبیر اسلام برای رام کردن این غریزه، علاوه بر، «رعایت پوشش مناسب»، پرهیز از نگاه های مسموم است که زنان و مردان به آن موظف شده اند.
امام علی (علیه السلام) « العین رائد الفتن» ( چشم، جلودار فتنه ها و گناهان است.)
امام علی (علیه السلام) « العیون طالع القلوب » (چشم ها، پیش قراولان دلند.)
امام علی (علیه السلام) « العین بریدُ القلب » (چشم، قاصد دل است.)
امام علی (علیه السلام) « اللحظ رائد الفتن» (نگاه، بلد راه فتنه ها و گناهان است.)
امام علی (علیه السلام) « العین جاسوس القلب و برید العقل » ( چشم، جاسوس دل و قاصد خرد است.)
امام علی (علیه السلام) « لحظ الانسان رائد قلبه » ( نگاه انسان، بلد دل اوست.)
امام علی (علیه السلام) « القلب مصحف البصر » ( دل، کتاب دیده است.)
امام علی (علیه السلام) « العیون مصائد الشیطان » ( چشم ها ، دام های شیطان اند.) (41)
امام رضا (علیهم السلام) : فلسفه حرمت نگاه حرام به زنان را چنین بیان می کنند : « این کار، مردان را تهییج و در اثرآن به فساد روی می آورند.» (42)
آنان که با چشم هرز، باز هم ادعای دل پاک دارند، سخنانشان به شوخی شبیه تر است و باید ایشان را در انکار واقعیت در زمره ی سوفسطائیان شمرد.
2) از بین بردن حرمت انسانی
همانگونه که حجاب و پوشش، نوعی حریم بین زن و مرد ایجاد می کند، پرهیز از هرزگی در نگاه و دوری از چشم چرانی، حریمی دیگر در روابط این دو جنس به وجود می آورد.با این حریم ، منظور الیه، در هاله ای از حرمت قرار می گیرد. پیام هر نگاه آلوده آن است که ، به طرف مقابل ، به عنوان ابزاری برای کامروایی توجه دارم و به او نه از زاویه ی یک انسان با کمالات والا و ارزشهای متعالی، بلکه از زاویه ی بر آوردن نیازهای شهوانی خویش می نگرم، چنین نگاهی ، انسان منظور الیه را از شخصیت مستقل، به شخص برای من، تنزل می دهد و در حقیقت، در ذات خود با نوعی تحقیر همراه است.
اساساً نگاه ها ، پیام دارند و چشم ها مانند زبان، سخن می گویند و گویایند، گاه چشم از نفرت و خشم سخن می گوید و گاه نگاه ، بغض و کینه را بیرون می ریزد، گاه از محبت و صمیمیت خبر می دهد، گاه حکایت از طمع دارد و گاه … . وقتی که دیده از زن مسلمان فرو خوابانده می شود و چشم با خیرگی به او نمی نگرد و در مقام وار انداز کردن وی بر نمی آید، (غضّ بصر) احترام به او را اثبات می کند. بخصوص که زنان عفیف مسلمان با رعایت حجاب، بر این حرمت نهادن، تأکید می کنند و با پوشش خود نشان می دهند که نگاه مردان را به خویش نمی پسندند و با آن مخالفند.
ولی بالعکس، کسی که بی حجاب است، با نوع پوشش اش نشان می دهد که لازم نیست کسی احترامش را حفظ کند و خود را وسیلة هوسرانی و هرزگی عده ای قرار می دهد و از اینکه به عنوان یک وسیله و ابزار ( نه به عنوان یک انسان) در جامعه مطرح است، رضایت خاطر دارد.
مطهریخوانی، چرا و چگونه؟
یکی از دغدغههای فرهنگی همیشگی رهبر انقلاب این بوده که نسل جوان و فعالان فکری جامعهی کنونی ایران، ارتباط مستحکم با آثار بهجامانده از علامه مطهری برقرار کنند. بنابراین با پاسخ به این سؤال که «آیا گفتارها و نوشتارهای علامهی شهید، ارزش مطالعهی جدی و هدایتشده را دارد یا خیر؟» باید بهصورت قطعی جواب داد که نهتنها ارزش و مطلوبیت دارد، بلکه ضرورت و فوریت دارد. مقام معظم رهبری بارها و بارها بر ضرورت غور و تعمق و تأمل در آثار ایشان تصریح و این مسئله را مطالبه کردهاند:
«شایسته است بر روی مبانی فکری و خط فلسفی ایشان، کار زیادی بشود.»۱
«روی کتابها و افکارشان هرچه میتوانید کار کنید. […] باز هم به نظر میآید که خیلی کار میشود کرد.»۲
«بروند کتابهای او را بخوانند، آثار او را طبقهبندی کنند و در میدان فکر و اندیشه، همچون یک مشعل از آن استفاده نمایند.»۳
«اگر بنده میخواستم برنامهی حوزهی علمیهی قم را بنویسم، بلاشک یکی از مواد برنامه را این میگذاشتم که کتابهای آقای مطهری خوانده شود، خلاصهنویسی شود و امتحان داده شود.»۴
«حقیقتاً محصول بسیار عظیم و باارزشی از شهید مطهری در اختیار ماست و باید آثار این استاد گرانقدر را، که با فکر والای خود به جامعهی فکری ما اهدا کرده است، بهدرستی دریافت کرد و آن را آموخت. من احساس میکنم هنوز در جامعهی ما جوانان، روشنفکران، نویسندگان، دانشگاهیان و روحانیونی هستند که آثار فکری شهید مطهری را بهطور کامل نخوانده و یا مورد تأمل قرار ندادهاند. پس اقدام اول این است که ما آثار این فیلسوف بزرگ را مورد تأمل و استفاده قرار دهیم.»۵
کتابهای شهید مطهری، قابل مردن و تمام شدن نیست. مبادا کسی خیال کند که ما بعد از انقلاب تا حالا، که مرتب کتابهای شهید مطهری را طبع و نشر میکنیم، تکراری است. نه، در سخن حق و در کلام حکمت، تکرار نیست. هنوز جامعه و نسل جوان و جامعهی فرهنگی و علمی ما به دانستن همان مطالبی که آن بزرگوار از زبان و قلمش فیضان کرد و در اختیار امت اسلام گذاشت، محتاجاند.
ارزش آثار و تفکر علامهی شهید آنچنان والاست که میباید متعلق «کار زیاد» قرار بگیرند و در جهان تفکر و معرفت بهمثابهی «مشعل» به آنها نگریسته شود و حتی جزء «دروس رسمی حوزههای علمیه» گنجانده شوند. این حجم متراکم از تأکیدات غلیظ و بیمثال، نشاندهندهی ارزش و اعتبار آثار علامه مطهری است که در کلام ایشان انعکاس یافته است.
۱. آثار استاد مطهری و تحولات زمانه
در همین راستا، یک پرسش شایع مطرح میشود و آن این است که آیا با توجه به اینکه علامه مطهری در مواجهه با اقتضائات و ضرورتهای جامعهی آن زمان، دست به نظریهپردازی و تولید فکر زده است، میتوان امروز و اکنون نیز از آثار ایشان بهره برد یا اینکه این آثار، رنگ کهنگی پذیرفته و در گذشته متوقف شده و به کار حال نمیآیند؟ در پاسخ باید گفت بسیاری از مسائلی که علامه مطهری درصدد حل آنها برآمد، تنها ناظر بر الزامات و چارچوبهای جامعهی آن زمان نبودند، بلکه امروز نیز همان مسئلهها و پرسشها و شبههها در ساحت فکری جامعه فعال و طنینانداز هستند و اینگونه نیست که بتوان کلیت و تمامیت تفکر علامه مطهری را به تاریخیت متصف کرد. مقام معظم رهبری در سخنان مختلف خود، بر این ایده پای فشردهاند که نسل و جامعهی امروز نیز همچون گذشته، بهشدت نیازمند تفکرات و نظرات علامه مطهری است و فراوردههای فکری و علمی ایشان به مقولات تاریخی و منقضیشده تبدیل نشدهاند:
«هنوز جامعهی ما به اندیشههای شهید مطهری محتاج است. […] هنوز جامعه و نسل جوان و جامعهی فرهنگی و علمی ما به داشتن همان مطالبی که آن بزرگوار از زبان و قلمش فیضان کرد و در اختیار امت اسلام گذاشت، محتاجاند. […] مبادا وسوسهی خناسان و زمزمهی دشمنان (که با فکر شهید مطهری مخالف بودند و به همین جهت هم او را از دست ما گرفتند) موجب شود که کتابهای آن بزرگوار از رواج بیفتد که البته نخواهد افتاد.»۶
«کتابهای شهید مطهری، قابل مردن و تمام شدن نیست. مبادا کسی خیال کند که ما بعد از انقلاب تا حالا، که مرتب کتابهای شهید مطهری را طبع و نشر میکنیم، تکراری است. نه، در سخن حق و در کلام حکمت، تکرار نیست. هنوز جامعه و نسل جوان و جامعهی فرهنگی و علمی ما به دانستن همان مطالبی که آن بزرگوار از زبان و قلمش فیضان کرد و در اختیار امت اسلام گذاشت، محتاجاند.»۷
۲. فایده و ضرورت پرداختن به آثار استاد مطهری
پس از این، پرسش دیگری مطرح میشود و آن این است که «مطالعه و تأمل در آثار علامه مطهری، چه ضرورت و فایدهای دارد؟» این پرسش نیز پرسش مهمی است. مطالعهی آثار جناب علامه، میتواند گرههای متعددی را از نسل و جامعهی امروز ما بگشاید. یکی اینکه چون تداوم یافتن نظام اسلامی وابسته به تداوم یافتن هویت ایدئولوژیک نظام اسلامی در ذهنیت جمعی است و همچنین از آنجا که هویت ایدئولوژیک نظام اسلامی مبتنی بر تفکر علامه مطهری است، بنابراین بقای خط فکری علامهی شهید در جامعه، به معنی پیوستگی و تداوم یافتن حیثیت ماهوی نظام اسلامی است؛ آنچنانکه مقام معظم رهبری اظهار داشتهاند:
«آثار استاد شهید مطهری، مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران است. دیگران به مقدمات این انقلاب خیلی کمک کردند، ولی افکار آنها در ساخت نظام جمهوری اسلامی ایران، نقش آنچنانی نداشته است. […] اگر ما بخواهیم این نظام در ذهن مردم عمق پیدا کند و حرکات انقلابی این مردم همچنان ادامه یابد، بایستی افکار استاد شهید مطهری در میان مردم رواج یابد.»۸
مطالعهی آثار شهید مطهری میتواند گرههای متعددی را از نسل و جامعهی امروز ما بگشاید. یکی اینکه چون تداوم یافتن نظام اسلامی وابسته به تداوم یافتن هویت ایدئولوژیک نظام اسلامی در ذهنیت جمعی است و همچنین از آنجا که هویت ایدئولوژیک نظام اسلامی مبتنی بر تفکر علامه مطهری است، بنابراین بقای خط فکری علامهی شهید در جامعه، به معنی پیوستگی و تداوم یافتن حیثیت ماهوی نظام اسلامی است.
دیگر اینکه این آثار قادر هستند «مطهری» های دیگری را تولید کنند، زیرا تنفس در فضای فکری برآمده از آرا و اندیشههای علامهی شهید، قالبهای ذهنی انسان را با آن همسو و هماهنگ میسازد و بهنوعی «مطهری» را بازتولید و تکثیر میکند:
«طلاب جوان، آثار شهید مطهری را بیشتر مطالعه کنند، زیرا این امر قطعاً از آنان شخصیتهای متفکری خواهد ساخت که میتوانند در آینده، ادامهدهندهی خط فکری استاد شهید مطهری باشند.»۹
در نهایت، باید به این واقعیت نیز اشاره کرد که آثار علامه مطهری به دلیل عمق و دقت بالا و تناسب با اقتضائات جامعهی معاصر، میتوانند «بینش نو» در مخاطب بیافریند و او را به لایههای ژرفی از تفکر اصیل اسلامی وارد گرداند:
«هرچه از شهادت آن عزیز میگذرد، آثار و برکات معنوی فکری او ابعاد تازهتری را از خود نشان میدهد. […] لازم است جوانان، مخصوصاً آنهایی که با معرفت و دانش سروکار دارند (مثل روحانیون، معلمین، دانشجویان و نویسندگان) با آثار شهید مطهری ارتباط نزدیک برقرار کنند و کتابهای آن بزرگوار را بخوانند. این کتابها حقیقتاً بینش وسیعی و در موارد بسیار، بینش نوینی به خوانندهی خود میبخشد.»۱۰
۳. چگونگی پرداختن به آثار استاد مطهری
تاکنون به سه پرسش اساسی دربارهی مطالعهی آثار علامه مطهری از منظر رهبر انقلاب پاسخ دادهایم که مربوط به «ارزش و اهمیت آثار علامه»، «عدم تاریخیت آثار علامه» و «ضرورت پرداختن به آثار علامه» بودند. پس از اینها، پرسش دیگری نیز باید مورد تأمل قرار بگیرد با این مضمون که «چگونه باید به آثار علامه مطهری پرداخت؟» به عبارت دیگر، مقصود از پرداختن به آثار ایشان چیست؟ چه نوع و صورتی از فعالیت علمی باید در زمینهی آثار ایشان انجام بگیرد؟ با آثار ایشان چه کنیم؟ در این رابطه نیز مقام معظم رهبری، نکات بسیار ارزشمندی را مطرح کردهاند که راهگشا و چراغ راهنمای نگارنده در این مقاله بوده است. بهطور کلی، ایشان دربارهی نحوهی پرداختن به آثار علامه و چگونگی بهرهبرداری پژوهشی از آنها دو نظر ابراز کردهاند. یک نظر این است که محقق مسلمان برای پژوهش در حوزهی علوم اسلامی و انسانی، میباید خود را از رجوع به آثار علامه، بینیاز قلمداد نکند، بلکه افزون بر این، نتیجهای که جناب علامه به آن دست یافته را «مبنا» و «نقطهی شروع» بینگارد و در امتداد آن، دست به نظریهپردازی دینی و تولید تفکر اسلامی بزند. در واقع علامهی شهید، بخشهایی از این مسیر را پیموده و یافتههایی ارزشمند از خود بهجا نهاده است. منطقی و معقول این است که راه را ادامه دهیم، نه اینکه مسیر پیمودهشده را نادیده بگیریم:
«علما و فضلا و جوانها (بهخصوص طلاب جوان ما) باید یک دورهی کتابهای شهید مطهری را خوانده باشند که اگر میخواهند کاری بکنند، من بنی فوق بناء السفلی۱۱ باشد؛ یعنی براساس آن فکر و روی شانههای شهید مطهری بروند.»۱۲
«[باید] خاستگاه فکری (که موضوعات متنوعی در نوشتهها و گفتارهای شهید مطهری مشاهده میشود) بهعنوان نقطهی شروع به حساب آوریم و متفکران ما دربارهی آنها بهخوبی بیندیشند، زیرا سخنان این شهید حاوی معارف و مسائل بسیار ارزندهای است که میتواند نقطهی شروع خوبی در مسیر تفکر و اندیشه باشد.»۱۳
نظر و ایدهی دیگر ایشان این است که میباید تفکر تولیدشده از سوی شهید مطهری دربارهی هریک از موضوعات علوم اسلامی و انسانی، استخراج و تبیین شود. این کار علمی را میتوان به مراحلی منطقی، تفکیک کرد:
اول | استخراج و اکتشاف نظریه دربارهی یک موضوع
دوم | ساختاربندی و تولید چارچوب برای نظریه
سوم | تشریح و توضیح ابهامات و مجملات نظریه
چهارم | تکمیل نواقص نظریه
نباید تصور کرد که میتوان برای همیشه به ایشان اکتفا کرد و در یافتهها و فراوردههای فکری ایشان، متوقف و ساکن ماند. خاصیت علم این است که در هیچ نقطهای متوقف نمیشود و همواره در حال پیشرفت و گسترش است. جناب علامه را نمیتوان نقطهی پایان و نهایت علم قلمداد کرد و از حرکت بازایستاد.
مقام معظم رهبری چنین اظهار داشتهاند:
«باید روی افکار شهید مطهری، کار فکری بشود؛ یعنی جمعی اهل تحقیق و علاقهمند به کار علمی بنشینند و نظرات و تفکرات شهید مطهری را در ابواب مختلف استخراج کنند. مثلاً از مجموع آثار ایشان، نظر آن شهید را در باب وجود، در باب انسان، در باب اختیار، در باب عدالت، در باب تاریخ، در باب قضا و قدر، در باب عرفان و دربارهی موضوعات بیشمار و متنوعی که ایشان در مباحثشان مطرح کردهاند، استخراج کنند. […] این راه گسترش و پیشرفت و شکوفایی فکری جامعه برمبنای آثار شهید مطهری است که امیدواریم این کار انجام بگیرد.»۱۴
«یک توصیه به صاحبنظران و متفکران و نویسندگان دارم و آن این است که بیایند و کاری روی مجموع آثار آقای مطهری بکنند. همانطور که در کشورهای غربی معمول است که وقتی فیلسوفی، محققی و شخص بزرگی در میان آنها هست، راجعبه نظریات او مینشینند تفسیر و تحلیل و بحث میکنند، این کار در مورد استاد مطهری انجام بشود. […] صاحبنظرانی بنشینند و صرف وقت کنند و مجموع نظریات ایشان را در ابعاد مختلف مباحث فلسفی و اجتماعی و غیره، استخراج کنند و بهصورت کتابی دربیاورند و ارائه بدهند.»۱۵
۴. تفکر استاد مطهری بهمثابهی «مرحله» نه «مقصد»
با وجود این تأکیدهای مکرر و غلیظ دربارهی ضرورت پرداختن به افکار و آثار علامه مطهری، نباید تصور کرد که میتوان برای همیشه به ایشان اکتفا کرد و در یافتهها و فراوردههای فکری ایشان، متوقف و ساکن ماند. خاصیت علم این است که در هیچ نقطهای متوقف نمیشود و همواره در حال پیشرفت و گسترش است. جناب علامه را نمیتوان نقطهی پایان و نهایت علم قلمداد کرد و از حرکت بازایستاد. همهی گفتهها و نکتههای پیش از این، دلالت بر ارزش و اعتبار والای میراث فکری و علمی علامهی شهید دارد، نه متوقف ماندن در ایشان. زمانه همواره آبستن پرسشها و مسئلههای نو و پیچیدهتری است که در گذشته، موضوعیت نداشتهاند و ما باید امروز و اکنون، پاسخها و راهحلهای متقنی برای آنها بیابیم. نمیتوان در زیر سایهی گذشتگان نشست و همهی مسائل و چالشهای نظری را به آنها ارجاع داد و از آنها پاسخ طلبید. منطقی این است که بر شانههای گذشتگان بنشینیم و مرزهای علم را به تصرف خود درآوریم:
«ما نمیتوانیم در شهید مطهری متوقف شویم. […] نیازهای فکری روزبهروز و نوبهنو میشود و جریان ورود به چالش با افکار وارداتی و نقادی علمی و تفکیک صحیح از سقیم آن، از وظایف مهمی است که باید ادامه پیدا کند و ما در دهههای آینده به مطهریها نیاز مبرم داریم.»۱۶
«در آقای مطهری متوقف نشوید. این نهایت کار نیست، مرحلهای از کار است.»۱۷
تفکر علامه مطهری یک «چارچوب» است که میتوان همچون یک «بنیان» به آن تکیه کرد و پیش رفت و شخص مطهری یک «الگو» است که میباید امروز و فردا، «تکثیر» شود تا انقلاب از عهدهی حل مسائل و دشواریهای نظری و ایدئولوژیک خود برآید و دچار انسداد و رکود نشود. بنابراین ما هم به «مطهری گذشته» نیازمندیم و هم به «مطهریهای آینده».