10نکته در خصوص سلامتی در قرآن
10نکته در خصوص سلامتی در قرآن
1 . بخورید و بیاشامید ; اما به اندازه کافی و لازم ; زیرا پرخوری و زیاده روی، سلامت شما را به خطر می اندازد; (اعراف/31) .
2 . همه دردها و ناراحتی های خود را می توانید با قرآن ریشه کن سازید; قرآن بخوانید و به آن عمل کنید و با روح قرآن مرتبط و همنوا گردید تا همه سیستم های روح و جسم شما در تعادل مطلوب خود قرار گیرند; (یونس/57 و اسراء/82) .
3 . در فرهنگ قرآنی، این خداوند است که بیماری ها را شفا می دهد و دیگران، وسیله و واسطه اند ; (شعرا/80) .
4 . اصل اول در سلامتی و صحت غذاها به فرموده قرآن، آن است که حلال و پاکیزه باشند .
این گونه غذا، می تواند مقدمات سلامتی را در بدن انسان فراهم نماید; اما این که یک ماده خوراکی واحد با ترکیبات غذایی ثابت و مشخص، در اثر حلال یا حرام بودن، دارای آثار متفاوتی بر سلامت انسان گردد، بحث علمی بسیار عمیقی می طلبد; (نحل/114 و بقره 168) . حلال یعنی چیزی که ممنوعیت شرعی ندارد و طیب یعنی چیزی که موافق طبع سالم انسانی باشد .
5 . بهترین نحوه تغذیه برای سلامت انسان که مورد سفارش قرآن کریم است، خوردن صبحانه و شام است ; یعنی غذای روزانه در دو وعده اصلی در اول روز و آخر روز صرف گردد . این شیوه غذا خوردن بهشتیان است که در سوره مریم، آیه 62 آمده است .
6 . به فرمان قرآن، مؤمنان شایسته ترین افراد در استفاده از نعمت های الهی - مانند غذاهای پاکیزه - می باشند . خداوند می فرماید: چه کسی این غذاهای پاکیزه را بر شما حرام کرده است؟ این ها زیبایی های زندگی دنیاست که خداوند برای بهترین بندگانش خلق نموده است . پس از نعمت های خداوند استفاده کنید; (اعراف/32 و مائده/87 و 88) . به قول امام علی (ع)، خداوند همان قدر از حرام شمردن آن چه حلال نموده است، ناراحت می شود که حرام او را نادیده بگیرید و مانند یک امر حلال انجام دهید .
7 . جالب است بدانید که خداوند مستقیما در قرآن به خوردن گوشت و ماهی و میوه اشاره می کند و آنها را از نعمت های زندگی بخش الهی برمی شمارد و از ما می خواهد که از آنها بخوریم که به ترتیب در سوره مائده آیه 1 و 96، سوره نحل، آیه 14 و سوره مؤمنون آیه 19 آمده است .
8 . مسئله خوراک در قرآن، آن قدر مهم است که در یک آیه مستقیما فرمان داده شده است که انسان با دقت و تامل در غذایی که می خورد، بنگرد; (عبس/24) ; یعنی این که یک انسان قرآنی، باید در نحوه تغذیه خود، نهایت دقت را داشته باشد .
9 . خداوند در قرآن کریم خواب را یکی از عوامل سلامت و آرامش روح انسان برمی شمارد و آن را نعمتی قابل ستایش و آیه ای از آیات اعجازآمیز الهی معرفی می کند; (روم/23 و فرقان/47) .
10 . آیا می دانید در فرهنگ قرآنی، سخت ترین و ناگوارترین بیماری ها چیست؟ قرآن مستقیما به این بیماری اشاره نموده، آن را نام می برد . این بیماری، مرض قلب یا بیماری دل نام دارد; چون وقتی روح و دل فردی به این بیماری گرفتار شد، از شنیدن و دیدن و درک حقایق عاجز می شود و این بدترین وضعی است که یک انسان پیدا می کند; (اعراف/179 و توبه/125) .
هرصدفی لیاقت داشتن مروارید رو نداره
قلب مومن و قلب کافر
قلب مومن و قلب کافر
قلب مؤمن، پاک است، و به خواست خدا، تطهیر شده امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ حجرات3)، ولی قلب کافر، مدام، گیر میدهد و انکار میکند، و از سر ناپاکی، دنیا را نیز ناپاک و دروغ میانگارد أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ صف5)
قلب مؤمن زنده است أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ انعام122، ولی قلب کافر از فرط ناراستی و تناقض، خوب کار نمیکند و به صاحب خود راست نمیگوید فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ بقره10، مائده52، انفال49، توبه125، حج53، احزاب12، احزاب60، محمد20 و29، مدثر31
قلب مؤمن، با صبر و حوصله و مستظهر به سعه صدر است رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی طه25)، اما قلب کافر مُهر خورده است و انگار سخن حق دیگران را نمیشنود طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ توبه93، نحل108، محمد16
قلب مؤمن، اول حق را دیده است و دنیا را به عینک حق میبیند و خلاصه، ایمان دارد کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الایمانَ مجادله22)، ولی قلب کافر گرفتار حجابهای ریز و درشت است جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً انعام25، کهف57
قلب مؤمن را خدا به راه راست هدایت میکند مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ تغابن11)، ولی ظلمت، به قلب کافر مسلط گردیده است رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ مطففین4
بر قلب مؤمن، آرامش و سکون و سکینه مستولی گشته است السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ فتح4)، و قلب کافر قفل شده و کوشش روانشناسان و روانپزشکان نیز برای تسکین آن فایدهای ندارد أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها محمد24
قلب مؤمن متحد با قلوب دیگر مؤمنان است وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ انفال63)، ولی قلب کافران گرفتار تفرقه و بیاعتمادی و زوال سرمایه اجتماعی است تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُون بقره7)
قلب مؤمن، به آنچه باید نظر کند، نظر کرده است. آن را به عین الیقین زیارت کرده، و با حق الیقین به آن اطمینان یافته است أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ رعد28، ولی قلب کافر را انگار برگرداندهاند. روشنفکر است. خیلی چیزها را میفهمد. ولی آن چیز را که باید بفهمد، نمیفهمد. اینکه او مرکز دنیا نیست. عالم، خدایی دارد و روشنفکر باید روی خود را به سوی او کند و از دیگران روی بگرداند. این را نمیفهمد و در عذاب است که چرا دنیا به کام او نمیگردد صرف الله القلوب توبه127
فیالجمله، قلب مؤمن، آکنده از شفا و سلامت است وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ توبه14) و قلب کافر، گرفتار قساوت و دیرباوری جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً مائده13).
نشانه های مومن چیست؟
نشانه های مومن چیست؟
مومن انسانی است که دین در جان و دلش نشسته و اعمالش رنگ خدایی یافته و آن ها را مطابق خواست الهی انجام می دهد. روایات متعددی در این باره بیان شده که هر کدام از زاویه ای، بعضی از خصائص مومن را بیان کرده و صاحب آن ویژگی ها را مومن خوانده است : پیامبر خدا(ص) را از نشانه مؤمن و منافق پرسیدند، فرمود: همّت مؤمن نماز و روزه و عبادت است، ولى همّت منافق مانند چهار پایان خوردن و آشامیدن! [الحکم الزاهرة ص463]
کسى خدمت حضرت على(ع) عرض کرد: اى أمیر مؤمنان نشانه مؤمن در این زمان چیست؟ فرمود: به دوست خدا نگریسته و از او تبعیّت کند، و به دشمن خدا نظر کرده و از او تبرّى و بیزارى جوید هر چند که او دوست و خویش او باشد. عرض کرد: بخدا سوگند که راست گفتى اى أمیر مؤمنان! این را گفت و از دیده پنهان شد. حضرت فرمود: او برادرم خضر ع بود!. [الإحتجاج على أهل اللجاج ج1 ص259]
از على (ع) نقل شده : مؤمن داراى سه نشانه است راستگوئى، یقین، و کوتاهى آرزو. [الحکم الزاهرة ص460]
راوی مى گوید: از امام رضا (ع) شنیدم که مى فرمود: مؤمن، مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت در او وجود داشته باشد: خصلتى از پروردگارش و خصلتى از پیامبرش و خصلتى از امامش. امّا خصلتى که از پروردگار باید داشته باشد راز دارى است، خداوند فرموده: داناى غیب است و هیچ کس را از غیب خود آگاه نمى کند مگر پیامبرى را که مورد رضایت او باشد
و امّا خصلتى را که از پیامبر باید داشته باشد خوشرفتارى با مردم است، زیرا خداوند پیامبرش را به خوشرفتارى با مردم دستور داده و فرموده: راه عفو را در پیش گیر و به نیکوکارى فرمان ده. و امّا خصلتى که از امام باید داشته باشد شکیبائى در سختى و گرفتارى است [الحکم الزاهرة ص460]
طاوس یمانى مىگوید: از على بن الحسین(ع) شنیدم که فرمود: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است، خداترسى در خلوت، و صدقه دادن در حال تنگدستى، و شکیبایى در مصیبت، و بردبارى در حال غضب، و راستگویى در حال ترس [خصال ج1 ص269]
امام صادق(ع) فرموده اند: آن کسى که از کار نیک خود مسرور شود و از کار بد خود شرمنده و غمین گردد، مؤمن است [کافی ج2 ص233]
امام باقر(ع) فرموده اند: آن کسى مؤمن است که چون شاد و خرم شود، شادى و خرمى او را بسوى گناه نکشاند. و چون در خشم و ستیز شود، از گفتار حق بیرون نرود. و چون صاحب قدرت شود، دست تعدى و تجاوز دراز نکند [کافی ج2 ص233]
نشانه مومن حقیقی
رُوِیَ عَن الصّادِقِ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ: لاتَکُونُ مُؤمِناً حَتّی تَکُونَ خَائِفاً رَاجِیاً وَ لاتَکُونُ خَائِفاً رَاجِیاً حَتّی تَکُونَ عامِلاً لِما تَخافُ وَ تَرجُو [بحار الانوار، ج75، ص253]
حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: مؤمن نیستید، مگر اینکه خوف و رجاء داشته باشید و شما خوف و رجاء ندارید، مگر اینکه به آنچه به خاطر آن می ترسید یا به آن امیدوار هستید، عمل کنید.
شرح حدیث: در باب اینکه حقیقت ایمان چیست، روایات زیادی هست. امّا این روایت مؤمن حقیقی را مطرح می نماید که دو نشانه دارد. اگر این دو نشانه در او نباشد، بداند مؤمن نیست. اوّل خوف به معنای بیم، و دوّم رجا به معنای امید. اگر فقط بیم باشد و امید نباشد و یا فقط امید باشد ولی بیم نباشد، انسان بداند که حقیقت ایمان در او نیست.
خوف و رجاء دو صفت درونی و جوانحی میباشد، یعنی انسان در قلب خود خوف و رجاء داشته باشد. حالا این سؤال مطرح می شود: بیم از چه کسی و امید به چه چیزی؟ خوف، بیم و ترس از کیفر و امید به پاداش و ثواب الهی. این دو امر درونی باید در اعمال بیرونی انسان آشکار شود؛ به این معنا که انسانی که از کیفر و عذاب الهی یعنی جهنم می ترسد آنچه را خداوند حرام کرده است انجام نمیدهد که ترک واجبات و انجام گناه و معصیت و محرّمات است
از طرف دیگر، امید به پاداش، ثواب و بهشت خداوند دارد؛ به این معنا که اوامر الهی و واجبات را انجام می دهد. البته انسان مؤمن بعد از ترک حرام و انجام واجبات به مرتبه و درجه بالاتر، یعنی ترک مکروهات و حتّی شبهات و انجام مستحبّات میرسد. انسان اگر به اعمال خود نگاه کند، بدون هیچ پیچیدگی و به راحتی می تواند بفهمد که حقیقتاً مؤمن است یا اینکه اسم مؤمن روی خود گذاشته است.
* پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
انما المؤمنون الذین یخافون الله و یشفقون ان یسلبوا ما اعطوا من الهدی فاذا ذکروا الله و نعمائه وجلوا و اشفقوا و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا مما اظهره من نفاذ قدرته و علی ربهم یتوکلون
در این بخش از فرمایشات امام صادق (ع) به عبدالله بن جندب حضرت در مقام توضیح ایمان حقیقی و آثار آن است؛ آثاری که میتوان از راه آنها مؤمن حقیقی را شناخت. بعضی افراد که فکر سطحی دارند، تصور میکنند که انسان یا کافر است یا مؤمن، و اگر کافر و منکر خدا و قیامت نبود مؤمن است
مؤمن هم که شد با دیگر مؤمنان فرقی ندارد و همه آثار و فواید ایمان برای او وجود دارد؛ در صورتی که چنین نیست. از روایات و بحثهای تاریخی چنین بر میآید که این نوع کجاندیشیها از صدر اسلام وجود داشته است
برخی از آیات قرآن در مقام معرفی ایمان واقعی به مردم است و آنها را ترغیب میکند که آن را به دست آورند و سعی کنند ایمانشان کاملتر شود و به مراتب نازل ایمان اکتفا نکنند.
یکی از این آیات آیه دوم سوره انفال است: انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم اولین نشانه مؤمن واقعی آن است که وقتی یاد خدا میشود یا خودش به یاد خدا میافتد، دلش میلرزد. یا سوره حجرات قالت الاعراب امنا قل لم تومنو ولکن قولو اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم ما هم میتوانیم خودمان را بیازماییم تا بدانیم که چقدر این نشانه در ما وجود دارد
قلب در اصطلاح قرآن، هم مرکز معرفت انسان است و هم مرکز احساسات و عواطف. جای یقین، ایمان، محبت، بغض، کینه، ترس، امید و … قلب است. به تعبیر علمی، جای معارف احساسات و عواطف در قلب است. اگر در چنین ظرفی ایمان وجود داشته باشد باید آن احساس که لازمه ایمان است، به موقع پدید بیاید
اگر انسان واقعاً کسی را دوست داشته باشد و اتفاقاً به یاد او بیفتد یا کسی نامش را بیاورد، تغییر حالی در انسان پیدا میشود. یکی از مصادیق مهم این قاعده، یاد خداست. کسانی که خدا را به عنوان یک عظمت بینهایت میشناسند و این معرفت در دلشان وجود دارد، بسته به درجه معرفتشان، به هنگام یاد خدا حالشان تغییر میکند.
این همان است که در آیات کریمه قرآن با تعبیراتی از قبیل خشیت، خوف، وَجَل و مانند اینها از آن یاد شده است. همه این تعابیر معنایی واحد دارند و یا لوازم و توابع یک حقیقت هستند. در آیات بسیاری میفرماید، هدایت یا انذار پیغمبر ص یا قرآن فقط شامل کسانی میشود که خشیت داشته باشند: انما تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب؛ (تو) تنها کسانی را که از پروردگارشان در نهان میترسند، هشدار میدهی (فاطر18)
اینان با آنکه خدا را نمیبینند نسبت به او خشیت دارند، و تا آن خشیت نباشد، انسان از هدایت قرآن استفاده نمیکند. لذا به پیامبر(ص) میفرماید: تو تنها کسانی را بیم میدهی و در آنها اثر میگذاری که این حالت خشیت در آنها باشد. در آیه دیگری میفرماید: هم من خشیه ربهم مشفقون (انبیاء28)
در آیه مورد بحث میفرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم. وَجَل حالت لرزش و تکان است. اگر چنین حالتی نباشد، انسان چه به یاد خدا باشد، چه نباشد برایش فرقی نمی کند، بنابراین نمیشود گفت ایمان واقعی به خدا دارد. پس اولین اثر ایمان این است که هنگام توجه به خدا تغییر حالی در درون انسان پیدا شود.
سپس میفرماید: اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا؛ نشانه دیگر ایمان واقعی آن که ساکن و جامد نیست؛ به اصطلاح پویا و متحرک است، رشد یابنده است
وقتی آیات الهی برای چنین کسی خوانده میشود، ایمان دارد، بر ایمانش افزوده هم میشود. چنین کسی که مرتبهای از ایمان را دارد، خدای متعال از لطف خودش برای هدایت او وسیلهای فرستاده و آن، قرآن است
نشانه سومی که در قلب انسان مؤمن ظاهر میشود این است که: علی ربهم یتوکلون وقتی ایمان انسان اضافه شد و خدا را این گونه شناخت که کلید همه کارها به دست اوست، سر سلسله اسباب و علل به ید قدرت اوست، بر همه چیز احاطه دارد و همه چیز به اذن او تاثیر میکند؛ اعتمادش فقط به خدا خواهد بود
ما معمولا حلقههای سلسله اسباب و مسببات را میبینیم، اما عامل اصلی را، که سلسله جنبان است، نمیبینیم. او است که همه سلسلهها به دست اوست و همه چیز به اراده او به حرکت در میآید. اگر این را درک کنیم اعتمادمان به او بیشتر خواهد شد. اینها سه نشانه از نشانههای قلبی و باطنی مؤمنان است
در آیه بعد، دو نشانه عملی و ظاهری نیز ذکر کرده است: اقامه نماز و انفاق: الذین یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون در پایان هم میفرماید: اولئک هم المؤمنون حقاً؛ آنان هستند که حقاً مؤمنند.
ویژگی های اخلاقی مومنان :
در قرآن و روایات اسلامی، درباره مومنان و اوصاف اهل ایمان، تعبیرات بسیار ارزشمندی به چشم می خورد. از جمله این اوصاف، خشنودی به رضای الهی است. رضایت به مقدرات الهی عبارت است از اینکه انسان پس از انجام وظیفه و تلاش در عرصه های مختلف، هر گاه در برابر حوادث تلخ و مقدرات ظاهرا نامناسب الهی قرار گرفت، به آن خشنود باشد و مصلحت الهی را بر مصلحت ظاهری خویش ترجیح دهد و آنچه را خدا پسندید، همان را بپسندد
شخصی از پیامبر(ص) درباره معنای رضا سوال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: جبرئیل از سوی خدا، مقام رضا را چنین بیان کرد: راضی به رضای خدا کسی است که از مولایش (خدا) ناخشنود نشود، خواه روزگار خوبی داشته باشد و خواه روزگار خوبی نداشته باشد و برای کارهای نیک اما اندک خود خشنود نشود (بحارالانوار ج69 ص373)
خشنودی به رضایت الهی بیانگر نهایت خضوع و تسلیم در برابر حضرت حق است و حقیقت بندگی، همان تسلیم همه جانبه در برابر خدا و مقدرات الهی است که در روایات، از آن به عنوان راس اطاعت خدا یاد شده است، چنان که امام صادق (ع) می فرماید: راس و سرآمد اطاعت خدا، صبر و خشنودی از خداست، خواه در مواردی که بنده آن را دوست دارد و یا دوست ندارد (اصول کافی ج2 ص60)
در روایات رضا از نشانه های اهل ایمان معرفی شده. رسول خدا (ص): پنج چیز از لوازم ایمان است و هر کس یکی از آنها در او نباشد ایمان ندارد: تسلیم به فرمان خدا، رضا به قضای الهی، تفویض و واگذاری کارها به خدا، توکل به خدا و صبر هنگام صدمه (نهج الفصاحه حدیث1462 )
حضرت علی (ع): از نشانه های اهل ایمان خشنودی از خداست… بر آنچه از دست می دهند متاثر نمی شوند و از مصیبت های پیش آمده غمگین نمی شود (اصول کافی ج2 ص366).
اوصاف مومنان راستین
قرآن برجسته ترین اوصاف مومنان راستین را در چه چیزهایی بیان می کند؟ این سوال را می توان با توجه به آیات 15-16 سوره سجده پاسخ داد. خدای متعال در این دو آیه به بیان صفات برجسته مومنان راستین می پردازد، و اصول عقیدتی و برنامه های عملی آنها را به طور فشرده با ذکر هشت صفت، بیان می کند
نخست می فرماید: تنها کسانی به آیات ما ایمان می آورند که هر وقت این آیات به آنها یادآوری شود، به سجده می افتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا می آورند و تکبر نمی کنند انما یومن بآیاتنا الذین اذا ذکروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمد ربهم و هم لایستکبرون
تعبیر به انما که معمولا برای حصر است، بیانگر این نکته است که هرگاه کسی دم از ایمان می زند، و دارای ویژگی هائی که در این آیات آمده نیست در صف مومنان راستین نمی باشد، او فردی ضعیف الایمان است که نمی توان وی را به حساب آورد. در این آیه چهار قسمت از صفات آنها بیان شده:
1- به محض شنیدن آیات الهی به سجده می افتند، تعبیر به خروا به جای سجدوا اشاره به نکته لطیفی است که این گروه مومنان بیدار دل، به هنگام شنیدن آیات قرآن، چنان شیفته و مجذوب سخنان پروردگار می شوند که بی اختیار به سجده می افتند، و دل و جان را در این راه از دست می دهند. آری، نخستین ویژگی آنها همان عشق سوزان و علاقه آتشینشان به کلام محبوب و معبودشان است
همین ویژگی در بعضی دیگر از آیات قرآن به عنوان یکی از برجسته ترین صفات انبیاء ذکر شده است، چنان که خداوند درباره گروهی از پیامبران بزرگ می گوید اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا هنگامی که آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می شد، به خاک می افتادند و سجده می کردند و گریه شوق سر می دادند (مریم58) گرچه آیات در اینجا به طور مطلق ذکر شده، ولی پیدا است که منظور از آن، بیشتر آیاتی است که دعوت به توحید و مبارزه با شرک می کند.
2و3- نشانه دوم و سوم آنها تسبیح و حمد پروردگار است، از یکسو، خدا را از نقائص پاک و منزه می شمرند، و از سوی دیگر، او را به خاطر صفات کمال و جمالش، حمد و ستایش می نمایند.
4- تواضع و فروتنی : وصف دیگر آنها تواضع و فروتنی و ترک هرگونه استکبار است؛ چرا که کبر و غرور نخستین پله نردبان کفر و بی ایمانی است، و تواضع و فروتنی در مقابل حق و حقیقت، نخستین گام ایمان است! آنها که در راه کبر و خودبینی، گام بر می دارند، نه در برابر خدا سجده می کنند، نه تسبیح و حمد او را به جا می آورند، و نه حق بندگان او را به رسمیت می شناسند، آنها بت بزرگی دارند و آن خودشان است! آن گاه به اوصاف دیگر آنها اشاره کرده می گوید: پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود به پا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند و به راز و نیاز با او می پردازند تتجافی جنوبهم عن المضاجع
آری، آنها به هنگامی که چشم غافلان در خواب است، مقداری از شب را بیدار می شوند، و در آن هنگام که برنامه های عادی زندگی تعطیل است و مشغله های فکری به حداقل می رسد، و آرامش و خاموشی، همه جا را گرفته و خطر آلودگی عبادت به ریا کمتر وجود دارد،
و خلاصه، بهترین شرائط حضور قلب فراهم است، با تمام وجودشان رو به درگاه معبود می آورند، و سر بر آستان معشوق می سایند، و آنچه در دل دارند، با او در میان می گذارند، با یاد او زنده اند و پیمانه قلب خود را از مهر او لبریز و سرشار دارند. سپس می افزاید: آنها پروردگار خود را با «بیم» و «امید» می خوانند بدعون ربهم خوفا و طمعا
آری، دو وصف دیگر آنها «خوف» و «رجا» یا «بیم» و «امید» است. نه از غضب و عذاب او ایمن می شوند، و نه از رحمتش مایوس می گردند، توازن این بیم و امید، که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خدا است، همواره در وجودشان حکمفرما است
چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یاس و سستی می کشاند. و غلبه رجاء و طمع، انسان را به غرور و غفلت وا می دارد، و این هر دو دشمن حرکت تکاملی انسان در سیر او به سوی خدا است. آخرین ویژگی آنها از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند و مما رزقناهم ینفقون. نه تنها از اموال خویش، به نیازمندان می بخشند که از علم و دانش، نیرو و قدرت، رای صائب و تجربه و اندوخته های فکری خود، از نیازمندان مضایقه ندارند
کانونی از خیر و برکتند، و چشمه جوشانی از آب زلال نیکیها که تشنه کامان را سیراب و محتاجان را به اندازه توانائی خویش بی نیاز می سازند. آری، اوصاف آنها مجموعه ای است از: عقیده محکم، ایمان قوی، عشق سوزان به الله، عبادت و اطاعت، کوشش و حرکت، و کمک در تمام ابعاد به بندگان خدا. 1- تفسیر نمونه ج15 ص161
سوره مؤمنون ـ از آیـه قـد افـلح المؤمنون تا چندین آیه بعد بیانگر صفاتى است که مایه فلاح و رستگارى مؤمنان است. در آغاز این سوره به سرنوشت لذت بخش و پرافتخار مؤمنان پیش از بیان صفات آنها اشاره شده تا شعله هاى شوق و عشق را در دلها براى رسیدن به این افتخار بزرگ زنده کند. مـى فـرمـایـد: مـؤمنان رستگار شدند قد افلح المؤمنون و به هدف نهایى خود در تمام ابعاد رسیدند. فلاح و رستگارى معنى وسیعى دارد که هم پیروزیهاى مادى را شامل میشود, و هم معنوى را, و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است .
(آیـه ) سـپس به بیان صفات پرداخته و قبل از هر چیز انگشت روى نماز گذارده, آنها که در نمازشان خشوع دارند الذین هم فى صلا تهم خاشعون اشـاره به این که نماز آنها الفاظ و حرکاتى بى روح و فاقد معنى نیست, بلکه به هنگام نماز آن چنان حـالـت تـوجـه به پروردگار و حضور قلب در آنها پیدا مى شود که از غیر او جدا مى گردند و به او مى پیوندند
پیامبر(ص) مردى را دید که در حال نماز با ریش خود بازى مى کند, فرمود: اگر او در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نیز خاشع مى شد . اشاره به این که خشوع یک حالت درونى است که در برون اثر مى گذارد.
(آیه ) دومین صفتى را که بعد از صفت خشوع در نماز براى مؤمنان بیان مى کند این است که و آنها که از لغو و بیهودگى روى گردانند و الذین هم عن اللغو معرضون در واقع تمام حرکات و خطوط زندگى آنان هدفى را دنبال مى کند, هدفى مفید و سازنده چرا که لغو به معنى کارها, سخنان و افکار بى هدف و بدون نتیجه مفید است .
(آیـه) سـپـس بـه سـومـیـن صفت مؤمنان راستین که جنبه اجتماعى و مالى دارد اشاره کرده, آنها که زکات را انجام مى دهند والذین هم للزکوة فاعلون.
(آیـه ) چـهـارمین ویژگى مؤمنان را مساله پاکدامنى و عفت کامل, و پرهیز از هرگونه آلودگى جـنـسـى قرار داده, و آنها که دامان خود را از آلوده شدن به بى عفتى حفظ میکنند و الذین هم لفروجهم حافظون .
(آیـه ) و تـنـها آمیزش جنسى به همسران و کنیزانشان دارند, که در بهره گیرى از آنان ملامت نمى شوند الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین .
(آیـه) از آنـجا که غریزه جنسى سرکش ترین غرائز انسان است و خویشتن دارى در برابر آن نیاز به تقوا و پرهیزکارى فراوان و ایمان قوى و نیرومند دارد, در این آیه بار دیگر روى همین مساله تاکید کـرده, و کسانى که غیر ازاین طریق را طلب کنند, تجاوزگرند فمن ابتغى ورا ذلک فالئک هم العادون تـعـبـیـر به محافظت فروج گویا اشاره که اگر مراقبت مستمر و پى گیر در این زمینه نباشد, بیم گلودگى فراوان است .
(آیـه) در این آیه به پنجمین و ششمین صفت برجسته مؤمنان اشاره کرده, و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت مى کنند و الذین هم لا ماناتهم و عهدهم راعون حـفـظ و اداى امـانـت و همچنین پایبند بودن به عهد و پیمان در برابر خالق وخلق از صفات بارز مؤمنان است
در مـفـهـوم وسیع امانت امانتهاى خدا و پیامبران الهى و همچنین امانتهاى مردم جمع است, نعمتهاى مختلف خدا هر یک امانتى از امانات او هستند, آیین حق, کتب آسمانى, دستورالعملهاى پیشوایان راه حق و همچنین اموال و فرزندان و پستها و مقامها, همه امانتهاى اویند که مؤمنان در حفظ و اداى حق آنها مى کوشند همچنین حکومت از مهمترین ودیعه هاى الهى است که باید آن را به اهلش سپرد.
(آیـه) در ایـن آیه آخرین ویژگى مؤمنان را که محافظت بر نمازهاست بیان کرده, و آنها بر نمازشان مواظبت مى نمایند و الذین هم على صلواتهم یحافظون جالب این که نخستین ویژگى مؤمنان را خشوع در نماز و آخرین صفت آنها را محافظت بر نـمـاز شمرده است, از نماز شروع مى شود و به نماز ختم مى گردد چرا که نماز مهمترین رابطه خـلـق و خـالـق است که هرگاه با آدابش انجام گیرد زمینه مطمئنى براى همه خوبیها و نیکیها خواهد بود.
(آیـه) بـعـد از ذکـر این صفات ممتاز, نتیجه نهایى آن را به این صورت بیان میکند: آرى ! آنها وارثانند اولئک هم الوارثون
(آیـه) هـمـان وارثانى که بهشت برین را به ارث مى برند و جاودانه در آن خواهند ماند الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون فـردوس بـه مـعـنـى بهشت برین و برترین باغهاى بهشت مى باشد, که طبق ظاهر آیات فوق مخصوص مؤمنانى است که داراى صفات بالا هستند به این ترتیب دیگر بهشتیان در مراحل پایین تر قرار دارند.
وصف ایمان و توکل درباره مؤمنان
آیـه) سوره شوری : بـعـد از وصف ایمان و توکل درباره مؤمنان به هفت قسمت از برنامه هاى عملى آنها اشاره مى کند, برنامه اى که بیانگر ارکان یک جامعه سالم با حکومت صالح و قدرتمند است
نـخستین وصف را از پاک سازى شروع مى کند, مى فرماید: پاداش الهى و آنچه نزد خداست براى کـسـانـى (بـهتر و پایدارتر است) که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى ورزند و الذین یجتنبون کبائر الا ثم و الفواحش در روایـات اهـل بیت(ع) کبائر به این صورت تفسیر شده : گناهان کبیره گناهانى است که خداوند مجازات آتش براى آن مقرر داشته است به این ترتیب نخستین نشانه هاى ایمان و توکل پرهیز و اجتناب از گناهان کبیره است
در تـوصـیـف دوم که آن نیز جنبه پاکسازى دارد درباره تسلط بر نفس به هنگام خشم و غضب که بـحـرانـیـ ترین حال انسان است سخن مى گوید, و هنگامى که خشمگین شوند عفو مى کنند و اذا مـا غضبوا هم یغفرون نـه تـنـها در موقع غضب زمام اختیار از کفشان ربوده نمى شود, و دست به اعمال زشت و جنایات نـمـى زنند, بلکه با آب عفو و غفران قلب خود و دیگران را از کینه ها شستشو مى دهند و این صفتى است که جز در پرتو ایمان راستین و توکل بر حق پیدانمى شود
در حـدیـثـى از امـام بـاقـر(ع ) : کسى که به هنگام شوق و علاقه , و به هنگام ترس و وحـشـت, و هـنگام خشم و غضب مالک نفس خویشتن باشد خداوند بدن او را بر آتش دوزخ حرام مى کند .
(آیـه) در ایـن آیـه بـه سـومین تا ششمین اوصاف آنها اشاره کرده, و آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده, و فرمانهاى او را از جان و دل پذیرفته اند و الذین استجابوا لربهم و نماز را برپا داشته اند و اقاموا الصلوة و کار آنها به طریق شورى و مشورت در میان آنها صورت مى گیرد و امرهم شورى بینهم و از آنچه به آنها روزى داده ایم, در راه خداوند انفاق میکنند و مما رزقناهم ینفقون
در آیـه قـبـل سـخن از پاک سازى وجودشان از گناهان و غلبه بر خشم و غضب بود, اما در این آیه سخن از بازسازى وجودشان در جنبه هاى مختلف است که از همه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسلیم در برابر فرمان اوست .
آیـه) در تـوصـیـف دیـگـر که هفتمین توصیف مؤمنان راستین است مى فرماید: و کسانى که هـرگـاه سـتـمـى بـه آنان رسد تسلیم ظالم نمى شوند و ازدیگران یارى مى طلبند و الذین اذا اصابهم البغى هم ینتصرون هـم مـظـلوم موظف به مقاومت در برابر ظلم و فریاد برآوردن است, و هم مؤمنان دیگر موظف به پاسخگویى او هستند این برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار مى دهد که اگر دست به ستم بیالایند مؤمنان ساکت نـمـى نـشـینند, و در برابر آنها به پا مى خیزند, و هم به مظلومان اعتماد مى بخشد که اگر استغاثه کنند دیگران به یارى آنها مى شتابند.
(آیـه) ولـى از آنـجـا که یارى کردن یکدیگر نباید از مسیر عدالت خارج شود, و به انتقامجویى , و کـیـنـه توزى, و تجاوز از حد منتهى گردد, در این آیه فورا آن را مشروط ساخته, مى افزاید: توجه داشته باشید کیفر بدى, مجازاتى همانند آن است و جزاؤ سیئة سیئة مثلها
البته کار ظالم باید سیئه و بدى نامیده شود, اما کیفر او مسلما سیئه نیست, و اگر در آیه از آن تـعـبـیـر به سیئه شده, به خاطر این است که مجازات, آزار و ایذا است و آزار و ایذا ذاتا بد است, هر چند به هنگام قصاص و کیفر ظالم کارخوبى محسوب مى شود.
ولـى به هر حال این تعبیر مى تواند مقدمه اى باشد براى دستور عفو که درجمله بعد آمده, گویى مـى فـرمـاید: مجازات هرچه باشد یک نوع آزار است, و اگرطرف پشیمان شده باشد شایسته عفو است. در این گونه موارد عفو کنید چرا که هرکس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او بر خداست فمن عفا و اصلح فاجره على اللّه و خداوند قطعا ظالمان را دوست ندارد انه لا یحب الظالمین
عفو و مجازات هر کدام جاى ویژه اى دارد, عفو در جایى است که انسان قدرت بر انتقام دارد, و اگر مى بخشد از موضع ضعف نیست, این عفو سازنده است. و کیفر و انتقام و مقابله به مثل در جایى است که هنوز ظالم از مرکب شیطان پیاده نشده, مظلوم پایه هاى قدرت خود را محکم نکرده, و عفو از موضع ضعف است, اینجاست که باید اقدام به مجازات کند.
یارى طلبیدن عیب نیست , ظلم کردن عیب است :.
باز براى تاکید آیات گذشته, در زمینه انتصار, و مجازات ظالم, و عفو و گذشت در موارد مناسب مـى فـرمـاید: و کسى که بعد از مظلوم شدن یارى بطلبد ایرادى بر او نیست و لمن انتصر بعد ظـلـمـه فـاولئک مـا علیهم من سبیل چرا که انتصار و استمداد, حق مسلم هر مظلومى است, و یارى مظلومان وظیفه هر انسان آزاده و بیدارى است .
(آیه) تنها ایراد و مجازات بر کسانى است که به مردم ستم مى کنند, و در زمین بنا حق ظلم روا مى دارند انما السبیل على الذین یظلمون الناس و یبغون فى الا رض بغیر الحق آنها علاوه بر کیفر و مجازات در دنیا, در آخرت نیز عذاب دردناکى درانتظارشان است اولئک لهم عذاب الیم .
(آیـه) در این آیه باز به سراغ مساله صبر و شکیبایى و عفو مى رود تا بار دیگر بر این حقیقت تاکید کـنـد کـه حـق انـتـقـام گیرى و قصاص و کیفر براى مظلوم در برابر ظالم هرگز مانع از مساله گـذشـت و عفو و بخشش نیست, مى فرماید: اما کسانى که شکیبایى کنند, و طرف را مورد عفو قرار دهند این از کارهاى پر ارزش است و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الا مور. تـعـبیر به عزم الامور ممکن است اشاره به این باشد که این از کارهایى است که خداوند به آن فـرمـان داده و هـرگـز نـسخ نمى شود و یا از کارهایى است که انسان باید نسبت به آن عزم راسخ داشته باشد.
آیا راه بازگشتى وجود دارد؟.
در آیـات گـذشـتـه سـخن از ظالمان و بیدادگران و متجاوزان بود در اینجا به سرانجام کار این گروه و گوشه هایى از مجازاتهاى آنان اشاره مى کند. نـخـست آنها را از گمراهانى مى شمرد که هیچ ولى و سرپرستى ندارند,مى فرماید: کسى را که خدا گمراه کند ولى و یاورى بعد از او نخواهد داشت و من یضلل اللّه فما له من ولی من بعده نه هدایت جنبه اجبارى دارد, نه ضلالت, بلکه نتیجه مستقیم اعمال انسانهاست, گاه انسان کارى انـجـام مـى دهد که خدا توفیقش را از او سلب کرده و نور هدایت را از قلب او مى گیرد, و او را در ظلمات گمراهى رها مى سازد
به هرحال این یکى از دردناکترین مجازاتهاى این ظالمان است . ظالمان را در روز قیامت مى بینى که وقتى عذاب الهى را مشاهده مى کنند (سخت پشیمان مى شوند, و مى گویند: آیا راهى به سوى بازگشت (و جبران این بدبختیها) وجود دارد ؟!