#آیینه_خدا بی منت بزرگم کرد
#آیینه_خدا
بی منت بزرگم کرد
#آیینه_خدا
بی منت بزرگم کرد
ماجرای مشاهده شیطان در خیابان توسط آیت الله حق شناس
سلطنت شیطان بر ما وجود ندارد. شیطان بر ما سلطنت ندارد فقط می تواند ما را صدا بزند اگر ما صدایش را جواب دادیم آنوقت روزش می رسد. تا من جواب ندادم، دست ندادم، زورش به من نمی رسد. می تواند وسوسه کند. بیش از این نمی تواند. گوش نده.
باز یک داستانی آقای حق شناس فرمودند : در خیابان می رفتیم می دیدم شیطان دارد چه می کند یک جوانی بود یک کسی از جلوی او می گذشت. این تا او را دید، چشم خودش را انداخت پائین.گفت:یا حسین. در دلش گفت. کسی در خیابان داد نمی زند که یا حسین. ایشان فرمودند من دیدم شیطانی که آمده بود ایشان را ببرد مثل یک توپ 106 خورد به سینه ی [دیوار]. شیطان این[جوان] کوبیده شد به دیوار روبرو. مثل برق کوبیده شد. نابود شد. این طوری فقط یک وِز وِز که مثل یک زنبور یا مگس در گوش آدم می کند. اینطوری است.
آنوقت من جواب بدهم یا نه؟ اگر جواب بدهم یعنی تن دادم به آن خیالی که به ذهن من رساند یک خیالی به ذهن من می آید اول هم شیرین به نظر می آید عرض کردم آنوقت من کِشَش می دهم. اگر کِشَش بدهی ممکن است آدم برود داخل جهنم.اگر نه، کِشَش ندادی، او می گفت یا حسین، شما هم بگویید: یا حسین. جداً شیطان می رود. هیچ کاری نمی تواند بکند. اما اگر آدم یک مقدار همراهی کند آنوقت شیطان می آید. یک وقت ممکن است
شرایط طوری باشد که آدم را ببرد تا قعر جهنم. یک سرسوزن محبت امام حسین آدم را از شر شیطان نجات می دهد. دیگر زورش نمیرسد این محبتی که ما داریم، مثلاً یک مقدار اندکی نور به چند واسطه به یک اتاقی می رسد مثلاً یک صندوق خانه ای. یک چنین نوری به دلمان تابیده. این اندک هم برای نجات می تواند آدم را نگه دارد. چون اندک آدم در معرض خطر است. اگر آدم در قلب، گناه بخورد، گناه مثل شراب است تا این شراب رفت پائین آدم نجس می شود. یک ذره نور هم که تابیده بود می رود.
یک ذره نوری که تابیده می شود، در روایت هست نورش مثل خورشید می شود. آنوقت یکنفر که این خورشید را دارد. صدهزار نفر را می تواند نجات دهد. باز حاج آقای حق شناس می فرمود که بگذارید این بچه ها بیایند. همین که بیایند نجات پیدا می کنند.
(سیره زهرایی)داستان فدک
فدک ، روستای آباد و حاصل خیزی است که در سرزمین حجاز واقع شده و بین این قریه تا مدینه منوره دو یا سه روز فاصله است . بعضی مسافت آن را 140 کیلومتر نوشته اند.
این روستا دارای چشمه های جوشان و درختان فراوان بوده و بعد از خیبر، بالاترین تکیه گاه اقتصادی یهودیان حجاز به حساب می آمده است .
مشهور بین مورخان این است که در سال هفتم هجرت ، بعد از فتح خیبر و قلعه های یهودی نشین ، وحشت و ترسی در دل اهل فدک به وجود آمد. رسول خدا محیصة بن مسعود را جهت مذاکره با اهل فدک فرستاد. یهودیان پس از مذاکره با فرستاده پیامبر، نون بن یوشع و چند تن از رؤ سای قبایل را، همراه ، محیصه خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرستادند و قرار داد صلح را بر اساس واگذار نمودن نیمی از فدک به آن حضرت امضاء کردند و به این ترتیب فدک بدون درگیری و خونریزی فتح گردید و یهودیان اهل فدک تسلمی شدند و امان گرفتند و خداوند آیات ذیل را بر رسول اکرم نازل فرمود:
و ما افاء علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و الا رکاب ولکن الله …؛
و آنچه را که خداوند از آنان (یهود) به رسولش باز گرداند (و بخشید) چیزی است که شما برای بدست آوردن آنها زحمتی نکشیده اید، نه اسبی تاخید و نه شتری ، ولی خداوند پیامبران خود را بر هر کس بخواهد مسلط می نماید و خداوند بر هر چیزی تواناست . آنچه را که خداوند از اهل این آبادی ها به رسولش باز گرداند، از آن خدا و رسولش و خویشاوندان او می باشد. (379)
به این ترتیب فدک ملک خالص رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) گردید و پس از نول آیه و آت ذالقربی حقه (380) رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فدک را به دخترش فاطمه زهراء بخشید و علی علیه السلام و ام ایمن را بر این هدیه گواه گرفت .
در آمد فدک را چنان که ابن طاووس می گوید، سالیانه به 24 هزار دینار و به روایتی بالع بر هفتاد هزار دینار می شد. گویا این تفاوت در آمد به اعتبار اختلاف عواید سنواتی بوده است . (381)
مادر تمام درد ها را احساس میکنه
نه………….برای مادرت یک کاری بکن
فردا نه
…چند ساعت بعد هم نه
…چند ثانبه دیگر هم نه…
…همین الان
……برای مادرت یک کاری بکن
اگر زنده است دستش را
اگر به آسمان رفته است …قبرش را….
اگر پیشت نیست …یادش را….
اگر قهری…چهره اش را….
اگر آشتی هستی پایش را…
ببوس…….