• تماس  

دومادر ویک فرزند

10 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

در زمان خلافت عمر دو زن بر سر کودکی نزاع می‏کردند و هر کدام او را فرزند خود می‏خواند، نزاع به نزد عمر بردند، عمر نتوانست مشکلشان را حل کند از این رو دست به دامان امیرالمومنین علیه‏السلام گردید.
امیرالمومنین علیه‏السلام ابتداء آن دو زن را فراخوانده آنان را موعظه و نصیحت فرمود ولیکن سودی نبخشید و ایشان همچنان به مشاجره خود ادامه می‏دادند.
امیرالمومنین علیه‏السلام چون این دستور داد اره‏ای بیاورند، در این موقع آن دو زن گفتند: یا امیرالمومنین! می‏خواهی با این اره چکار کنی؟
امام علیه‏السلام فرمود: می‏خواهم فرزند را دو نصف کنم برای هر کدامتان یک نصف! از شنیدن این سخن یکی از آن دو ساکت ماند، ولی دیگر فریاد برآورد: خدا را خدا را! یا اباالحسن! اگر حکم کودک این است که باید دو نیم شود من از حق خودم صرفنظر کردم و راضی نمی‏شوم عزیزم کشته شود.
آنگاه امیرالمومنین علیه‏السلام فرمود: الله اکبر! این کودک پسر توست و اگر پسر آن دیگری می‏بود او نیز به حالش رحم می‏کرد و بدین عمل راضی نمی‏شد، در این موقع آن زن هم اقرار به حق نموده به کذب خود اعتراف کرد، و به واسطه قضاوت آن حضرت علیه‏السلام حزن و اندوه از عمر برطرف گردیده برای آن حضرت دعای خیر نمود. [1] .
در اذکیاء ابن‏جوزی آمده: مردی کنیزی خریداری نموده، پس از انجام معامله، مدعی کودنی او گردیده خواست معامله را بهم زند، فروشنده انکار می‏کرد، نزاع به نزد ایاس بردند، ایاس کنیزک را آزمایش نموده به وی گفت: کدامیک از دو پایت درازترست؟ گفت: این یکی، ایاس پرسید آیا شبی را که از مادر متولد شدی به خاطر داری؟ گفت: آری، در این موقع ایاس به خریدار رو کرده، گفت: او را برگردان! او را برگردان!
و نیز آورده: مردی مالی را به نزد شخصی به ودیعت نهاد. و پس از چندی مال خود را از طرف مطالبه نمود، طرف انکار نموده منکر ودیعه گردید، نزاع به نزد ایاس بردند. مدعی به ایاس گفت: من مالی را نزد این شخص به امانت گذاشته‏ام، ایاس پرسید؛ در آن موقع چه کسی حاضر بود؟ گفت در فلان محل مال را به او تحویل دادم و کسی حاضر نبود، ایاس پرسید چه چیز آنجا بود گفت: درختی، ایاس به او گفت: حال به نزد درخت برو و قدری به آن بنگر، شاید واقع قضیه معلوم گردد، شاید مالت را در زیر آن درخت خاک کرده و فراموش نموده‏ای و با دیدن درخت یادت بیاید، مرد رفت، ایاس به منکر گفت: بنشین تا طرف تو برگردد. ایاس به کار قضاوت خود مشغول شده پس از زمانی به آن مرد رو کرده، گفت: به نظر تو آن مرد به درخت رسیده؟ گفت: نه، در این موقع ایاس گفت: ای دشمن خدا! تو خیانتکاری، و مرد اعتراف نموده گفت: مرا ببخش! خدا تو را ببخشد، ایاس دستور داد او را بازداشت کنند تا این که آن شخص برگشت، ایاس به او گفت: خصم تو اعتراف نمود مالت را از او بگیر…. [2] .

 نظر دهید »

در لحظه مرگ چه می بینیم؟

10 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

در لحظه مرگ چه می بینیم؟

قبل از مرگ حالاتی برای انسان رخ می دهد و انسان صحنه ها و چیزهایی را مشاهده می کند که تا قبل از آن توانایی دیدن و صحبت کردن با آنها را نداشت. با توجه به نکات بسیار ظریف و دقیقی که در احادیث به این موضوع پرداخته اند بسیاری از مشکلات مرگ و بعد از مرگ و قبل از مرگ حل خواهد شد.

 

حالات محتضر
انسان در حالت احتضار و اواخر حضورش در دنیا بین دنیا و برزخ است و گفته می شود یک پایش در دنیا و یک پایش در آخرت است. گاهی به دنیا می آید و گاهی به برزخ می رود ، گاهی بیهوش می شود و به آن عالم اشراف پیدا می کند و گاهی به هوش هست و به این عالم اشراف دارد .در این تغییرحالتها، مسایلی اتفاق می افتد که به بعضی از آنها اشاره می کنم.
نکته قابل توجه دیگر آن که بخش قابل توجهی از محدودیت هایی که در عالم ماده هست در عالم برزخ وجود ندارد. در دنیا محدودیت زمانی ومکانی هست و از نظر حواس چیزی قابل ادراک هست که جسم باشد و مکان داشته باشد.
در روایتی به نقل از امام علی (علیه السلام) و روایات متعدد دیگر نقل شده در آخرین لحظات عمر، باطن و ملکوت بعضی از چیزها را انسان مشاهده می کند یعنی در آخرین روز از روزهای دنیا و اولین روز از روزهای آخرت ناگهان چهره ای در مقابل انسان آشکار می شود که ناشناس است واز او می پرسد، تو که هستی که من تو را نمی شناسم. پاسخ می دهد من اموال تو هستم که در طول عمرت جمع آوری کردی. اموال انسان یک حقیقت ملکوتی و یک حقیقت ناسوتی دارد. حقیقت ناسوتی و دنیوی آن همین حساب بانکی، زمین ، خانه ، ماشین و … است که آنها را مال دنیا می گویند و آنچه ما می بینیم شکل دنیاییش است. اما شکل برزخی هم دارد که آن شکل با شکل دنیایی فرق می کند. با خانه نمی توان حرف زد اما با شکل برزخی خانه می شود حرف زد. خانه شعور ندارد اما حقیقت ملکوتی آن شعور دارد لذا انسان می تواند با آن محاوره داشته باشد.
گفته شده اگر انسان یک بار نماز را ببیند عاشق نماز می شود به گونه ای که شاید از عشق نماز اصلاً خوابش نبرد.
 حضرت فرمود: این چهره می گوید من اموال تو هستم که در طول عمرت جمع آوری کردی. آن شخص می گوید می دانی که من چقدر نسبت به تو حریص بودم، چقدر زحمت کشیدم و شب و روز دویدم تا تو را جمع کردم، وضع من را می بینی چقدر گرفتارم؟ سختی حالت من را در حالت احتضار مشاهده می کنی ؟ در این شرایط بسیار سخت چه کمکی می توانی به من بکنی؟ مال به او می گوید تو به اندازه یک کفن از من حق داری. آن را بگیر و همراه خودت ببر، غیراز آن حقی از مالت نداری بقیه آن باید برای اهل دنیا بماند.

از امام علی(علیه السلام) و روایات متعدد دیگر نقل شده در آخرین لحظات عمر، باطن و ملکوت بعضی از چیزها را انسان مشاهده می کند
بعد از مرگ وصیت فقط به یک سوم از مال انسان نافذ است. اما همان یک سوم را هم نمی تواند همراه خودش ببرد تنها چیزی که انسان می تواند ببرد فقط کفن است.
میت از این چهره ناامید می شود. چهره دیگری در مقابلش تمثل پیدا می کند ، ازاو می پرسد تو که هستی؟ می گوید من اهل تو هستم. اهل غیر از زن و بچه است. حقیقت ملکوتی اهل نیزغیر از حقیقت دنیاییش است. حقیقت دنیایی اهل یعنی خانواده، زن ، بچه و اطرافیان. حقیقت ملکوتی اهل از او می پرسد تو که هستی؟ می گوید من اهل تو هستم . به او می گوید می دانی من چقدر برای شما زحمت کشیدم حق و ناحق کردم ، استراحت خودم را فدای شما کردم و برای خوشی و رفاه شما چه تلاشی کردم ؟ الان گرفتارم چه کمکی می توانید به من بکنید؟ اهلش به او می گویند ما تو را تا قبر همراهی می کنیم و دفن می کنیم. و دیگر نمی توانیم داخل قبر بیاییم باید بعد از دفن بر گردیم و به زندگی خود برسیم. انسان از اهلش هم ناامید می شود.
چهره سومی در مقابلش ظاهر می شود. از این چهره می پرسد تو که هستی که من تو را نمی شناسم و ندیدم؟ می گوید من اعمال تو هستم، اعمالی که در طول عمرت انجام دادی. به او می گوید می دانی من نسبت به شما خیلی دل خوشی نداشتم. شما بر من سخت بودید. وقت نماز که می شد با خود می گفتم باز باید بلند شد و نماز خواند. صبح باید از خواب بلند شد. روزه ماه مبارک رمضان برای من خیلی سنگین بود. البته  در روایت این گونه آمده که این شخص و نوع انسان ها این طور هستند که عمل برایشان سنگین و سخت است اما قطعا برای همه، این حالت نیست زیرا برخی افراد عاشقانه عبادت می کنند.

گفته شده اگر انسان یک بار نماز را ببیند عاشق نماز می شود به گونه ای که شاید از عشق نماز اصلاً خوابش نبرد
سپس به او می گوید می دانی که نسبت به تو دل خوشی نداشتم حالا هم گرفتاری من را می بینی چه کمکی می توانی به من بکنی؟ عمل به او می گوید من همیشه همراه تو هستم در قبر، برزخ، قیامت و همه جا و تو را تا بهشت همراهی می کنم و اصلاً بهشت توخود من هستم . اگر بد هم باشد یعنی شخص اعمال بدی داشته باشد باز هم به او می گوید من همه جا همراه تو هستم و اصلاً جهنم تو خود من هستم.


خلاصه سخن
انسان در لحظه احتضار و مرگ هوشیاری و آگاهیش بیشتر شده و حقیقت و ملکوت عالم و چیزهایی که  با آنها در ارتباط بوده از جمله مال، اهل و اعمالش  را می بیند و با آنها سخن می گوید.

 نظر دهید »

زنی که از عذاب آخرت می‏ترسید

10 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

زنی آبستن نزد امیرالمومنین علیه‏السلام آمده گفت: زنا کرده‏ام مرا پاک کن، خداوند تو را پاک کند؛ زیرا شکنجه و عذاب دنیا از عقوبت آخرت که پایانی ندارد آسان‏ترست.
علی علیه‏السلام فرمود: تو را از چه پاک کنم؟
گفت: از زنا.
امیرالمومنین علیه‏السلام: آیا شوهر داری؟
زن: آری.
امیرالمومنین علیه‏السلام: آیا موقعی که مرتکب این عمل شدی شوهرت در سفر بود یا در حضر؟
زن: شوهرم در حضر بود.
علی علیه السلام فعلا برگرد و پس از آن که فرزندت را زاییدی بیا تا تو را پاک گردانم. و چون زن مقداری از آن حضرت دور شد به طوری که گفتار آن حضرت را نمی‏شنید فرمود: خدایا! این یک شهادت.
پس از چندی آن زن نزد امیرالمومنین علیه‏السلام آمده و گفت: فرزندم را زاییدم مرا پاک کن.
در این هنگام امام علیه‏السلام که گویی اصلا سابقه او را نداشته فرمود: تو را از چه پاک کنم ؟
زن: زنا داده‏ام مرا پاک کن.
امیرالمومنین علیه‏السلام: آیا در موقع ارتکاب این عمل شوهر داشتی یا نه؟
زن: شوهر داشتم.
آیا در آن هنگام شوهرت در سفر بود یا در حضر؟
در حضر بود.
برو فرزندت را طبق دستور خداوند دو سال تمام شیر بده. زن برگشت و چون مقداری از آن حضرت دور شد به قدری که صدایش را نمی‏شنید، فرمود: خداوندا! این دو شهادت.
و پس از آن که دو سال سپری شد زن باز آمده و گفت: یا امیرالمومنین: فرزندم را دو سال تمام شیر دادم اکنون مرا پاک کن.
امام علیه‏السلام مانند شخص بی‏خبری پرسشهای سابق را از او جویا شد. و آنگاه به او فرمود: حالا برو و از فرزندت نگهداری کن تا موقعی که بتواند خودش غذا بخورد و از بامی پرت نشود و در چاهی نیفتد. زن گریان از نزد آن حضرت علیه‏السلام بازگشت، و چون مقداری دور گردید، به اندازه‏ای که آواز آن حضرت علیه‏السلام را نمی‏شنید فرمود: خداوندا! این سه شهادت.
عمرو بن حریث مخزومی زن را در بین راه دید و به او گفت: ای بنده خدا! چرا گریه می کنی؟ من تو را دیده‏ام نزد علی علیه السلام می‏آیی و از او تقاضا می‏کنی تو را پاک گرداند.
زن گفت: آری، نزد امیرالمومنین علیه‏السلام آمدم و از او خواستم مرا پاک کند و آن حضرت فرمود: برو و فرزندت را نگهداری کن تا موقعی که بتواند بخورد و بیاشامد و… و می‏ترسم در این مدت بمیرم و مرا پاک نگرداند.
عمرو به او گفت: نزد امیرالمومنین علیه‏السلام برگرد و من از فرزندت کفالت می‏کنم.
زن نزد آن حضرت برگشت و تعهد عمرو را عرضه داشت امیرالمومنین علیه‏السلام مانند شخص بی‏سابقه‏ای به وی فرمود: چرا عمرو از فرزندت کفالت کند؟
گفت: یا امیرالمومنین! زنا کرده‏ام مرا پاک گردان.
آن حضرت فرمود: در آن هنگام شوهر داشتی یا نه؟
زن: آری شوهر داشتم.
آیا در آن وقت شوهرت در وطن بود یا در سفر؟
در وطن بود.
پس آن حضرت سر به سوی آسمان بلند کرده، به درگاه الهی عرضه داشت:
خداوندا! با چهار دفعه اقرار، حد بر او ثابت گردید و تو به پیامبرت خبر داده‏ای کسی که حدی از حدودم را تعطیل کند با من دشمنی نموده است، پروردگارا! من هرگز حدودت را تعطیل نمی‏کنم و در پی دشمنی تو نیستم و احکام تو را ضایع نمی‏گردانم، بلکه فرمانبردار تو و پیرو سنت پیامبرت می‏باشم.
در این وقت، عمرو بن حریث نگاهش به صورت آن حضرت افتاد دید رنگ رخسار مبارکش از شدت غضب چنان قرمز شده که گویی انار در صورتش پاشیده شده، پس به آن حضرت عرضه داشت: یا امیرالمومنین! من خیال می‏کردم از این عمل من خوشحال می‏شوید ولی حال که می‏بینیم ناراحتید هرگز فرزندش را بر نمی‏دارم.
امام (ع) فرمود: آیا پس از آن که آن زن چهار دفعه بر خود اقرار نموده فرزندش را کفالت می‏کنی؟ و تو کوچک هستی.

پس آن حضرت به منبر رفت و به قنبر فرمود: میان مردم بانگ برآور تا همه برای نماز جماعت حاضر شوند. قنبر دستور را اجرا کرد و مردم به طرف مسجد هجوم آوردند بطوریکه مسجد پر شد.در این موقع امام علیه‏السلام بپاخاست و ثنای الهی بجای آورد سپس فرمود: ای مردم! پیشوای شما می‏خواهد برای اقامه حد بر این زن به خارج کوفه رود و شما را به همراه خود ببرد و زمانی که بیرون می‏آیید باید سنگهای خود را همراه داشته و یکدیگر را نشناسید تا به خانه‏هایتان برگردید و سپس از منبر فرود آمد و بامدادان خود آن حضرت به اتفاق زن بیرون شدند و مردم نیز در حالی که یکدیگر را نمی‏شناختند و به صورتهای خود نقاب بسته و سنگ در آستین داشتند از خانه‏ها بیرون شدند تا اینکه آن حضرت با زن و تمام مردم به پشت شهر کوفه رسیدند. آنگاه به حاضران خطاب کرده و فرمود: ای مردم! خداوند با پیامبر، پیمانی بسته و پیامبر نیز با من همان پیمان را بسته است که هر کس مستحق حدی باشد نباید به دیگری حد زند، اکنون هر کس از شما که مستحق همین حد است حد نزند، پس تمام مردم برگشتند و تنها خود آن حضرت با حسن و حسین علیه‏السلام زن را سنگسار نمودند. [1] .

 نظر دهید »

انسان در جهان آخرت به چه شکل ودر چه سنی زندگی می کند؟

10 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

انسان در جهان آخرت به چه شکل ودر چه سنی زندگی می کند؟
  انسان هاى خوب و بدى که امروز در دنیا هستند, بهشتیان و دوزخیان فردا در عالم آخرتند, با این تفاوت که بشر تا در این عالم زندگى مى کند, محکوم به قوانین و سنن طبیعى این عالم است و چون در عالم آخرت قدم مى گذارد, مقهور و مسخّر قوانین و مقررات آن عالم خواهد بود. طبق قانون حیات دنیوى , ولادت بشر از شکم مادر به صورت نوزادى ضعیف و ناتوان است که به تدریج رشد مى کند و نیرومند مى گردد, اما در عالم آخرت قانون حیات به مشیت الهى عوض مى شود و بشر از آغاز به صورت انسانى جوان و توانا از شکم خاک بیرون مى آید و به عرصهء محشر قدم مى گذارد و در معرض بازپرسى و محاسبه قرار مى گیرد.(1)
مولاى متقیان امام على(ع) در وصف بهشت مى فرماید: درجات متفاضلات , و منازل متفاوتات , لا ینقطع نعیمها و لا یظعن مقیمها و لا یهرم فالدها و لاییأس ساکنها بهشت داراى درجاتى است که بر یکدیگر برترى دارد و داراى منزل هایى است که از هم امتیازدارد.
نعمت هایش پایان نمى پذیرد, و ساکن آن هرگز از آن جا کوچ نکنند. جاویدانند که پیر نمى شوند, و ساکن آن فقیر ونومید نمى شوند. (2)
مرحوم شیخ صدوق در کتاب اعتقادات خود مى فرماید:< اعتقاد ما دربارهء بهشت این است که بهشت سراى جاودان و جایگاه سلامت است و مرگ و پیرى و بیمارى و رنج و آفت و زوال در آن راه ندارد(3)
رسول اکرم فرمود: <موقعى که بهشتیان دربهشت مستقر مى شوند, منادى ندا مى دهد. سرنوشت و مقدر الهى درباره شما این است که همیشه زنده بمانید و هرگز نمى میرید. پیوسته از نعمت سلامت برخوردار باشید و هیچ گاه بیمار نشوید. همیشه جوان بمانید و پیر و فرسوده نگردید. همیشه در نعمت و رفاه به سر برید و از اندوه و ناملایم مصون و محفوظ بمانید.(4)
در مجلسى که مأمون حضور داشت , <یحیى بن اکثم > به امام محمد تقی (ع)گفت : روایت شده که ابابکر و عمر سیّد وآقاى پیران بهشتند. نظر شما در مورد این روایت چیست ؟
حضرت جواب داد: این خبر و روایت محال است درست باشد, زیرا همه بهشتیان جوانند و در بین آنان پیر وجود ندارد.
این روایت ازمجعولات بنى امیه است که در مقابل خبرى که رسول الله فرمود: حسن و حسین سید و آقاى جوانان بهشتند, درست کرده اند اهل عذاب نیز در عالم آخرت همانند بهشتیان وضعشان پابرجا و ثابت است . آنان هم نمى میرند و ناراحتى و دردشان کاهش نمى یابد وبى هوش نمى شوند و به خواب نمى روند. البته اکثر دوزخیان پس از پاک شدن از گناهان و زودوده شدن زنگ معصیت از دوزخ خارج مى شوند و به بهشت مى روند.
——————————————-

 نظر دهید »

کاش میدانستم ان دنیا چه خبره؟؟

10 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

کاش می‌دانستیم آن دنیا چه خبره؟!

دنیا، سرای کوچ کردن است، ولی مهم این است که انسان به کجا کوچ می کند؛ آیا به سرزمینی سراسر آسایش و رفاه یا به محلی بی آب و علف و همراه با مشقت و رنج؟ … در حقیقت این اعمال و رفتار آدمی است که جایگاه او را در آخرت تعیین می کند و چگونگی زندگی او را در آنجا رقم می زند.

 

آنان كه حقیقت دنیا و آخرت را به درستی درك كرده باشند، نگاه دیگری به زندگی دارند؛ آنان برای خدا و آخرت اصالت قائلند و دنیا را پلی برای رسیدن به آخرت می دانند و به این جهت اعمال و كردارشان بر اساس خدا محوری تنظیم و صادر می شود و دنیا برای آنان سجن و زندانی محدود است، ولی این به این معنا نیست كه قدرت زیست در این دنیا را از دست بدهند؛ بلكه توجه به بعد دیگر دنیا شوق زندگانی را در چنین افرادی زیاد می كند و آن، مزرعه بودن دنیا برای آخرت است. انسان در این وادی می تواند خود را به ظرفیت های والای كمالات و درجات علیای حسنات برساند و آخرت تجسم همین اعمال می باشد. پس اگر خداوند به مۆمنی عمر طولانی داد، توجه به این نكته مهم شوق ادامه زندگی را در او به وجود می آورد.  امام علی علیه السلام آنان را این گونه معرفی می کند:

 

« إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَالدُّنْیَا كَمَثَلِ قَوْم سَفْرنَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِیبٌ، فأَمُّوا مَنْزِلاً خَصِیباً وَجَنَاباً مَرِیعاً، فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِیقِ، وَفِرَاقَ الصَّدِیقِ، وَخُشُونَةَ السَّفَرِ، وَجُشُوبَةَ الْمَطْعَمِ، لِیَأتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ، وَمَنْزِلَ قَرَارِهِمْ، فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیْء مِنْ ذلِكَ أَلَماً، وَلاَ یَرَوْنَ نَفَقَةً مَغْرَماً، وَلاَ شَیْءَ أَحَبُّ إِلَیْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ، وَأَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلِّهِمْ وَمَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا كَمَثَلِ قَوْم كَانُوا بِمَنْزِل خَصِیب، فَنَبا بِهِمْ إِلَى مَنْزِل جَدِیب، فَلَیْسَ شَیْءٌ أَكْرَهَ إِلَیْهِمْ وَلاَ أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا كَانُوا فیِهِ، إِلَى مَا یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ، وَیَصِیرُونَ إِلَیْهِ؛

 

همانا داستان آن کس که دنیا را شناخت، چونان مسافرانی است که در سرمنزلی بی آب و علف و دشوار اقامت داشته، قصد کوچ کردن به سرزمینی دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است. پس مشکلات راه را تحمل می کنند و جدایی دوستان را می پذیرند و سختی سفر و ناگواری غذا را با جان و دل قبول می کنند تا به جایگاه وسیع و منزلگاه امن و با آرامش قدم بگذارند.

 

آن ها از سختی های طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینه های مصرف شده را غرامت نمی شمارند و هیچ چیز برای آنان دوست داشتنی نیست، جز آنکه به منزل امن و محل آرامش برسند. اما داستان دنیاپرستان، همانند گروهی است که از جایگاهی پر از نعمت ها می خواهند به سرزمین خشک و بی آب و علف کوچ کنند. پس در نظر آنان چیزی ناراحت کننده تر از این نیست که از جایگاه خود جدا می شوند و ناراحتی ها را باید تحمل کنند».(1)

دنیا جایگاهی برای عمل و برای آخرت دنـیـا، بـراى انسان آفریده شده و انسان ها در برخورد با آن دو گونه اند: گروهى آن را هدف قـرار داده، دسـت یـابـى بـه زنـدگـى دنـیـا و مـظـاهـر آن، سـراسـر فکر و ذهنشان را به خود مـشـغـول سـاخـتـه است و به هر قیمتى مى خواهند به آن برسند. گروهى نیز دنیا را وسیله اى براى رسیدن به زندگى بهتر در سراى آخرت مى دانند.  حقیقت آن است که دنـیـا، سـراى نـاپـایـدارى اسـت کـه انـسـان بـراى انـدوخـتـن زاد و تـوشـه و کـسـب کـمـال و مـعـرفـت، بـه آن گـام نـهـاده اسـت.

 بـه هـمـیـن دلیـل، خـداونـد انـسـان را بـا انـواع آزمـایـش هـا و تـمـریـن هـاى سـخـت از قـبـیـل انـجـام کـارهـاى عـبـادى، پـرهـیـز از خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى، تحمل سختى ها و گرفتارى ها مى پروراند و براى زندگى ابدى سرشار از خیر و برکت آماده مى کند. زندگی هر انسان در دنیا، مدت بسیار کوتاهی است که به سرعت می گذرد و زندگی انسان در جهان دیگر آغاز خواهد شد؛ زندگی ای که نتیجه اعمال آدمی در دنیاست و تا ابد ادامه خواهد داشت.

امام علی علیه السلام به این نکته اشاره فرموده و به همگان درباره افتادن به دام دنیاپرستی، هشدار می دهد و می فرماید: « أَلاَ وَإنَّ الدُّنْیَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ، فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الاْنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا، أَلاَ وَإِنَّ الاْخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ، وَلِكُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الاْخِرَةِ، وَلاَ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا، فَإِنَّ كُلَّ وَلَد سَیُلْحَقُ بأُمِّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَلاَ حِسَابَ، وَغَداً حِسَابٌ وَلاَ عَمَلَ؛

 

آگاه باشید! دنیا به سرعت پشت کرده و از آن جز باقی مانده اندکی از ظرف آبی که آن را خالی کرده باشند، نمی ماند. به هوش باشید که آخرت به سوی ما می آید و دنیا و آخرت، هر یک فرزندانی دارند. بکوشید از فرزندان آخرت باشید، نه دنیا؛ زیرا در روز قیامت، هر فرزندی به پدر و مادر خویش بازمی گردد. امروز هنگام عمل است، نه حسابرسی و فردا روز حسابرسی است، نه عمل».(2)


سعادت و شقاوت آخرت، تابع رفتارهاى انسان در دنیاست و چنان نیست كه براى به دست آوردن نعمت هاى اخروى، بتوان در همان عالم تلاش كرد و كسانى كه داراى نیروى بدنى یا فكرى بیشترى باشند، بتوانند از نعمت هاى بیشترى بهره مند شوند و یا كسانى بتوانند با حیله و نیرنگ، از دستاوردهاى دیگران سوء استفاده كنند؛ چنان كه بعضى از نادانان چنین تصورى داشته اند و عالم آخرت را كاملاً مستقل از دنیا مى پنداشته اند.

اگر كسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى كاملاً مستقل از دنیا باور داشته باشد و اعمال نیك و بدى را كه در اینجا انجام مى دهد، در نعمت ها و عذاب هاى آن عالم مۆثر نداند، به معادى كه یكى از اصول اعتقادى ادیان آسمانى مى باشد، ایمان نیاورده است؛ زیرا قوام این اصل، به پاداش و كیفر اعمال دنیوى است و به همین جهت، عالم دنیا بازار و تجارتخانه یا مزرعه آخرت نامیده شود كه در این جا باید به تلاش و كشت و كار پرداخت و درآمد و محصول پایدارش را باید در آنجا دریافت نمود.

 

اگر استفاده از امکانات دنیا با نیت خیر همراه باشد و سبب آبادانی زندگی آخرت انسان گردد، نه تنها مذموم نیست؛ بلکه ستودنی است. به طور کلی، آنچه در روایات اسلامی و سخنان معصومان علیهم السلام در مذمت دنیا بیان شده است، دنیایی است که فقط برای دنیا و زندگی مادی مورد توجه باشد، نه دنیایی که برای آبادانی آخرت به کار گرفته می شود.

 امام علی علیه السلام پس از جنگ جمل، به خانه یکی از یاران خویش به نام علاء بن زیاد وارد شد. وقتی خانه بسیار پر زرق و برق او را دید، فرمود: «مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ الدارِ فِی الدُّنْیَا، أَنْتَ إِلَیْهَا فِی الاْخِرَةِ كُنْتَ أَحْوَجَ؟ وَبَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ، تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ، وَتَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ، وَتُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإذَا أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ؛

 

با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی، در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری. آری، اگر بخواهی می توانی با همین خانه به آخرت برسی! اگر در این خانه بزرگ از مهمانان پذیرایی کنی، به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی و حقوقی که بر گردن توست، به صاحبان حق برسانی، می توانی در آخرت آسوده خاطر باشی».(3

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 327
  • 328
  • 329
  • ...
  • 330
  • ...
  • 331
  • 332
  • 333
  • ...
  • 334
  • ...
  • 335
  • 336
  • 337
  • ...
  • 386
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

محبان المهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس