• تماس  

کجاست آن نوجوان بسیجی

25 شهریور 1395 توسط زينب اسماعيلي

کجاست آن نوجوان بسیجی که در لبیک به فرمان رهبر و امامش جان را به بازی گرفت و راهی میدان مین شد؟ ولی ناگهان همه دیدند قدمهای رزمنده نوجوان از حرکت ایستاد و پوتین ها را از پای در آورد و به سمت میدان مین شروع به حرکت کرد، فرمانده سوال کرد قاسم چرا این کار را کردی؟ نوجوان با صدای آهسته گفت میدانم که ما تحریمیم و در انبار تدارکات پوتین به قدر کافی وجود ندارد، پس بگذارید اموال بیت المال در میدان مین همراه با پاهای من تکه تکه نشود! تا شاید امام امت از نبود امکانات کمتر غصه بخورد.

 1 نظر

میدان را خالی کند

25 شهریور 1395 توسط زينب اسماعيلي

زمان بازرگان به ما بر چسب چریک زدند، 

زمان بنی صدر هم برچسب منافق! 

الان هم بر چسب خشک مقدسی و تحجر. 

هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم، برچسب بارانمان کردند. 

حالا روزی ده برچسب دشت می‌کنیم، 

اما بسیجیان دلسرد نباشید.

حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند …

سردار عشق ، حاج محمدابراهیم همت - فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(ص)

 نظر دهید »

تکیه گاهم باشی

25 شهریور 1395 توسط زينب اسماعيلي

دوست ، آری زیباترین کلمه ، گاهی فکر میکنم چه سری در این چهار حرف نهفته است،شاید به راستی جادویی باشند. اما نه ، جادو تعریف درستی برای این کلمه الهی نیست. این کلمه بوی خدا میدهد ، قادر است انسان را تا آسمان هفتم بالا ببرد. اغراق نیست که بگویم دوست خوب آیینه ی خدانما است!

 

در این روزگار که آدم ها پشت نقاب هایی از جنس دلسوزی پنهان میشوند. من به تو تکیه میکنم ، به تو که ایستاده ای تا تکیه گاهم باشی ، آغوشت باز است تا همیشه دلگرمی لحظات سختم باشی!
آری تو زیباترین فرشته بهشتی برای منی !

 نظر دهید »

والله زمانه را به هم میریزیم

25 شهریور 1395 توسط زينب اسماعيلي

سرمان هم برود باز محال است جهان / توی تاریخ ببینند حرم ات فتح شده

عید است تمام شهر شادند ولی / نوکر نگران حرم ارباب است

‫قسمت شود به نیت شش ماه ات حسین / تنها به قصد حنجرشان ماشه می کشیم

از برای حرم ات این دل من آشوب است / نکند سنگ به پیشانی گنبد بزنند …

‫به گمانم در باغ «به فدای تو شدن» باز شده ست / جان زهرا نکند نام مرا خط بزنی اربابم

‫شیعه آماده جنگ است که دیدن دارد / چند روزی است سرم میل بریدن دارد

‫کفتار ها به گرد حرم زوزه می کشند / باشد زمان غرش شیران حیدری …

ما از سبوی شاه دین مجنون و مستیم / برگـــرد تا ســـــــربند یــــا زهرا نبستیم

‫تحت فرمان ابالفضلیم و ارتش می شویم/ با مدد از مادرش کابوس داعش می شویم

وقتش شده پس از به سرو سینه ها زدن/ سینه سپر کنیم و برای تو سر دهیم

‫فتاده در سر ما عجیب میل زیارت/ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد 

جنگ در اطراف زینب داشت بالا می گرفت/ گوش دشمن را کشید عباس آوردش عراق

 گر پای گذارند به صحن زینب / والله زمانه را به هم میریزیم

 1 نظر

دلم بهانه ات را ميگيرد

25 شهریور 1395 توسط زينب اسماعيلي

دلم بهانه ات را ميگيرد

چقدر امروز احساس ميکنم نبودنت را!

صدايت درگوشم ميپچد و من بي اختيار ميگويم:

بله بابایی؟!

بيا و برگرد و يك بغل بابای من باش..

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 228
  • 229
  • 230
  • ...
  • 231
  • ...
  • 232
  • 233
  • 234
  • ...
  • 235
  • ...
  • 236
  • 237
  • 238
  • ...
  • 386
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

محبان المهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس