• تماس  

اگه توفیق تونباشد

03 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را به سوی توبه ای که پسند توست، برگردان و از پافشاری بر آن چه نمی پسندی، به دور دار.

خدایا! آن جا که به ناچار، یا دین ما کاستی می گیرد یا دنیای ما، کاستی را در آن قرار ده که زودگذر است و بازگشت ما را به سوی آن که پایدارتر است و هر گاه آهنگ دو کار کرده باشیم که یک خشنودی تو را به همراه دارد و دیگری به خشمت می آورد، ما را به سوی آن کار که خشنودی تو در آن است، گرایش ده و نیروی ما را در انجام دادن آن چه سبب خشم توست، ناتوان گردان.

در این کارها، نفْس های ما را به اختیار خودمان وا مگذار؛ زیرا نفس، اگر توفیق تو نباشد، باطل را برمی گزیند و اگر رحمت تو را درنیابد، به بدی فرمان می دهد.

 

صحیفه سجادیه، دعای نهم، .

 نظر دهید »

ولایت فقیه

03 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

چرا قبل از انقلاب، ولی فقیه به عنوان یک اصل مطرح نبود؛ در حالی که اکنون آن را به عنوان یک اصل در زمان غیبت می دانیم؟
 

هر چند نظریه پردازی اساسی و مدوّن در مورد اصل ولایت فقیه و نیز تحقق عملی آن به شکل گسترده و فراگیر، در قالب جمهوری اسلامی ایران، به چند قرن اخیر - به ویژه زمان انقلاب اسلامی- باز می گردد، اما بررسی های اسلامی و تاریخی، به روشنی بیان گر این واقعیت است که اصل ولایت فقیه -چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی- دارای پیشینة تاریخی زیادی، حتی در دوران پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام می باشد و فقیهان بی شماری در حد مقتضیات زمان و مکان، اقدام به اعمال ولایت خویش کرده اند.

پیشینة نظری ولایت فقیه را می توان در منابع مختلف به صورت زیر بررسی کرد:

 

ولایت فقیه در قرآن
اگر چه کلمة ولایت فقیه - که یک اصطلاح فقهی است - در قرآن به کار نرفته است، ولی مفهوم و معنای آن، از مجموعه آیات قرآن کریم، به روشنی به دست می آید. مروری بر آیات کلام الله مجید نشان می دهد که حداقل حدود 200 آیه از قرآن کریم - مستقیم و غیرمستقیم - خطوط کلی حکومت و ولایت در جامعه را نشان می دهند. نتیجه ای که از بررسی و دقت در این آیات به دست می آید، این است که مسلمانان، تنها باید از انسان های دانشمند و عالم به احکام دین - که علاوه بر همه توانایی ها و شرایط عقلی و عرفی حکومت، دارای حد نصاب تقوا و عدالت هم باشند - پیروی و اطاعت کنند. بنابراین، از نظر اسلام، فاقد چنین شرایط و ویژگی هایی، حق حاکمیت و صلاحیت قرار گرفتن در منصب حکومت را ندارد و این، همان روح و محتوای اساسی «ولایت فقیه» است.1

جالب است بدانیم که در آیه 44 سوره مائده، صریحاً به مسئله حکومت دینی و حکمرانی جانشینان حضرت موسی و دانشمندان دین یهود بر طبق کتاب (تورات) و وحی الهی، اشاره شده است. در این آیه، چنین آمده است: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاتَ فِیهَا هُدًی وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأحْبَارُ… وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ؛ ما تورات را که در آن راهنمایی و روشنایی بود نازل کردیم تا به موجب آن، پیامبرانی که تسلیم [فرمان خدا] بودند و نیز ربانیون و دانشمندان، برای یهود، حکم و داوری کنند… و کسانی که به آن چه خداوند نازل کرده، داوری نکرده اند، آنان کافرانند».

خداوند در این آیه بیان می کند که سه گروه، بر مبنای کتاب های آسمانی، حکومت می کنند؛ 1. انبیا، 2. جانشینان انبیا (ربانیون) و 3. دانشمندان (احبار). انبیا و جانشینان آنها، در این زمینه، جایگاه معلومی دارند؛ اما دانشمند و عالمی که بر مبنای کتاب آسمانی حکومت می کند، ولی فقیه است. این آیه شریفه، هم تصریح به وجود ولایت فقیه در ادیان گذشته دارد، هم دلالت بر مشروعیت آن حکومت و هم دلالت بر مشروعیت حکومت در زمان غیبت انبیا و اوصیا.

 

ولایت فقیه در سیرة پیامبر (ص)
بررسی سیرة عملی و نظری پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله، مبیّن این واقعیت است که یکی از مهم ترین کارهای آن حضرت، استحکام تداوم رهبری، به وسیلة «نخبگان دینی»، بر اساس دستورات الهی بود. بر اساس تعالیم پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله، ولایت «عالمِ به احادیث و روایات» - که حضرت آنان را «فقیه» می نامید - باید در جامعه تحقّق یابد و به همین سبب می فرمود: «ای مردم! جانشینان من، کسانی اند که پس از من احادیث و سنت مرا بیان می کنند».2 همچنین فرمود: «فقیهان، امانت داران پیامبرانند».3 همچنین آمده است: «عالمان، وارثان پیامبرانند».

پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله در مرحلة نخست، برترین فقیهان و نخبگان، یعنی معصومان علیهم السلام را جانشینان خاص و در مرتبة دوم، فقیهان غیر معصوم را جانشینان عام خود معرفی فرمود.

بنابراین، نخستین بار پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله «ولایت» و «ولایت فقیه» را از جهت نظری و عملی، پایه گذاشت و فرمود: «اگر زمام امر ملّتی به شخصی واگذار شود که در بین آن ملّت، عالم تر از او وجود داشته باشد، وضع آن ملّت، همیشه رو به انحطاط و سقوط می رود؛ تا زمانی که مردم از آن راهِ رفته، باز گردند و زمام امر را به دست داناترین خود بسپارند».5

پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله نخبه بودن و صلاحیت رهبری را در علم و عالم بودن به کتاب و سنت الهی می داند و این شرط، حتی در انتخاب کارگزاران، فرمانداران و مقامات پایین تر نیز باید مراعات شود و در غیر این صورت، به اسلام و مسلمانان، خیانت شده است. پیامبرصلی الله وعلیه وآله اگر چه می توانست دانشمندان دیگری را -که علم تاریخ، حقوق، سیاست، طبّ، اقتصاد، صنعت، و… دارند- جانشین خود و حاکم بر مردم کند، ولی برشناخت شریعت اسلامی، تکیه کرد و فرمود: «کسی که کاری از مسلمانان را به عهده گیرد، در صورتی که می داند فرد مناسب تری برای آن موضوع وجود دارد که به کتاب خدا و سنّت پیامبر داناتر است، به درستی که به خدا و رسول او و همه مسلمانان، خیانت کرده است».6

بعد از پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله، ائمه معصومعلیهم السلام نیز به مسئله ولایت فقیه، اهمیت ویژه ای دادند و بر نقش فقه و فقاهت در اداره و رهبری جامعة اسلامی، تأکید کردند. امام علی علیه السلام می فرماید: «ای مردم! به درستی که شایسته ترین مردم به این امر [حکومت]، قوی ترین مردم و عالم ترین آنان به دستورات خداوند، در امر حکومت است».7

علاوه بر این، روایات متعدد دیگری نیز از امامان معصوم علیهم السلام در زمینة ولایت فقیه نقل شده که به جهت اختصار، از ذکر آنها خودداری می شود.8

 

ولایت فقیه و اندیشمندان اسلامی
از ابتدای عصر غیبت، فقیهان و اندیشمندان اسلامی، به دلیل احساس نیاز بیشتر در مورد رهبری جامعه اسلامی، با استناد به قرآن و روایات معصومین علیهم السلام به مسئلة «ولایت فقیه» اهمیت داده و در آثار مختلف خود، به این موضوع پرداخته اند. بررسی این آرا و نظریات، به خوبی نشان می دهد که فقیهان و اندیشمندان اسلامی، از ابتدا در مورد اصل ولایت فقیه، اتفاق نظر داشته اند.

مرحوم نراقی می نویسد: «ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان، اجماعی است و هیچ یک از فقها فی الجمله در ولایت فقیه اشکال نکرده است».9 ابن ادریس از فقهای قرن ششم هجری، می نویسد: «ائمه، همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کرده اند».10

صاحب جواهر می نویسد: «کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین علیهم السلام را نفهمیده است».11

امام خمینی نیز در این زمینه می فرماید: «موضوع ولایت فقیه، چیز تازه ای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسئله از اول، مورد بحث بوده است. حکم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتی بود… همه علما تبعیت کردند… مرحوم کاشف الغطاء بسیاری از این مطالب را فرموده اند… مرحوم نراقی همة شئون رسول الله را برای فقها ثابت می دانند. آقای نائینی نیز می فرمایند: این مطلب از مقبولة عمر بن حنظله استفاده می شود… این مسئله، تازگی ندارد…».12

پاره ای از منابع فقهی اندیشه ولایت فقیه از ابتدای غیبت کبری عبارتند از:

1. شیخ مفید (333 - 413)، المقنعه، ص 810.

2. ابوالصلاح حلبی (م. 447ه)، الکافی فی الفقه، ص 422.

3. ابن ادریس حلی (م. 598ه)، السرائر، ص 537.

4. محقق کرکی (م. 940ه)، رسائل (رسالة صلاة الجمعه)، ج 1، ص 141.

5. محقق حلی (م. 676ه)، مسالک الافهام، ج 1، ص 53.

6. مقدس اردبیلی (م. 990ه)، مجمع الفوائد والبرهان، ج 4، ص 205.

7. حسینی عاملی (م. 1226ه)، مفتاح الکرامة، ج 10، ص21.

8. ملا احمد نراقی (م. 1245 ه)، عوائد الایام، ص 187.

9. میرفتاح مراغی (م. 1266ه)، عناوین، ص 345.

10. شیخ محمد حسن نجفی (م. 1266ه)، جواهر الکلام، ج 16، ص 178.

11. شیخ مرتضی انصاری (م. 1281ه)، المکاسب، ص 154 و القضاء و الشهادات، ص 243.

12. حاج آقا رضا همدانی (م. 1322ه)، مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ص160.

13. سید بحرالعلوم (م. 1326ه)، بلغة الفقیه، ج 3، ص 221.

14. آیت الله بروجردی (م. 1382ه)، البدر الزاهر (تقریرات درس خارج)، ص52.

15. شیخ مرتضی حائری (م. 1362ه)، صلوة الجمعه، ص 144.

16. امام خمینی (م. 1368ه)، کتاب البیع، ج 2، ص 488 و ولایت فقیه.

بنابراین، مسئلة ولایت فقیه از جهت نظری، عمری به درازای اصل اسلام و به ویژه فقه شیعه دارد و به هیچ وجه، نمی توان آن را نظریه ای جدید به حساب آورد.

 نظر دهید »

بصیرت به چه معناست و راه دست یابی و حفظ آن کدام است؟

03 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

بصیرت به چه معناست و راه دست یابی و حفظ آن کدام است؟
 

بصیرت یا بینش، نوعی دید درونی است که با دید چشم ظاهری، متفاوت است و اصلاً با چشم یا اندام های ظاهری بدن، قابل دریافت نیست. بصیرت، قوّه و نیرویی قلبی است که به مدد نور الهی، پدید آمده، حقیقت و باطن امور را - چنان که هست - در می یابد. با دید بصیرت، انسان، درست را از نادرست و حق را از باطل، به آسانی تشخیص می دهد.

اهل بصیرت با امداد نیروی قدسی که به آنها عطا شده، می شنوند؛ می اندیشند؛ نگاه می کنند؛ می بینند و از عبرت ها، بهره می گیرند و آن گاه راه های روشنی را می پیمایند و بدین ترتیب، از افتادن در پرتگاه ها و لغزش گاه ها در امان می مانند.1 در واقع، بصیرت و بینش، نوری درونی است که شخص با آن نور، در میان مردم، زندگی می کند؛ چنان که قرآن کریم فرموده است: «وجَعَلنا لَهُ نُوراً یمشِی بِهِ فِی النّاسِ».2 انسان به سیر بصیرت، راه را از بی راهه و حقیقت را از امر غیرحقیقی، باز می شناسد و نیز درگرفتن اطلاعات و داده ها، درست گزینی می کند و نیز در ارائة نظر و رأی، درست گویی می کند و به فرمودة امام علی علیه السلام، آن که بصیرت و بینش نداشته باشد، رأی او، نادرست و بی ارزش است.3

بصیرت، نوعی به کارگیری عقل در مسیر هدایت انسان و استفاده از روشن گری آن است. قرآن کریم با ترغیب به بینا کردن دل ها با نور عقل، آنهایی را که از این نیرو استفاده نمی کنند، کوران واقعی معرفی می کند. خداوند می فرماید: آیا در زمین سیر نمی کنند؛ تا صاحب دل هایی گردند که بدان تعقل کنند و گوش هایی که بدان بشنوند؟ پس همانا چشم ها کور نمی شوند؛ بلکه دل هایی که در سینه ها جای دارند، کور می شوند.4

چه بی فایده است دیدة سر، هنگامی که دیدة دل، نابینا باشد. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: «هرگاه دیدة بصیرت، کور باشد، نگاه چشم، سودی ندهد».5

آن کس که دیدة بصیرت دارد، نگاه هایش به سوی خوبی ها کشانده شده، از بدی ها دور داشته می شود. دارندة بصیرت و بینش درونی، پیش از آن که در پی عیب های دیگران باشد، عیب های خود را می جوید و می بیند و از گناهان و خطاهای خود، دست می شوید. او می داند که دیدة کور داشتن، بهتر از دل کور داشتن است، بنابراین، دیده بر نارواها بسته، گوش را از شنیدنی های ناروا و پا را از رفتن به جایگاه های ناپسند و دست را از انجام کارهای ناشایسته و دل را از خطور گناه و اندیشه را از هر چه غیر خداست، پاک می کند.

کسانی که با دیدة بصیرت به عالم و عالمیان می نگرند، از هر عاملی که موجب نابینایی دیدة بصیرت و کوری آن می گردد، پرهیز می کنند. اینان از غفلت ها و عوامل ایجاد غفلت، دوری می ورزند؛ زیرا امام علیعلیه السلام فرموده است: «دوام یافتن غفلت، موجب کوری بصیرت می گردد».6

کسی که بصیرت الهی نصیبش شده است، محبت دنیا را از دلش خارج می سازد. امام علیعلیه السلام فرموده است: «به خاطر دنیادوستی، قلب ها از نور بصیرت، کور گشته اند».

 نظر دهید »

ویژگی بهترین مردم از دیدگاه قرآن کریم چیست؟

03 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

ویژگی بهترین مردم از دیدگاه قرآن کریم چیست؟
پاسخ اجمالی
در قرآن کریم ویژگی‌های زیادی برای برترین افرادی که ایمان آورده‌اند ذکر شده است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1. تقوا:[1] خداوند در آیات متعددی دستور به تقوا داده و از کسانی که متقی هستند تجلیل کرده است. بنا بر فرموده‌ی خداوند در سوره‌ی حجرات؛ با ارزش‌ترین افراد نزد خداوند کسانی هستند که بیشتر از دیگران تقوا را رعایت می‌کنند.[2] این افراد نهایت تلاش خود را برای انجام دستورات الهی به‌کار می‌گیرند و چیزی را بر خواسته‌های خداوند ترجیح نمی‌دهند.
2. جهاد: آیات قابل ملاحظه‌ای از قرآن به مسائل مربوط به جنگ و جهاد تخصیص یافته است. خداوند در برخی از این آیات، مجاهدان را با کسانی که از جهاد فاصله گرفته‌اند مقایسه کرده و اجر بزرگی را به آنان بشارت داده است[3]و می‌فرماید: «آنها کسانی هستند که اموال و جان خود را می‌فروشند و در مقابلش بهشت را از آن خود می‌کنند».[4]
3. خضوع: کسانی که در برابر خداوند خضوع داشته باشند و قلبشان به درجه‌ی اطمینان و یقین رسیده باشد، در قرآن به نام «مخبتین» یاد شده‌اند. این افراد، کسانی هستند که با شنیدن نام خدا، قلب هایشان مملوّ از خوف خدا می‌شود و در مقابل بلاها صبر پیشه می‌کنند و اهل انفاق هستند.[5]
4. یاد خدا: از جمله دستوراتی که خداوند در قرآن به مسلمانان داده این است که، زیاد به یاد خدا باشند[6] و هدف از وجوب نماز را هم همین مسأله دانسته است.[7] در مقابل؛ کسانی را که قلبشان به یاد خدا نیست غافل خوانده و از غفلت نهی کرده است.[8] قرآن یکی از اثرات یاد خداوند را این دانسته که موجب این می‌شود که خداوند نیز به یاد آن شخص باشد و او را مورد عنایت خود قرار دهد.[9]
5. انفاق: کسانی که اموالشان را در راه خداوند خرج می‌کنند و مقصودشان فقط خداوند است، از افزایش چشم‌گیری در پاداش بهره‌مند خواهند شد. خداوند آنها را به دانه‌ای گندم تشبیه کرده که از آن هفتاد دانه گندم می روید و شاید هم بیشتر.[10] البته این پاداش‌ها مشروط به این است که این انفاق همراه با منّت‌گذاری و اذیت نباشد.[11] خداوند در سوره‌ی دهر نیز از امام علی(ع) و همسر و فرزندانش به دلیل انفاق غذای خود به نیازمندان تقدیر و تمجید کرده است.[12]
6. عفت و پاکدامنی: خداوند در سوره‌ی مؤمنون یکی از اوصاف مؤمنان واقعی را پاکدامنی و عفت بیان کرده است.[13] همچنین وقتی از حضرت مریم به عنوان یک الگوی مناسب برای مؤمنان نام می‌برد، او را به پاکدامنی و عفیف بودن توصیف می‌کند.[14]
7. تهجد و عبادت شبانه: یکی از اوصاف مهم برترین افراد نزد خداوند، شب زنده‌داری است. خداوند پیامبرش را دستور به تهجد شبانه می‌دهد تا در مقابل؛ او را به مقامی خواص به نام «مقام محمود» برساند.[15] این آیه‌ی شریفه نشان دهنده‌ی اهمیت خاص این عبادت است که بندگان مخلص خداوند از آن غافل نبودند.

 نظر دهید »

در کنار تنور یتیمان شهداء

03 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

در کنار تنور یتیمان شهداء

در تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: روزی او زنی را مشاهده کرد که او مشک آبی را به دوش گرفته و با زحمت و مشقت آن را حمل می کند.

حضرت از آن بانو درخواست کرد که ظرف سنگین آب را در اختیار وی قرار دهد… علی علیه السلام مشک را برداشت و از احوال زن پرسش نمود، معلوم شد شوهر وی از سربازان شهید اسلام در رکاب آن حضرت بوده است، و هزینه زندگی فرزندان شهید باعث کار آن زن و آب کشی به خانه دیگران گردیده است!

مولای متقیان آدرس خانه او را گرفته و شب را در تمام ناراحتی به سر برد، و سحرگاه زنبیلی پر از خرما و روغن و آرد و گوشت… را به دوش گرفته، و به خانه مزبور حمل کرد، در طول راه برخی از مؤمنین درخواست کمک کردند، ولی حضرت می فرمود: روز رستاخیز بار مرا چه کسی حمل می کند؟!

علی علیه السلام پس از در زدن و اجازه گرفتن به طور ناشناخته وارد خانه شد، و پیشنهاد فرمود: زن اجازه دهد یا او بچه ها را به بازی گرفته و مشغول کند، و یا به خمیر کردن و نان پختن بپردازد، زن گفت: شما بچه ها را مشغول کنید، من به کار خمیر کردن و پختن نان می پردازم، خدا از تو راضی شود، و بین من و «علی بن ابی طالب» حاکم گردد! ! (5)

حضرت علی به فوری مقداری گوشت را پخت و با خرما و غیره بر دهان بچه ها گذاشت، و هر بار لقمه ای را که به آنان می خورانید می فرمود: ای فرزندانم! علی را حلال کنید!!!

چون خمیر آماده پختن گردید زن عرض کرد: ای بنده خدا تنور را روشن کن، علی علیه السلام تنور را روشن نموده، و صورت مبارک خویش را بر روی شعله های آتش می گرفت و می گفت: بچش ای علی! این جزای کسی است که از یتیمان غفلت کند! ! در این هنگام زن همسایه وارد شد، و دید «علی بن ابی طالب» با بچه های شهید بازی می کند، و آنان را می خنداند، و لقمه های لذیذ بر دهانشان می گذارد، با دیدن وی او را شناخت، و خطاب به زن شهید، داد زد: وای بر تو این «امیرالمؤمنین» است که در خانه تو کار می کند، و بچه هایت را می خنداند.. .؟

هم چنانچه فرزندان خود را تربیت می کنید، یتیمان را نیز ادب نمائید، و به طوری که در هنگام نیاز فرزندان خویش را می زنید، از یتیمان نیز غفلت نکنید (چنانچه نیاز باشد می توان متوسل تنبیه مجاز شرعی شد) تا بچه های لوس بار نیایند
 

 

زن شهید از گفتار و کردار خود احساس شرم کرد، و با عذر خواهی عرض نمود: یا امیرالمؤمنین ! من از شما شرم دارم، و نشناخته حرف هایی زده و تو را به کار گماردم.  

علی علیه السلام فرمودند: من از شما شرم می کنم که تا به حال از اوضاع شما بی اطلاع مانده ام!! این بگفت و خانه آنان را موقتا ترک کرد. (6)

این فراز از زندگی آن حضرت نشان می دهد که او تا چه میزان خود را مسئول یتیمان و فرزندان «شاهد» می دانست، ولی در عین حال در کنار محبت و انجام مسئولیت عاطفی، مسائل تربیتی و بازسازی اخلاقی آنان را نیز فراموش ننموده، و می فرمود:

«ادب الیتیم مما تؤدب منه ولدک و اضربه مما تضرب منه ولدک» (7)

: هم چنانچه فرزندان خود را تربیت می کنید، یتیمان را نیز ادب نمائید، و به طوری که در هنگام نیاز فرزندان خویش را می زنید، از یتیمان نیز غفلت نکنید (چنانچه نیاز باشد می توان متوسل تنبیه مجاز شرعی شد) تا بچه های لوس بار نیایند.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 347
  • 348
  • 349
  • ...
  • 350
  • ...
  • 351
  • 352
  • 353
  • ...
  • 354
  • ...
  • 355
  • 356
  • 357
  • ...
  • 386
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

محبان المهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس