• تماس  

چراحجاب واجب است؟؟؟

13 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

چرا حجاب واجب است؟   (فلسفه حجاب)

در این پست سعی بر اینه که به طور خلاصه علت واجب بودن حجاب و تاکیدی که دین در این باره کرده پرداخته بشه.

هرگز نباید تصورمان از حجاب، زندانی شدن زن باشه چرا که خداوند حجاب رو واجب کرده تا زن ها آزادتر باشند وقتی که خانومی حجاب خود رو رعایت نکنه و جلوه گری های خودش رو از نامحرم نپوشانه قطعا محدودتر خواهد شد و نگاه مردان چشم چران و هرزه رو در پی داشته و چنین شخصی از دام افراد هوس ران در امان نیست.

درباره حجاب مثالی که میشه آورد اینه که :

صدف از مرواریدی که درون خودش داره محافظت میکنه چرا که مروارید دارای چنان ارزشی است که بدون صدف سالم نمی مانه از این رو نیاز به صدف داره و فلسفه حجاب همینه که مرواریدی چون زن را از انواع و اقسام خطرات حفظ میکنه.

وقتی در جامعه ای بی حجابی جای حجاب رو بگیره باعث تضعیف و پایمال کردن فضائلی چون حیاء، عفت و غیرت میشه. در جامعه بی حجاب شهوت رانی، هوس رانی، هرزه گری، گناه، ارتباطات نامشروع و… جای معنویت، صفا، عشق و محبت رو خواهد گرفت.

وقتی خانومی مجرد یا متاهل با وضع زننده و بدحجاب در جامعه ظاهر بشه درسته یه سری افراد هرزه رو به خودش جلب میکنه ولی هیچ کس حتی همون افراد هرزه برای چنین خانومی ارزش قائل نیستند هنگامی که خانومی محجبه باشه در نزد همگان با شخصیت خواهد بود در نزد جامعه دارای ارزش و آبروست. البته فقط حجاب کافی نبوده و به همراه حجاب عفت و وقار رو نیز باید رعایت کنه.

ما از خودمون چیزی نمیگیم بلکه دستور قرآن است که حجاب رو رعایت کنید

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در سوره احزاب- آیه ۵۹ آمده که :

«يا ايها النبي قل لازواجک و بناتک و نساء المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلک ادني ان يعرفن فلا يوذين و کان الله غفوار رحيما».
اي پيامبر(ص)، به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: روسري‌هاي بلند( چادر) خود را بر خويش فرو افکنند تا شناخته نشوند و مورد آزاد قرار نگيرند (و خداوند همواره بخشنده و مهربان است.)


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دو روایت رو لازم دونستم در این پست بیارم

حضرت علی (علیه السلام) فرموده اند : کسی که  پوشش و آرایش خود را شبیه غیر مسلمان کند از ما نیست.  (کنز العمال، ج1، ص219)

از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز روایت شده که : خداوند تقرب زن را از ناحیه حجاب و رعایت حریم محرم و نامحرم قرار داده، زن هرچه بیشتر به مسئله حجاب خود مقید باشد به خداوند نزدیکتر خواهد شد.  (وسائل الشیعه ، ج14، ص 123)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 میخوام به خانوم هایی که حجاب رو رعایت نمی کنند و خود را شیعه و محب اهل بیت میدانند بگویم که در آخرت چه جوابی برای حضرت زهرا (س) دارید؟؟؟!!! آیا جوابی دارید؟؟؟ وای از وقتی که دیر شده باشه وای.

خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.

 نظر دهید »

چرا زنان ایرانی حجاب دارند؟

13 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

 

پاسخ زبیا و کامل به پرسش ” چرا زنان ایرانی حجاب دارند؟” توسط استاد رحیم پور ازغدی

 

حجاب در اسلام برای زن به عنوان حمایت از زن مطرح شد. زنان مسلمان دوست ندارند وقتی درون جامعه می آیند مردان نگاهی به آنان بکنند که جنبه جنسی داشته باشد. زنان مسلمان معتقدند که مسائل جنسی، از آن خانواده و حریم خصوصی است نه محیط پارک و دانشگاه. دو نفر وقتی صحبت می کنند توجهشان به جنسیت فرد مقابل نیز هست حالا زن مسلمان دوست دارد وقتی با کسی صحبت می کند بیشتر به انسانیتش توجه کنند نه جنسیتش.

در بیرون همه ما انسانیم نه زنیم و نه مردیم. نباید طوری بیرون بیاییم که زن بودن ما یا مرد بودن ما مشخص و بارزتر باشد. علت دیگر این است که نگاه های مردان به آنان توهین آمیز است و می خواهند برای احترام خودشان حجاب داشته باشند و از طرفی برای امنیت خودشان. در جوامعی که این طور نیست هم امنیت زنان کمتر است و خشونت علیه زن بیشتر است و هم احترامش کمتر است. در آن کشورها می گویند تو خودت خیلی مهم نیستی، زیبایی و بدنت مهم است.

اگر زن در یک جامعه ارزشش فقط به زیبایی هایش باشد، آن وقت این مال یک دوره محدودی است. یک دختر مگر چندسال آن زیبایی را همراه دارد. اگر فقط ارزش او به زیبایی اش باشد، هروقت که زیبایی اش کم شد، احترامش نیز کم می شود و نیاز پیدا می کند که خودش را به مردان نشان دهد که من هنوز زیبا هستم. در اسلام ارزش انسان به خودش و روح اوست. این طور نیست که اگر زیبایی اش کم شد ارزشش نیز کم شود.

در اسلام ارزش انسان به خودش و روح اوست. این طور نیست که اگر زیبایی اش کم شد ارزشش نیز کم شود.
برهنه شدن زن به نفع زن نیست. به نفع مردان است. به نفع مردانی است که می خواهند به صورت مجانی از این زیبایی ها استفاده کنندو تنها به دنبال لذت شان هستند. زنان مسلمان با حجاب بیرون می آیند چون خودشان را کالایی برای مردان نمی دانند. یکی از دلایل فروپاشی خانواده همین برهنگی و حجاب است. مردی که در بیرون با جاذبه های مختلف زنان بیرونی است ممکن است وفاداری نسبت به همسر خودش کمتر شود و از آن طرف آن همسر فکر می کند که شوهرش به او توجه نمی کند و در نتیجه زن هم می رود به سمتی که خودش را طور دیگری ارضا کند.

مسئله کم شدن احترام زن در جامعه مسئله مهمی است و بزرگترین ضربه را برهنگی و بی حجابی او به زن می زند. نکته بعدی این که در فرهنگ اسلام، زن به عنوان انسان محترم است. در خانواده ها زنان و مردان ما فقط به دنبال جاذبه های جنسی نیست همدیگر را دوست دارند و  زنان و شوهرها با هم دوست هستند و رابطه عاطفی دارند. قرآن می فرماید زن و مرد باید به یکدیگر آرامش دهند. قرآن می گویند زن و مرد باید در مسائل درون خانواده مشورت کنند. رابطه شان بر اساس عشق و دوستی باشد. خانواده را با قانون نمی شود نگاه داشت با عشق می توان نگاه داشت. پس حجاب تحمیل شده بر زنان نیست. انتخاب اوست برای اینکه احترام داشته باشد در جامعه.

خانواده را با قانون نمی شود نگاه داشت با عشق می توان نگاه داشت
در ایران، ۶۴ درصد دانشجویان در دانشگاه ها خانم هستند یعنی دانشگاه های ما اکثرا خانم هستند. نزدیک به نیمی از معلمین ما در مدارس خانم هستند. پرستارها خانم هستند. در پارلمان ما نماینده مجلس زن داریم، بین شاعران و دانشمندان ما تعدادی خانم ها هستندو…. در اسلام ما مسائل را به زنانه و مردانه تقسیم نمی کنیم از لحاظ انسانیت مساوی اند. در بیش از ۹۰ درصد مواقع نیز به صورت حقوقی با هم مساوی اند. آن ۱۰ درصد هم به خاطر تفاوت واقعی زن و مرد است و در آنجا مجموعا بازهم مساوی اند به این صورت که آنجا مقداری به مردان حق داده شده و در مسئله ای دیگر به زن بیشتر داده شده. 

در بیش از ۹۰ درصد مواقع نیز به صورت حقوقی با هم مساوی اند. آن ۱۰ درصد هم به خاطر تفاوت واقعی زن و مرد است
زن و مرد شباهت حداکثری دارند و ارزششان پیش خداوند یکی است و درمواقعی وجود دارد که از جهت روحی، جسمی و استعدادها و تمایلاتشان با هم متفاوت هستند. نوع زیبایی شناسی زن متفاوت است. بعضی می گویند وقتی یک تابلو را به یک زن و مرد نشان دهی دوجور آن را توصیف می کنند. اسلام می گوید آن شباهت ها را ببینید منتها باید آن تفاوت ها را هم ببینید. مرد و زن نباید از این تفاوت های همدیگر سوءاستفاده بکنند. پیامبر(ص) فرمود هر مردی زنش را کتک بزند، آنها از امت من نیستند.

اسلام می گوید زن وظیفه ندارد که تامین اقتصاد خانواده را بکند. یعنی زن را نمی شود مجبور به کار کرد. زن را باید پدر و پس از ازدواج همسرش باید خرجش را بدهد. این وظیفه مرد است. از آن طرف زن، حقوق اقتصادی دارد یعنی می تواند وارد اقتصاد شود و مالکیت مستقل از پدر و شوهرش داشته باشد.

قرآن صریحا می گوید که ارزش انسان ها به تقوا و ایمانشان است.

مثلا بعضی استعدادها در مردان بیشتر است و بعضی استعدادها در زنان بیشتر است. مرد و زن آنجا که استعدادشان بیشتر است باید به همدیگر کمک کنند و همدیگر را کامل کنند و خانواده را به پیش ببرند. نگاه مرد و زن به زندگی و خانواده تفاوت هایی با هم دارد. این تفاوت ها خوب است. اگر مرد و زن عین هم باشند غلط است. یکی از توهین هایی که غرب به زن می کند وقتی می خواهند بفهمند که به زن ارزش گذاشتی یا نه می گویند آیا ارزش های مردانه را به زن داده ای؟ یعنی حقوق و اختیارات مردانه را بدهی ارزش دار کرده ای. در اسلام، ارزش زن را با خودش باید سنجید و مرد را با خودش نه اینکه مانند غرب، ارزش زن را با مرد بسنجند. هیچ کس نباید به مرد بودن یا زن بودنش افتخار کند. ما که انتخاب نکرده ایم. بنابراین هیچ کس نباید افتخار کند که من مردم و من زنم. باید رابطه انسانی و اخلاقی داشته باشیم.

هیچ کس نباید به مرد بودن یا زن بودنش افتخار کند. ما که انتخاب نکرده ایم. بنابراین هیچ کس نباید افتخار کند که من مردم و من زنم. باید رابطه انسانی و اخلاقی داشته باشیم.
متاسفانه در غرب آزادی یعنیبدون پوشش. اگر این آزادی است بله اسلام با این آزادی مخالف است. این آزادی توهین به زن است. اسلام اجازه نمی دهد به زن توهین شود. زن در اسلام، حرمت دارد.

این توهین به زن نیست که این سرمایه داران وقتی جنس هایشان را می خواهند بفروشند زنی باید بیاید و عریان شود و با حالت عشوه و حالت های خاص زنانه خودش را نشان دهد؟ اینها توهین به زن نیست؟ یعنی زن باید بیاید آن جا که سرمایه دار بتواند جنسش را بفروشد؟ زنان مسلمان اجازه نمی دهند که به خودشان اهانت شود.


منبع : چرا حجاب داریم؟ | حجاب برتر

 1 نظر

علت سفر حضرت معصومه (س) به شهر قم چه بوده است؟

13 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

علت سفر حضرت معصومه (س) به شهر قم چه بوده است؟

حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ يكي ازبانوان بافضيلت و باشخصيت خاندان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مي‌باشد محل تولد و رشد حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ خانداني بود كه او را با دريايي ازعلم و معرفت روبه‌رو ساخت. ولي بيش از ده بهار ازعمر شريفش نگذشته بود كه پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسيد و دريايي از غم و اندوه بر قلب شريفش فرو ريخت كه در اين ايام غم و تنهايي، تنها مايه تسلي او برادرش امام رضا ـ عليه السّلام ـ بود كه ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از كانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب كرد و به اقامت اجباري در خراسان وادار نمود.

حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ كه بعد از پدرش تنها اميدش يعني برادرش را از خود دور مي‌ديد بسيار آزرده خاطر و افسرده بود و نمي‌توانست دوري برادرش را تحمل بكند تا اينكه بعد از يك سال به سوي ايران حركت كرده اما اينكه علت سفر آن حضرت به ايران چه بوده دقيقاً مشخص نيست اما طبق اقوال و گزارشات موجود تاريخي علت سفر به ايران را اينطوري مي‌توان بيان كرد.

۱ . طبق برخي از گزارشات علت سفر حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ به ايران جهت ديدار با برادر خودش بوده چون همانطور كه قبلاً هم اشاره شد حضرت معصومه بعد از شهادت پدر بزرگوارش علاقه و محبت و وابستگي خاصي به برادر خودش امام رضا ـ عليه السّلام ـ داشت و از محضر علمي و معنوي آن حضرت سود مي‌برد حال كه امام و برادرش را از خود دور مي‌ديد نمي‌توانست اين دوري را تحمل بكند از اين رو تصميم گرفت براي زيارت برادرش از مدينه به مقصد خراسان حركت بكند و در سال ۲۰۱ هجري وارد ايران گرديد.[۱]

۲ . طبق نقل ديگر امام رضا ـ عليه السّلام ـ بعد از ورودش به خراسان نامه‌اي خطاب به خواهر گرامي‌اش فاطمه معصومه مرقوم فرمود و آن را توسط يكي از غلامانش به مدينه منوره ارسال فرمود. امام به غلامش دستور داد كه در هيچ منزلي توقف نكند تا در اندك زمان ممكن آن نوشته را به مدينه برساند. و حضرت معصومه به مجرد رسيدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود.[۲] البته جريان اين نامه در كتابهاي دست اول و قديمي نيست. برخي محققين از لابلاي مطالب كتابهاي گذشته وجود چنين نامه اي را اثبات مي كنند.[۳]

از اين دو نقل استفاده مي‌شود كه حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ به خاطر وابستگي كه به برادر بزرگوار خود داشته و اوضاع مساعد برادرش در خراسان آن حضرت را بر آن داشت تا به حضور برادر خود در خراسان برسد. لذا محقق بزرگوار آقاي جعفريان مي‌نويسد: پس از آمدن علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ به ايران گروه‌هايي از «سادات» راهي ايران شدند. تسامح مأمون در مقابل سخت‌گيري پدرش نسبت به سادات، در رشد و سربلندي علويان، تأثير بسزايي داشت و آمدن حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ به ايران از جمله مهاجرت هايي بوده كه در رابطه با آمدن امام رضا ـ عليه السّلام ـ به ايران صورت گرفته است.[۴]

مرعشي هم در اين باره مي‌نويسد: سادات از آوازة ولايت امام رضا ـ عليه السّلام ـ و پناهي كه مأمون به آن حضرت داده بود،‌ روي به طرف ايران نهادند و مجموع برادران و بنواعمام كه به بيش از بيست نفر مي‌رسيد به ايران آمده و در قم مورد تكريم واقع شدند.[۵] در حاليكه در ساوه درگيري بين دشمنان اهل بيت و كاروان در افتاد كه حلي آن عده اي از همراهان او شهيد شدند.

دلايل تاريخي

لازم به ذکر است سفر حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ و ساير امام‌زادگان و همراهان از روي غفلت نبوده است. بنا به دلايل تاريخي اين سفر در حال علم و با آگاهي از اوضاع صورت گرفته است. این دلایل عبارتند از:

۱ . در كتاب كريمه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ سخن از نامه امام رضا ـ عليه السلام ـ به حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ است كه امام ـ عليه السلام ـ خواستار سفر خواهرش شده است. نويسنده كتاب كه سند اين نامه را از كتاب «من لايحضره الفقيه» نقل مي‌كند آورده است كه حضرت امام رضا ـ عليه السلام ـ به يكي از غلامانشان دستور دادند كه نوشته‌اي را به خدمت حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ برسانند و حضرت به مجرد رسيدن نامه آماده سفر شدند.[۶]

۲ . سياست مأمون كه خليفه مسلمين بود ابتدا درصدد جلب نظر علويان به سوي خود بود و سياست خوبي با علويان داشته ولي بعداً اين سياست تبديل به شكنجه و آزار و اذيت علويان منجر گشت. شايد به همان خاطر حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ و ساير امام‌زادگان دست به سفر زدند.

«مأمون بعد از شهادت امام رضا ـ عليه السلام ـ به سال ۲۰۲ قمري طي نامه‌اي به بني عباس و موالي آنها در بغداد، از آنها استمالت نمود و پايان سياست گرايش به علويان را اعلام كرد. و سياست سابق دولت عباسي در قتل عام شيعيان و سركوب طالبيان را به رويه‌ي ثابت خود قرار داد.»[۷]

۳ . اكثر منابع علت سفر حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ را زيارت برادرش ذكر كردند. در هيچ يك از منابع در مورد غفلت آن بانو حرفي نزدند.

از منابع مهم مي‌توان به كتب ذيل اشاره كرد:

كتاب «تاريخ قم»، نوشته حسن بن محمد بن حسن،[۸] كتاب «حياة الست» «تأليف مهدي منصوري»،[۹] «رياحين الشريعة» تأليف ذبيح الله محلاتي،[۱۰] «منتهي الآمال»، تأليف شيخ عباس قمي[۱۱] و …

۴ . مسيرهايي كه حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ جهت سفر انتخاب كردند آن مسيرهايي بود كه امام رضا ـ عليه السلام ـ از آنها ممنوع شده بودند. اين يعني دقت و آگاهي و يعني اينكه ايشان مي‌خواستند هدف از سفر برادرشان را تبليغ و تبيين كنند و فرهنگ ناب و اصيل اسلامي را بيان كنند.

مأمون امام ـ عليه السلام ـ را از مسيرهايي كه شيعه‌نشين بودند مانع شد تا مبادا شورش و طغيان بر عليه حكومت و دولت صورت گيرد حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ با دقت و زيركي خاص از اين مسيرهاي ممنوع شده سفر كردند تا توطئه مأمون را خنثي كنند و همچنين ورود فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ به قم كه مركز تجمع مخالفان دولت عباسي بود دليل بر انتخاب و اراده آن حضرت در اين سفر است.[۱۲]

يك دليل مهم ديگر:

۵ . يك مطلب مهم كه بالاتر و مهمتر از همه موارد ياد شده مي‌باشد فشار و اختناق حاكم بر عراق بود كه منجر به هجرت امامزادگان و همراهان و حتي حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ از مدينه به سوي ايران گرديده است:

«در دوران خلفاي اموي و عباسي، يكي از جريانهاي معارض و ستيزه‌گر با ايشان، علويان بودند. در دوره حكومت ظالمانه حجاج بن يوسف (۷۵ ـ ۹۵ هـ ) بر عراق، علويان در معرض آماج حملات وي قرار گرفتند. اين امر موجب گرديد تا علويان به منظور پناه‌جويي متوجه سرزمينهاي شرق قلمرو خلافت گردند. علويان كه به عنوان جريان معارض، مورد ضرب و شتم و تعقيب عمال خلفا قرار مي‌گرفتند، در جستجوي پناهگاه مناسبترين منطقه را در ايران، مناطق هموار جنوب، سلسله كوه‌هاي البرز، يعني شهرهايي چون قزوين، ري، قم، ساوه و آوه تشخيص دادند. اين نواحي بيشتر بدين علت مورد توجه بود كه در مواقع خطر، دستيابي به مناطق كوهستاني مشرف به اين شهرها به سهولت امكان‌پذير مي‌گشت.

بعد از اين (قيام يحي بن عبدالله) نيز مهاجرت علويان ادامه يافت و به هنگام طرح مسأله ولايتعهدي حضرت رضا ـ عليه السلام ـ شماري از علويان به همراه آن حضرت به خراسان آمدند. وقتي آوازه اين حركت در جهان اسلام پيچيد، علويان ديگري از نقاط مختلف، بويژه مدينه، عازم خراسان گشتند. حضرت رضا ـ عليه السلام ـ بيست و يك برادر داشت كه همه آنها به همراهي بني اعمام خود از سادات حسيني و حسني به سوي خراسان حركت كردند.

آنان وقتي به نواحي ري رسيدند، بر خبر شهادت آن حضرت وقوف يافتند و مورد تهديد و تعقيب مأموران قرار گرفتند. برخي از اين سادات در همين نواحي به شهادت رسيدند، ولي اكثر آنها به كوه‌هاي طبرستان پناه برده، در آن ديار سكونت گزيدند.

عده‌اي از علويان نيز كه به همراه برادر حضرت رضا ـ عليه السلام ـ مشهور به «سيد جمال‌الدين اشرف» تا شهر قم آمده بودند، به محض وصول خبر شهادت آن حضرت، از راه قزوين به ديلمان پناه بردند… مهاجرت علويان در دوره‌هاي بعد نيز ادامه يافت…»[۱۳]

نتيجه‌گيري:

با دلايل تاريخي که گفته شد، مشخص می شود حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ و ساير امام‌‌زادگان و همراهان از روي غفلت دست به سفر به سوي ايران نمي‌زدند، نامه‌ امام رضا (ع)، سياست مأمون، ديدار امام رضا (ع)، تبلیغ امامت و مذهب تشیع، انتخاب مسير و از همه مهمتر جوّ اختناق و فشار حاكم بر عراق از جمله دلايل تاريخي است كه حضرت معصومه (س) براي دين برادرش به سمت ايران حركت كرد و در این راه از تبليغ امامت و مذهب تشيع فرو گذار نكرد.[۱۴]

لذا با توجه به این توضیحات، می توان گفت که دو عامل مهم باعث شد حضرت معصومه (س) به ايران سفر كنند:

۱. علاقه بسيار شديد بين امام رضا ـ عليه السّلام ـ و حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ كه فوق العاده زياد بود و حضرت معصومه (س) از جهات گوناگوني وابستگي خاصي به برادرش داشت.

۲. موقعيت عالي امام رضا ـ عليه السّلام ـ در دستگاه خلافت مأمون كه فرصتي بود براي فرزندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و سادات براي تبليغ تشيع كه از هر سو به طرف ايران مهاجرت كردند و مورد محبت مردم قرار گرفتند.

 نظر دهید »

علت نامگذاری ایام ولادت امام رضا به دهه کرامت چیست؟

13 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي



علت نامگذاری ایام ولادت امام رضا به دهه کرامت چیست؟

 
به برکت ایشان و اعتقاد به امامت آن حضرت (ع) است که شیعه اثنی عشری هویت می یابد یعنی هر کسی که به امامت ایشان معتقد باشد، شیعه عثنی عشری است.

فاصله بین ولادت حضرت معصومه (س) و ولادت ثامن الائمه (ع) با عنوان دهه کرامت نامگذاری شده که مقارن است با جشن ها و آیین های شادباش در سراسر ایران به یمن قدوم موالید نورانی این دهه؛ اما اینکه چرا ایام ولادت امام هشتم شیعیان (ع) کرامت نام گرفته مسئله ای است که در گفتگوی قدس با آیت ا… روح ا… قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج) به بحث و بررسی گذاشته شده و مشروح آن از نظرتان می گذرد:

کرامت به چه معنا است و در سیره و سبک زندگی ائمه معصوم (ع) این مفهوم چه جایگاهی دارد و چگونه تعریف شده است؟

کرامت به معنای بزرگواری است و اصل کرامت در روایات ائمه معصوم (ع) ملاک دینداری انسان ها شناخته می شود، آنچنان که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: بزرگواری مرد همان دین او است.

همچنین، از پیامبر اکرم (ص) روایت است که کرامت دوری از گناهان است. بنابر روایاتی دیگر، کرم آن است که انسان دنیا را کوچک بشمارد.

علاوه بر این، امیرالمومنین (ع) می فرمایند: هر که برای خود کرامت قائل باشد، دنیا در نظرش خوار و کوچک می شود.

پس کرامت به معنای کوچک شمردن دنیا نیز است. امیرالمومنین (ع) همچنین فرموده اند: کسی در حقیقت کرم و بخشندگی دارد که هوای نفس خود را مهار کند و به نفسش بخل بورزد.

ایشان همچنین می فرمایند: هوای نفست را مهار کن و بر آن بخیل باش که اگر کسی بر نفس بخل بورزد، حقیقت کرامت را یافته است.

برخی دیگر از روایات، وفاداری را به بزرگواری تعبیر می کنند. امیرالمومنین (ع) در این باره می فرمایند: وفاداری به پیمان ها از بزرگواری انسان است.

بنابر آنچه بیان شد، کرامت قبل از هر چیز دینداری و دوری از گناه و بخل داشتن نفس اماره و بعد کوچک شمردن دنیا را شامل می شود و از این مسیر به مقصد صبر و شکیبایی می رسد، از این رو است که امیرالمومنین (ع) می فرمایند: بزرگواری و کرامت، نیکو شکیبایی کردن است.

کسی که دنیا در مقابلش کوچک باشد شکیباییش نیز بالا می رود و این فرد نه تنها برابر مشکلات کم نمی آورد بلکه بار مشکلات دیگران را نیز بر دوش می کشد و امیرالمومنین (ع) در این باره می فرمایند: بزرگواری و کرم این است که بار دیگران بر دوش کشیده شود.

و این از دنیا شکایت نکردن نشانه کرامت است. همچنین، از اخلاق کریمان خلوص و یکرنگی است و ناخالصی از اخلاق انسان های فرومایه است.

امیرالمومنین (ع) می فرمایند: کریمان کسانی هستند که شکیباتر و پرتحمل ترند؛ همچنین ایشان می فرمایند: شتاب در عفو و گذشت از اخلاق کریمان است.

اما همان حضرت (ع) تاکید دارند اگر کسی که کریم به او کرامت کرد، بی ادب تر شد دیگر نباید با کرامت با او برخورد کرد، بلکه اهانت و بی احترامی او را درست می کند.

مثل کسانی که در فتنه ۸۸ امام مسلمین با کرامت با آنها برخورد کرد در حالی که حکمشان اعدام بود اما وقتی سرکشی می کنند دیگر نباید با کرامت با آنها برخورد شود.

چه ارتباطی بین کرامت و سیره رضوی وجود دارد که دهه منتهی به ولادت آن حضرت (ع) دهه کرامت نام گرفته است؟

تمامی روایاتی که بیان شد از امام معصوم است و امام (ع) تا خود به آنها عمل نکند دیگران را به آن عمل دعوت نمی کند؛ حضرات معصومین (ع) به عنوان امامان کریم هم شناخته می شوند پس نخستین کرامت کنندگان اند.

در پاسخ به چرایی تقارن دهه کرامت با ایام ولادت ثامن الائمه (ع) باید گفت همه ائمه (ع) تجلیگاه اسماء الهی هستند، یعنی وقتی ایشان را رضا می نامیم این صفت تنها به امام هشتم (ع) محدود نمی شود بلکه همه ائمه (ع) به رضای الهی رضا هستند اما تجلی خاص این رضایت در زندگانی آن حضرت (ع)، ایشان را به رضا شهره کرده است چراکه حتی بسیاری از علویان متاسفانه ثامن الائمه (ع) را در پذیرش ولایت عهدی نعوذبا… متهم به دنیادوستی کردند و گفتند چرا شما به سمت مامون خبیث می روید در حالی که پدرتان در زندان پدر او بود؟!

اما ایشان با رضایت به خواست الهی هجرت کردند.

همچنین است که آن حضرت (ع) به عنوان عالم آل رسول (ص) شناخته می شوند چراکه این علم در زمان مامون و طی برگزاری مناظرات تجلی خاص یافت و مامون می کوشید علم امام (ع) را زیر سوال ببرد اما عکس این اتفاق رخ داد.

این همانند عصر امامین صادقین (ع) است که دعای مومنین مستجاب شد و امویان و عباسیان به خود مشغول بودند و فرصت برای بروز علم امامان (ع) فراهم شد تا جایی که می دانیم تنها امام ششم (ع) چهار هزار شاگرد داشته اند.

اما برای پاسخ دقیق به چرایی تقارن دهه کرامت با ایام ولادت باسعادت ثامن الائمه (ع) باید گفت کرامت و بزرگواری ایشان در مزین کردن ایران به وجود مبارکشان، اصلی ترین دلیل این نامگذاری است چراکه حضور نورانی و مقدس آن حضرت (ع) ایران را مرکز حقیقی تشیع و اسلام ناب قرار داد؛ علاوه بر این به برکت ایشان و اعتقاد به امامت آن حضرت (ع) است که شیعه اثنی عشری هویت می یابد یعنی هر کسی که به امامت ایشان معتقد باشد، شیعه عثنی عشری است.

کرامت و رواج روح کریمی در جامعه برگرفته از آموزه های رضوی چه تاثیر بر اصلاح سبک زندگی دارد؟

باید توجه داشت که امامان ما کرامات بسیاری دارند و این کرامات به عنوان اعجاز شناخته می شوند؛ البته برخی از انسان ها هم می توانند کرامت داشته باشند که از طریق پرهیزکاری ممکن می شود و انسان را هدایت می کند.

همانگونه که از خصوصیات معصومین (ع) هدایتگری بشر است؛ درباره امام هشتم (ع) هم اینگونه است و ایشان کرامت ویژه ای دارند.

نقل شده: دو برادر بودند یکی پرهیزکار و دیگری بدزبان که همه از دست او در عذاب بودند، این ها قصد زیارت امام هشتم (ع) را کردند و آن بدزبان در بین راه بیمار شد و از دنیا رفت و به تعبیری همه از دست او راحت شدند!

برادر پرهیزکار او را غسل داد و پس از طواف در حرم امام (ع) او را به خاک سپردند.

برادر پرهیزکار، برادرش را در عالم رویا در باغی بزرگ و شادکام دید و تعجب کرد و از چرایی آن پرسید.

گفت: وقتی قبض روح شدم جانم به سختی گرفته شد (چراکه بنابر روایات یکی از لحظاتی که اعمال ما بر سختی یا آسانی آن تاثیر دارد هنگام جان دادن است)

وقتی قبض روح شدم دو ملک سراغ من آمدند و هنگام غسل گویی به جای آب آتش روی من می ریختند و کفنم هم پاره ای از آتش شد و آن دو ملک هم مرا عذاب می کردند.

تا اینکه مرا بردید به حرم امام (ع) و آن دو ملک دور شدند؛ در حرم امام (ع) را دیدم و از او خواستم شفاعتم را کند. همین که مرا بالای سر حضرت (ع) بردید به من گفتند از حضرت طلب شفاعت کن که تنها در حرم ایشان در امانی و بیرون از آن عذاب منتظر تو است. پاسخ دادم از امام (ع) خواستم اما ایشان اعتنایی نکردند. ندا آمد حضرت (ع) را به مادرشان حضرت صدیقه (س) قسم بده که درخواست تو را رد نخواهند کرد و من نیز چنین کردم و این شد که می بینی!

از این ماجرا درمی یابیم که کرامات حضرت ثامن الائمه (ع) به حیات ایشان محدود نیست بلکه پس از حیات ظاهری، نیز ایشان کرامات خود را شامل حال ما می کند و این البته از صفات همه معصومین (ع) است.

آنچه باید از کرامت در سیره رضوی برای زندگی امروز به کار گرفته چیست؟

بالاترین مطلبی که حضرات معصومین (ع) به ما یاد دادند و خواستند که به آن عمل کنیم، این است که ما در مقام تقوا قرار بگیریم تا بتوانیم وجود مقدسشان را درک کنیم و این درک از شفاعت آنها نیز بالاتر و برتر است که به ما امکان همراهی آن حضرات (ع) در آخرت را نیز می دهد، چراکه نفع آنها به این دنیا محدود نمی شود.

همانگونه که در دعای کمیل می گوییم از این ترسانم که فردای قیامت از دوستان تو جدا شوم! و بهترین دوستان خدا حضرات معصومین (ع) هستند که اگر این را درک کنیم و متوسل به آنها شویم خیلی از مشکلات ما برطرف می شود.

از این رو است که در عیون اخبارالرضا (ع) از اباصلت نقل شده که حضرت ثامن الائمه (ع) با هر ملیتی به زبان خودشان صحبت می کردند و حتی وقتی وارد نیشابور شدند با پیرزنی به زبان محلی سخن گفتند.

اباصلت می گوید وقتی از چرایی این مسئله پرسیدم، امام (ع) فرمودند: ما امامیم و حجت خدا بر خلق.

پس اگر معرفت داشته باشیم، در می یابیم که قدرت در کف آنها است و این خواست خدا است که آنها پیشوای مردم قرار بگیرند و ما در دعای توسل می گوییم: ای حجج خدا روی زمین و آنها بحق خلفای الهی روی زمین هستند که معرفت به آنها ما را به حقیقت رهنمون می شود.

 نظر دهید »

زندگینامه حضرت معصومه(س)

13 مرداد 1395 توسط زينب اسماعيلي

زندگینامه حضرت معصومه(س)
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.
ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.  
در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مامون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.
یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مومن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى ماموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.
به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود.
 محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.
سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.
آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.
 بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.
پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢۵۶ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.


احادیثی پیرامون حضرت معصومه(س)
قال الصادق علیه السلام: ان للّه حرماً و هو مکه الا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینه الا وان لامیرالمومنین علیه السلام حرماً و هو الکوفه الا و انَّ قم الکوفه الضغیره الا ان للجنه ثمانیه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فیها امواه من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى علیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتى الجنه با جمعهم

خداوند حرمى دارد که مکه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند. 
ثواب الاعمال و عیون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال: من زارها فله الجنه؛ امام رضا (ع) فرمود- کسى که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است .

کامل الزیاره:عن ابن الرضا علیهماالسلام قال: من زار قبر عمتى بقم فله الجنه؛ امام جواد - کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است .
امام صادق (ع): من زارها عارفاً بحقّها فله الجنه (بحار ج ۴٨ صفحه ٣٠٧)
امام صادق (ع) کسى که آن حضرت را زیارت کند در حالى که آگاه و متوجه شان و منزلت او باشد  بهشت پاداش اوست .
امام صادق (ع): «الا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» (بحار ج ۶٠ صفحه ٢١۶ )
امام صادق (ع) - آگاه باشید که حرم من و حرم فرزندان بعد از من قم است .

جایگاه حضرت معصومه(س)
لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:آن حضرت در روایتى فرمود:
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.» (ناسخ التواریخ، ج ٣، ص ۶٨، به نقل از کریمه اهل بیت، ص ٣٢)

«هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.»
این لقب، که از سوى امام معصوم به این بانوى بزرگوار داده شده، گویاى جایگاه والاى ایشان است.
 
امام رضا(ع) در روایتى دیگر مى فرماید:
هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد. (زبده التصانیف، ج ۶، ص ١۵٩، به نقل از کریمه اهل بیت، ص ٣ .)
ب دیگر حضرت معصومه(س) «کریمه اهل بیت» است. این لقب نیز بر اساس رویاى صادقانه یکى از بزرگان، از سوى اهل بیت به این بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى این رویاى صادقانه بدین شرح است :
مرحوم آیت اللّه سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره) بسیار علاقه مند بود که محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رویا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و یا امام صادق (ع) مشرّف شد.
امام به ایشان فرمودند: «عَلَیْکَ بِکَرِیمَهِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ.» یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن .
ایشان به گمان اینکه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض کرد: «قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دلیل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شریف حضرت زهرا(س) پنهان بماند; از این رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شریف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى که از خواب برخاست، تصمیم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زیارت کریمه اهل بیت ترک کرد.(کریمه اهل بیت ، ص 43 )

برخی از کرامات حضرت معصومه(س)
شفاى چشم
یکى از اساتید محترم اخلاق و وعاظ برجسته شهر مقدس قم نقل کردند: سال ها قبل در چشم دختر بچه ام نقطه سفیدى پیدا شد. به چشم پزشک معروف شهر مراجعه کردیم و ایشان اظهار داشتند که باید چشم او عمل شود. على القاعده نوبتى را معین نمودند و ما هم مى بایست به بچه آمادگى روحى مى دادیم، ولى همین که متوجه مساله گردید، کار او گریه و وحشت و ناراحتى شد و طبعاً یک حالت اضطرابى هم براى خود ما ایجاد کرد.
به هر حال نوبت جراحى و عمل فرا رسید وما بیمار را براى انجام عمل روانه مطب دکتر معالج کردیم . در مسیر از کنار حرم مطهر مى گذشتیم که نگاه دخترم به گنبد و بارگاه نورانى حضرت معصومه افتاد و گفت: بابا برویم حرم، من شفاى چشمم را از حضرت مى گیرم! این جمله براى من حالتى ایجاد کرد که خدا مى داند! او را به حرم بردم. همین که وارد شدیم خودش را سراسیمه به ضریح مطهر رسانید و در حالى که چشم خود را به ضریح مى کشید، مى گفت: یا حضرت معصومه(س) من مى ترسم، مى خواهند چشمم را عمل کنند، شاید کور شوم!و… و اشک مى ریخت.دیدن چنین حالتى از فرزند براى یک پدربه وضوح آشکاراست یعنى چه؟
به هر صورت , پس از زیارت با اصرار او را بغل کردم و در حالى که اشک مى ریخت او را تا وسط صحن بزرگ کنار قبر مرحوم قطب راوندى(ره) بردم و براى اینکه کفش او را بپوشانم او را به زمین گذاشتم. خواستم اشک او را پاک کنم که نگاهم به داخل چشم دختر بچه عزیزم افتاد و دیدم اثرى از لکه سفید در چشم او نیست! با عجله او را به دکتر رسانیدم. ایشان هم تصدیق نمود و گفت دیگر نیازى به عمل نیست و الحمد الله شفا یافته است.

هدیه حضرت
یکى از علماى اعلام که در چند دوره مجلس شوراى اسلامى هم خدمت نموده اند و از سادات جلیل القدر منطقه آذربایجان شرقى مى باشند، چنین نقل مى کنند:
چند سال پیش از زعامت مرحوم آیت الله العظمى بروجردى(ره)، به طلاب و حوزه علمیه قم بسیار سخت مى گذشت، در حدى که خود این جانب که در منطقه خاکفرج مستاجر بودم، به قدرى از بقال محل نسیه جنس برده بودم که دیگر خجالت مى کشیدم از منزل خارج شوم و از مسیر آن مغازه بگذرم. روزى به فکر افتادم که این چه وضعى است؟ تا کى مى شود صبر کرد؟ اما این که چه کنم، به نتیجه اى نمى رسیدم! تا اینکه با خود گفتم به حرم مطهر حضرت معصومه(س) که عمه سادات است و خود من هم که سید هستم، مى روم و کنار ضریح مطهر فریاد مى کشم و حرف هاى دلم را مى زنم، هر چه مى خواهد بشود؟!با عصبانیت عبایم را به سر کشیدم و به طرف حرم مطهر حرکت کردم . از صحن بزرگ وارد شدم و به طرف صحن عتیق رفتم و از دالانى که حد فاصل این دو صحن است چند قدم جلو رفتم که ناگهان خانمى به من نزدیک شد، در حالى که پوشیه به صورت زده بود و بسیار با وقار بود، پاکت نامه اى به من داد و فرمود: آقا سید! این براى شماست، من که به قصد دیگرى به طرف حرم مى رفتم، پاکت نامه را گرفته و بى توجه چند قدمى جلوتر رفتم و آن خانم هم به طرف صحن بزرگ رفت، یک مرتبه با خود گفتم ببینم در نامه چه نوشته است؟ و قصه چیست؟ نامه را بازکردم و دیدم «دو هزار تومان» پول است! با خود گفتم یعنى چه؟ به دنبال خانم رفتم که بپرسم این پول به چه عنوان و به چه جهت است ؟ به صحن ها و درهاى بیرون مراجعه کردم و اثرى ندیدم! ناگهان زبان دلم به من گفت: چه بسا این هدیه حضرت معصومه(س) است، خصوصاً با آن جمله اى که خانم به هنگام دادن پاکت بیان کرد. 
این جا بود که انقلابى عجیت در من پدیدار شده و بسیار گریه کردم و به طرف صحن عتیق آمدم و وارد ایوان طلا شدم، ولى وارد رواق مطهر نشدم، با خود گفتم: «تو لیاقت ندارى وارد شوى، همین جا کنار در توقف کن، تو مثل یک درنده مى خواستى حمله کنى، ولى حضرت زودتر یک لقمه غذا جلوى تو انداخت تا آرام شوى!» به هر حال بسیار گریه کردم و با عذر خواهى به منزل برگشتم. این شخصیت بزرگوار که در حال نقل این قضیه نیز بسیار اشک مى ریخت، هنوز شرمنده آن قصه و نیت اولى بود و مبهوت آن کرامات باهره، پس از لحظه اى دوباره ادامه داد، آن مبلغ پول موجب رونق و برکتى در زندگى ما شد که بحمداله هنوز محتاج شخصى نشده ام.

نجات گروه سرگردان
سال هاى قبل از انقلاب تعدادى زائر در فصل زمستان، براى زیارت کریمه اهل بیت عازم قم شدند، این گروه درچند فرسخى قم به دلیل فرا رسیدن شب و برف و بوران شدید راه گم کردند و در بیابان سرگردان شدند. زائران وقتى جان خود را در خطر دیدند دست توسل به دامن حضرت معصومه (سلام الله علیها) گرفتند تا با نشان دادن راه به آن ها نجات شان دهد.
طبق سند موثق، یکى از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه (سلام الله علیها) مرحوم «سید محمد رضوى» مى گوید: آن شب (بدون اطلاع از وجود زائران سرگردان در بیابان) در حرم بودم، هنوز اندکى از خوابم نگذشته بود که در عالم رویا دیدم بى بى دو عالم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، نزد من آمد و فرمود:«برخیز، چراغ گلدسته را روشن کن!» شتابزده از خواب بیدار شدم و نگاه به ساعت کردم، دیدم تازه اندکى از نیمه شب گذشته و برف سنگینى همه جا را فرا گرفته است و هنوز چهارساعت به اذان صبح باقى مانده (طبق معمول اندکى قبل از اذان صبح چراغ هاى گلدسته ها را روشن مى کردیم.) لذا مجدداً خوابیدم، و دوباره همان خواب تکرار شد، ولى این بار حضرت با تندى به من فرمودند: «برخیز، مگر نگفتم چراغ هاى گلدسته ها را روشن کن!» لذابراى دومین بار شتابزده از خواب برخاستم، و باوجود برف و سرماى شدید که همه جا راگرفته بود، با خود گفتم، چرا امشب چراغ ها را زودتر از معمول باید روشن کنم؟ به سمت گلدسته ها رفتم و چراغ ها را روشن کردم .
آن شب به سرآمد و صبح روز بعد که از حرم عبور مى کردم، شنیدم چند نفر از زائران به هم دیگر مى گویند: «حضرت معصومه (س) به دادمان رسید، چقدر باید از محضر مقدسه اش تشکر و سپاسگزارى نماییم! اگر چراغ هاى گلدسته ها روشن نمى شد ما در آن تاریکى شب و آن بیابان پر از برف جان سالم به در نمى بردیم.»
لذا آن موقع بود که راز خواب خود را دریافتم که چرا حضرت معصومه (سلام الله علیها) به من فرمود: «برخیز و چراغ گلدسته ها را روشن کن»

کراماتى به نقل از آیت الله العظمى اراکى( ره)
حضرت آیت الله العظمى اراکى (ره) نقل مى کردند: دستم باد مى کرد و پوست آن ترک بر مى داشت، به طورى که نمى تواستم وضو بگیرم و ناچار بودم براى نماز تیمم کنم ومعالجات هم بى اثر بود، تا به حضرت معصومه (س) متوسل شدم و به من الهام شد که دستکش به دست کنم، همین کار را کردم، دستم خوب شد.
ایشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام که هر دو ازمنبرى هاى قم بودند) نقل مى کردند از آشیخ ابراهیم صاحب الزمانى تبریزى (که مرد با اخلاصى بود)که من شبى در خواب دیدم به حرم مشرف شدم، خواستم وارد شوم، گفتند حرم قرق است براى این که فاطمه زهرا(س) و حضرت معصومه(س) در سر ضریح خلوت کرده اند و کسى را راه نمى دهند. من گفتم: مادرم سیده است، من محرم هستم، به من اجازه دادند، وارد, شدم دیدم که این دو نشسته اند و در بالاى ضریح با هم صحبت مى کنند. از جمله صحبت ها این بود که حضرت معصومه به حضرت زهرا(س) عرض کرد: حاج سید جعفر احتشام براى من مدحى گفته است و ظاهراً آن مدح را براى حضرت مى خواند. 
آشیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دوره اى اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مى کند. حاج احتشام به شیخ ابراهیم مى گوید: ازآن شعرها چیزى یادت هست؟
گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دختر موسى بن جعفر) تا این را گفت، حاج احتشام شروع به گریه کرد و از آن پس بکّاء بود و بسیار گریه مى کرد.
حاج سید جعفر احتشام از وعاظ مخلصى بود که موقع روضه خواندن خودش هم گریه مى کرد.
آقاى حسن احتشام فرزند ایشان مى گوید: به پدرم گفتیم شما در آخر شعرتان یک تخلصى داشته باشید مانند سایر شعرا, قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:
ای فاطمه به جان عزیز برادرت      بر احتشام لطف نما قصر اخضری
ایشان گفت: قصر اخضر را لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همان جا که آقاى مرعشى (ره) سجاده مى انداختند، آن جا را گچ کارى کردند و سنگ مرمر سبز رنگ، و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است (این بود قصر اخضرى که به ایشان عطا شد.)

 

 

منبع:

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 321
  • 322
  • 323
  • ...
  • 324
  • ...
  • 325
  • 326
  • 327
  • ...
  • 328
  • ...
  • 329
  • 330
  • 331
  • ...
  • 386
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

محبان المهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس