جایگاه عفو وگذشت در میان فضیلت ها وارزش های انسانی :
جایگاه عفو وگذشت در میان فضیلت ها وارزش های انسانی :
گذشت کردن یکی از فضیلت ها وارزش های اخلاق انسانی است که از سوی همگان به حکم سیره عقلایی مورد توجه وعنایت قرار گرفته است خداوند در آیه 178از سوره بقره عفو وگذشت به ویژه در حال قدرت بر انتقام ومجازات را می ستاید وبر کسانی که در حال قدرت وتوان از حق خویش می گذرند وبا بزرگواری چشم بر مجازات می بندندآفرین می فرستد وآنرا بعنوان امری معروف وهنجاری پسندیده ونیکو مورد تشویق قرار می دهد.
قرآن در آیات 237سوره بقره و126سوره نحل با آن که مجازات برابر را بعنوان اصل مقابله به مثل تأئید می کند ولی با بیان این که عفو وگذشت یکی از بهترین وکوتاه ترین راه ها دست یابی انسان به تقوا است می کوشد تا بیان دارد که فضیلت انسانی نه در انتقام ومجازات بلکه در عفو وگذشت از دیگری است وشرافت وکرامت انسانی نه تنها اینگونه حفظ می شود بلکه با این روش شخص می تواند کنترل ومهار خویش را در دست گیرد واحسان ونیکو کاری را بر حسن انتقام مقدم دارد .
انسان در عفو وگذشت است که می تواند ارزش وجایگاه واقعی خویش را به دست آورد این مسئله به ویژه در شداید وسختی ها مانند مجازات قاتلین ودر امور مالی در هنگام تنگدستی فقیران وبینوایان خودرا نشان می دهد شخصی که در اوج غضب وانتقام از جرم قاتل می گذرد ویا ز مال خود چشم فرو می بندد تا تنگدستی را نیازارد وبا مطالبه پول ومال خویش اورا خوار وذلیل نکند در حقیقت نه تنها کرامت وبزرگواری خویش را خریده است بلکه شرافت وکرامت انسانی را برای همگان حفظ کرده است .
اجر و پاداش عفو : خداوند در آیات 22سوره نور و14سوره تغابن می فرماید زمینه سازی برای جلب غفران وآمرزش الهی از ثمرات عفو وگذشت است ودر آیات 134تا 136سوره آل عمران وایات 63تا 76فرقان اشاره دارد که پاداش بهشت جاویدان وبهره مندی از مواهب همیشگی آن از پاداشهای عفو وگذشت است.
خداوند در آیه 40سوره شورا عفو واغماض از خطای دیگران واصلاح بدی آنان را نیکی دانسته وگذشت را موجب پاداش ویژه خداوند بر می شمارد ودر آیات 52و54سوره قصص با ذکر داستان مومنان اهل کتاب که دریافت کننده دو اجر وپاداش برای تحمل در برابر کفار وعفو وگذشت از آزار آنان می باشند توضیح می دهد پاداش مضاعفی را بدست می آورند بهترین پاداش واثری که می توان برای گذشت وعفو بیان کرد آن است که شرایط برای عفو وگذشت خداوند از خطاهای انسانی را فراهم می آورد تا این گونه در مسیر ارحم ترحم (رحم کن تا رحم شوی )قرار گیریم .
علل وعوامل عفو وگذشت در انسان :
آیه 22سوره نور بیان می دارد که علاقه انسان به غفران الهی وجلب عنایت وی زمینه ای برای عفو وگذشت از خطای دیگران است در آیه 66سوره توبه خداوند می فرماید : اگر انسان از جرم ها وگناهان وخطاهای کوچک دیگری چشم پوشی کند خداوند از گناهان وخطاهای بزرگ او چشم پوشی می کند واز مقام عفو وغفران با او برخورد می نماید
در آیات 109سوره بقره و149سوره نساء اشاره شده که توجه به قدرت مطلقه خداوند زمینه ساز عفو از رفتارهای خطایی دیگران می شود ودر آیه 85سوره حجر خداوند می فرماید : عقیده به قیامت ورستاخیز وهدفداری خلقت وآفرینش وحتمی بودن بازخواست ومحاسبه زمینه ساز عفو وگذشت نیکو از دیگران است ودر آیه 159سوره آل عمران آمده است که نرم خویی وداشتن قلبی نرم ومهربان ورحیم موجب می شود تا انسان دارای فضیلت اخلاقی گذشت وعفو شود
نقش کلیدی ایمان در عفو وگذشت :
خداوند در آیات 36و37سوره شورا می فرماید ایمان موجب می شود تا انسان دارای بینش ونگرشی درست نسبت به خود وخدا ودیگران باشد ومسایل زندگی ورفتاری خویش را بر اساس آن تنظیم نماید
در آیه 43از سوره شورا اشاره می نماید که صبر بر مشکلات وفشارهای عصبی وعاطفی وگذشت از خطای دیگران موجب می شود تا انسان دارای اراده قوی شود
آثار وفواید عفو وگذشت :
عفو وگذشت از نظر عقل وعقلا امری ارزشی وهنجار ورفتاری پسندیده ونیکوست خداوند در آیات 178و237و280سوره بقره و152آل عمران و34فصلت و85سوره حجر بر ارزشمندی عفو وگذشت تاکید کرده واز صاحبان حق خواسته است که برخلاف حق وحقوق خویش از باب انسانیت از خطا واشتباه دیگری در گذرند وبر رفتار نادرست ونکوهیده وی چشم بپوشند وآنرا نادیده گیرند .
عمل به رفتار هنجاری عفو وگذشت موجب می شود تا انسان در نوعی آرامش خاص خود قرار گیرد که نمی توان آنرا از راهی دیگر کسب کرد .
کسی که از خطا ولغزش دیگری می گذرد رحمت ومهر الهی را به سوی خویش جلب می کند وبا جلب رحمت ومهر الهی شخص احساس خوش وزیبایی را در خود می یابد خداوند در آیه 22سوره نور یکی از علل وعوامل جذب ورحمت الهی را عفو وگذشت کریمانه اشخاص نسبت به خطا وگناه دیگری می شمارد ودر آیه 14سوره تغابن این مسئله را در باره روابط خانوادگی میان همسران ونسبت به فرزندان گوشزد می کند که عفو وچشم پوشی از دشمنی های همسران وفرزندان زمینه ساز جلب رحمت خاص خداوندی است که آدمی را به آرامش وخوشی می رساند .
جلب محبت خدا با عفو وگذشت : گذشت از لغزشهای مردم نه تنها باعث جلب رحمت الهی وبهره مندی از آرامش بر خاسته از آن می شود بلکه موجب جلب وجذب محبت الهی نیز می شود وآدمی را در جرگه محبان خداوندی قرار می دهد که رسیدن به مقام حب الهی در حقیقت رسیدن به بسیاری از کمالاتی است که در آثار محبت الهی بیان شده است که در آیات 134آل عمران و13مائده به این موضوع اشاره شده است .
قرآن در آیه 34فصلت می فرماید عفو وگذشت عامل جلب وجذب دوستی ها وبه وجود آورنده زمینه های پیوند اجتماعی وخانوادگی است ودشمنی هارا از بین می برد .
خداوند در آیه 128سوره نساء عفو وگذشت در اختلافات خانوادگی را عامل جذب وجلب خیر به سوی اهل خانواده می شمارد وبر انجام عفو وگذشت تشویق می کند .
خداوند در آیه 280سوره بقره یکی از عوامل جذب وجلب خیر الهی را گذشت از وامداران تنگدست بر می شمارد که شخص با این گذشت خویش خیر الهی را به سوی خویش جلب می کند .
عفو وگذشت موجب می شود تا انسان از عفو الهی بهره مند گردد
خداوند در آیه 45سوره مائده عفو وگذشت از گناهان را حتی از قصاص را موجب کفاره گناهان شخص می شمارد وبعنوان یکی از علل وعوامل اصلی پاک کردن گناهان بدان اشاره می کند .
خداوند در آیه 126سوره نحل می فرماید عفو وگذشت موجب دفع بدیها از انسان می شود.
در آیات 133و134سوره آل عمران و237بقره می فرماید انسان با عفو وگذشت از خطای دیگران به مقام تقوا می رسد .
در آیات 126نحل و134آل عمران می فرماید عفو وگذشت از مردم موجب وارد شدن در زمره نیکو کاران ومقام احسان می شود .
در آیه 34سوره فصلت می فرماید عفو وگذشت گاهی دشمنان سر سخت را به دوستان صمیمی مبدل می سازد .
آثار عفو وگذشت در روایات :
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: هنگامی که روز قیامت می شود ندا دهنده ای صدا می زند هر کس اجر او بر خداست وارد بهشت شود گفته می شود چه کسی اجرش بر خداست ؟ جواب می دهند کسی که مردم را عفو کرده است آنها بدون حساب وکتاب به بهشت می روند.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید : عفو وگذشت سبب بقای حکومتها ودوام قدرت است چرا که از دشمنیها می کاهد وبر دوستیها می افزاید (بحارالانوار ج 74ص 168) .
رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید : عفو وگذشت سبب عزت وابرو می گردد چرا که عفو چیزی جز عزت بر انسان نمی افزاید (اصول کافی ج 23ص 108) .
رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید : عفو وگذشت جلو تسلسل ناهنجاریها ،خشونتها ،جنایتها وکینه توزیهارا می گیرد (کنز العمال ج 3ص 373حدیث 7004) .
رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید : عفو وگذشت سبب سلامت روح وآرامش جان وطول عمر خواهد شد (میزان الحکمه ج3حدیث 13184).
عفو،سرچشمه عزت
اتحادو ارتباط اهل بیت
حکایتی از توسل به امام رضا و شفا گرفتن از حضرت معصومه علیهماالسلام
پارسال شخصی در مشهد کنار من آمد و گفت: دیشب در حرم امام رضا علیهالسلام پنج کرامت از حضرت مشاهده کردم. همچنین عجیب اینکه امسال شنیدم دو نفر که هر دو عرب و از مُعاودین مقیم مشهد که به بیماری سخت مبتلا بودند، جداگانه برای شفا و قضای حاجت خویش به امام رضا علیهالسلام متوسل شدهاند و هر دو گفتهاند: همان شب توسل، در خواب حضرت معصومه علیهاالسلام را دیدیم که فرمود: «حضرت رضا علیهالسلام فرمودند: حاجت شما برآورده شده است» و به یکی از آنها که کنارِ سرش به عمل جراحی احتیاج داشته، فرمود: «دیگر احتیاج به عمل نداری»، و به دیگری فرمود: «خیلی گریه کردی، زیاد گریه نکنید؛ زیرا حضرت از گریه شما زوار و دوستان، متأذّی و متأثّر میشود».
از اینجا استفاده میشود که حضرت رضا و حضرت معصومه علیهماالسلام با هم اتحاد و اتصال دارند، بلکه همه نور واحدند؛ لذا انسان به هرکدام که متوسل شود، از دیگری جواب میگیرد؛ البته مصحّحی در کار هست. همچنان که از حضرت رسول صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم حاجت خواستهاند و ایشان به حضرت امیر علیهالسلام و آن حضرت به امام حسن تا امام زمان علیهمالسلام حواله دادهاند؛ زیرا مجری امور در این زمان، آن حضرت است.
در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۷۳
مفهوم عصمت را توضیح دهید و بفرمایید، آیا غیر از امامان معصوم(ع)، افراد دیگری میتوانند دارای عصمت باشند؟
مفهوم عصمت را توضیح دهید و بفرمایید، آیا غیر از امامان معصوم(ع)، افراد دیگری میتوانند دارای عصمت باشند؟
پاسخ اجمالی
در فرهنگ عقاید، آن که دارای مقام عصمت است، “معصوم” نامیده می شود. معصوم کسی است که به واسطه ی لطف مخصوص خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناپسند امتناع می کند و از کوچک ترین اشتباه، خطا و فراموشی به دور است. البته چنین حالتی، نه از روی جبر و بی اختیاری، بلکه توأم با امکان و اختیار توانمندی در انجام گناه و اشتباه است. آنچه باعث می شود که اختیار نسبت به انجام اشتباهات هرگز به ارتکاب خطا و گناهان نینجامد، وجود عواملی چند در شخص معصوم است: “علم حقیقی به واقعیت امور بد و نیک"، “تأیید و توفیق ویژه از سوی خدا” و “بهره مندی از روح القدس"؛روحی مقدس و مطهر که همراه همیشگی معصوم است و … .
غیر از پیامبران الاهی و چهارده معصومی که در اسلام معرفی شده اند، شخص دیگری معصوم نیست؛ زیرا دلیلی وجود ندارد تا اثبات کند دیگران نیز از “روح القدس” برخوردارند.
اما توجه به این نکته ی بسیار مهم نیز لازم است که عدم عصمت شخصیت های با عظمتی مانند: حضرت اباالفضل، حضرت ابوطالب پدر امیرالمؤمنین (ع) ، مادران مطهر و پاک معصومین، حضرت علی اکبر و … ، به معنای گناهکار بودن آنان نیست، بلکه اینان فراتر از “عدالت” و پایین تر از “عصمت” اند.
اصولاً در فرهنگ ارزشیابی اسلام با سه واژه به ارزیابی شخصیت مثبت انسان ها می پردازند:
1. عدالت: داشتن حالت روحی پیشتازی در انجام واجبات و ترک گناهان.
در این رتبه، صرف عمل به واجب و ترک حرام کفایت می کند و اگر از گناه کبیره اجتناب گردید و بر گناهان صغیره اصراری نشود به “عدالت” منتهی می گردد.
2. عظمت: فراتر از عدالت است و صاحب آن دارای روحی درخشنده و نورانی است و در زمره ی بندگان صالح خدا محسوب می گردد.
3.عصمت: صاحب آن از کوچک ترین اشتباه و خیال و توهم گناه و خطا به دور است. لازمه این مقام – بر اساس روایات متعدد – بهره مندی از روح القدس است.
پاسخ تفصیلی
در فرهنگ ارزشیابی اسلام، با سه واژه به ارزیابی شخصیت مثبت انسان ها می پردازند:
1. عدالت: در اسلام آن کسی که روح خود را آن گونه تربیت کرده که در برابر گناهان و خطوط قرمز، پروا و خویشتن داری نموده و در مسابقه ی تسلیم و طاعت، همواره پیشتاز است، را “عادل” می گویند. چنین فردی دامن از چرک گناه، پاک کرده و در معرفت و مراعات دستورات الاهی، ممتاز است. این مرتبه حداقل مقام نیکان است و خواست خداوند، تلاش همگان در نیل بدین درجه است.
راه رسیدن به این موقعیت، ترک گناهان کبیره و اصرار نورزیدن به گناهان صغیره است. اما لازم نیست که حتی فکر و خیال گناه هم نداشته باشد.
2. عظمت: شخصی واجد عظمت است که فراتر از عدالت رفته و در زمره ی عبادالله صالحین و بندگان صد در صد پاک و پیراسته در آمده باشد. اینان روحی درخشنده و نورانی دارند که نه تنها در وادی گناه نیستند که از سایر آنچه کدورت روحی می آورد، پرهیز می کنند. از این عظمت با تعابیر گوناگونی همچون “ورع"، “زهد"، “تالی تلو عصمت” (مرتبه ی نزدیک عصمت) و صلیب الایمان[1] و نافذ البصیرة … یاد می شود.
نکته ی قابل ذکر این که مقام پایین تر از عصمت و بالاتر از عدالت، که ما از آن به عظمت تعبیر کردیم، عرض عریضی دارد. همان گونه که عصمت هم درجاتی دارد و انسان به هر مقدار که به خدا نزدیک گردد از ولایت تکوینی، برخوردار می شود و توان تصرف در کاینات را پیدا می کند. لذاست که همه ی اولیای الاهی در یک رتبه بسر نمی برند.
اما این بدان معنا نیست که هر کسی را یارای رسیدن و داشتن چنین مرتبه ای باشد؛ زیرا آنچه محور و فاکتور سنجش در این حالت است، بهره مندی از “نور” و دوری از “ظلمت” است. چه، این دو واژه در فرهنگ قرآن و اهل بیت (ع) منعکس کننده ی خوب ها و خوبی ها و حکایتگر بدها و بدی ها در گستره ی معانی و مصادیق ناپیدا و تو در توی شان هستند.
از این رو نام نهادن برخی به “عبد صالح” و “صاحب نور روح” و “بهره مند از روح نورانی” در صلاحیت صاحب نور (خدا) و انوار محض پیامبران و ائمه معصومین (ع) است.
در نتیجه: مقام عظمت، فوق عدالت است؛ زیرا در عدالت، ترک گناه کبیره و عدم اصرار بر صغیره کافی است. اما عبادالله الصالحین از ورع و زهد بالایی برخوردارند که سراسر وجودشان را به نحو مطلق شایسته ی لقب عبد صالح نموده.
شخص عظیم و جلیل، از نورانیت روحی خاصی برخوردار است؛ زیرا عقل کامل و روح بلندش وی را از هر چه ظلمات دارد به دور داشته و فقط بر محور اعمال و عبادات و صالحات گردش می کند.
این نورانیت مخصوص، محصول معرفت برتر، ایمان خالص، عمل صالح، طینت طاهر و در صدر همه، عنایت مخصوص ولی مطلق (خدا) و اولیاء مطلق او (معصومین) است.
آن نور، تجسم تمام حقیقت افراد است. همچنان که ظلمت نیز پشت پرده ی واقعی برخی افراد می باشد.
عبادالله الصالحین با تمام خوبی ها، واجد روح القدس نیستند و روح القدس روحی بزرگ و پاک است که فرشته نیست و همراه هیچ یک از پیشینیان نبوده مگر حضرت رسول الله (ص) و اوست که امامان (ع) را پشتیبانی می کند.
جان کلام آن که:
الف- هرچند برخی بسیار والایند، اما مرتبه ای که دارند، به پای سایه برج ملکوتی “عصمت” هم نمی رسد. عصمت به اموری نیازمند و وابسته است که حد اعلای آن فقط در 14 معصوم (که درود خدا بر ایشان) یافت می شود. چرا و چگونه؟ با ما در ادامه ی گفتار همراه باشید تا بیابید.
ب- شخصیت هایی از قبیل حضرت اباالفضل، حضرت معصومه، حضرت زینب، حضرت رقیه، حضرت ابوطالب، حضرت خدیجه، حضرت فاطمه بنت اسد (مادر بزرگوار امیرالمؤمنین)، حضرت علی اکبر و معدود اشخاصی از این نمونه، معصوم نیستند، اما همگی در مقام “عظمت” که جایگاه اولیای مخصوص خداست، جای دارند.
شواهد عظمت مقام آن بزرگواران
عصمت، از راه دلیل و ادعای شخص معصوم ثابت می شود و اولیای برگزیده ای که در مقام عظمت اند هرگز چنین ادعایی نکرده و دلیلی هم که شاهد وجود روح قدسی عصمت در آنان باشد، در دست نیست، اما دلایلی چند بر عظمت هر یک از آنان دلالت دارد که برخی از آن را یاد می نماییم:
حضرت ابوطالب (ع)
در حدیث آمده است: شخصی- به منظور طعنه زدن به حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) و لکه دار کردن پدر ایشان- در بین جمعیت (که در اثر تبلیغات سوء دشمنان حضرت، تصور می کردند جناب ابوطالب (ع) غیر مسلمان بوده) از آن حضرت می پرسد: … آیا پدرت در آتش جهنم در عذاب الاهی است؟! آن حضرت فرمود: به خداوندی که محمد را به پیامبری برگزید سوگند که پدرم هر گنه کاری را شفاعت می کند و خداوند نیز شفاعت او را می پذیرد. آیا ابوطالب پدر من در آتش جهنم عذاب می شود، در حالی که فرزندش علی، تقسیم کننده ی جهنم و نعمت های بهشتی است؟ قسم به خدا که نور پدر من در روز قیامت نور بقیه ی مردم را خاموش می کند به جز نور پنج تن را (5 تن آل عبا)؛ زیرا نور پدرم از نور ماست و نور ما نیز دو هزار سال پیش از آفرینش آدم (ع) خلق شده است».[2]
حضرت خدیجه (ع)
رسول خدا (ص) چنین از معراج خود گزارش کردند که موقع بازگشت از سفر آسمانی معراج، به جبرئیل گفتم: آیا کار و حاجتی داری؟ گفت: خواسته ام آن است که “أن تقرأ علی خدیجة من الله و منی السلام"؛ از طرف خدا و من، بر خدیجه سلام برسان….[3]
حضرت رسول اکرم (ص) در تفسیر آیه ی “إن الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین"؛ بی تردید که خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزیده و انتخاب کرده است"، فرموند: “و (از دیگر برگزیدگان) علی، و حسن و حسین و حمزه و جعفر و فاطمه و خدیجه اند که بر عالمیان، سروری و گزیدگی دارند".[4] و معلوم است که سلام الاهی بر شخصی فرود می آید که سلم و تسلیم محض باشد.
حضرت فاطمه بنت أسد (مادر حضرت امیرالمؤمنین)
دانشمند و حدیث پژوه بزرگ حاج شیخ عباس قمی (گردآورنده مفاتیح الجنان) درباره ی عظمت شخصیت این بانوی مکرم چنین می نویسد: “مقام جلیل و با شکوه ایشان – که خدایش از او راضی باشد – از واقعه ی به دنیا آوردن امیرالمؤمنین (ع) در کعبه، دانسته می شود و نیز این که او از پیشتازان (اظهار) ایمان بوده و یازدهمین نفری بوده که گرویدنش به اسلام را علنی نموده. او چنان بوده که رسول خدا (ص) وی را تکریم می کرد و همواره به عظمت، ستایش می نمود و او را مادر خطاب می کرد".
در روایت راویان اخبار آمده که هنگام وفات وی، رسول خدا (ص) اشک از دیده جاری کرد و سوگواری نمود. آن حضرت، پیکرش را در پیراهن مخصوص خود، کفن کرد و بر جنازه ی فاطمه بنت اسد، نماز خواند و چهل تکبیر در نماز ایشان گفت و خود، پیکر را در قبر نهاد و آماده ی سفر آخرت کرد…".[5]
حضرت محمد (ص) در توصیف ایشان فرمودند: او از بهترین مخلوقات خدا بود که پس از ابوطالب، نیکی ها و خوبی هایی نسبت به من انجام می داد.[6]
3. سومین واژه ای که در نظام ارزش گذاری اسلام، کاربرد ویژه دارد، “عصمت” است که به توضیح گذرای آن می پردازیم:
در فرهنگ عقاید، آن که دارای عصمت است، را “معصوم” گویند. معصوم کسی است که به لطف خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند، آنهم نه به گونه ی جبری، بلکه در حالی که توان انجام آنها را داشته باشد، نیز از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است. حضرت امام جعفر صادق (ع) در این خصوص می فرماید: “المعصوم؛ هو الممتنع بالله من جمیع المحارم. و قد قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم؛ معصوم کسی است که توسط خدا از همه ی گناهان حفظ می شود و خداوند در این باره فرمود: هر آن که به حفظ الاهی بپیوندد، به یقین به راه راست هدایت شد.[7]
نکته ی مهم: علم و عصمت رابطه نزدیکی به هم دارند. چندان که منشأ اساسی عصمت، علم و معرفت است. انسان وقتی چیزی را به حقیقت و واقعیت درک کرد، دیگر به آثار و پیامدهای آن نیز واقف شده و خود به خود در ترک یا انجام آن، استوار خواهد ماند.
سر انحصار عصمت
می پرسید: چرا معصومین به چهارده نفر خاص، محدود شده و اشخاص دیگری معصوم نیستند؟
نکته ی اوّل: پاسخ را باید در نقش تعیین کننده ی اراده، حکمت و تقدیر خدا دانست. این گونه که چنین گزینشی ارتباط کامل به خواست خدا و مصحلت الاهی دارد. اما این خواست و تقدیر، مبتنی بر حکمت و علتی است. آنچه از مجموع متون دینی به دست می آید آن است که وجود و حیات آدمی انحصار به این چند سال حیات مادی دنیایی نداشته و خلقت روح، بسی پیش تر از آفرینش جسم است[8]. از این رو تصمیم گیری ها و انعکاس های گذشته ی ما و نیز علم خدا به آینده هر یک از انسان ها و این که کدام یک رهرواند و کدام رهزن! دست به دست هم داده و موجبات استحقاق نیل به برخی شرافت ها و امتیازات؛از جمله عصمت، علم، نبوت، امامت، وحی را فراهم ساخته. جهت دریافت توضیحی فراتر و درخور، به این قسمت از متن دعای ندبه توجه فرمایید:
“اللهم لک الحمد علی ماجری به قضائک فی اولیائک…؛ خداوندا تو درباره ی اولیا و برگزیدگانت، تصمیم و اراده ای کرده ای که ما در برابر آن خاشعانه، به ستایش و تسلیم می پردازیم. اولیای تو کسانی هستند که آنان را برای خودت و دین خودت، خالصشان گردانیدی. نشانه ی این گزینش و برتری بخشیدن، آن است که نعمت های ماندگار و با ارزشت که حد و مرزی ندارند و هرگز به کاهش و نیستی نمی گرایند را بر ایشان اختیار کردی. اما چنین برخورداری و بهره مندی، ریشه در این علت دارد که تو با آنان (در عوالم پیشین) شرط کردی که در جای جای درجات این سرای سوخته ی دنیا، زهدگرا بوده و در برابر ارزش ها و درخشش های آن، چشم پوشی کنند. آن گاه آنان چنین شرطی را پذیرفتند و تو نیز می دانستی که مرد وفایند، در نتیجه قبولشان کردی و در نزد خود مقرب ساختی و (در ادامه) ذکر علیّ خود و ثنای جلی و فراگیرت را بر آنان عرضه کردی (تا آنجا که) ملائکه ات را بر آنان نازل ساخته و با کرامت برخورداری از وحی، گرامیشان داشتی و از سفره ی علم مخصوص به خودت، به اینان بخشیدی و چنین کسانی را راهی به سوی خودت و وسیله ای به بهشت قرار دادی…".
با تدبر در فرازهای این دعا شریف، می یابیم که انسان ها در عوالم پیشین، صحنه ای از امتحان را فرارویشان مشاهده کردند که بر اساس آن، مسابقه قدر خود نکو دانستن و عظمت خود و ارتباط با خدا را به دنیا نفروختن به همگان عرضه شد، اما در این میان فقط اندکی پذیرای آن شده و شرط توجه و التزام به چنین آزمونی را مراعات کردند و چون خداوند هم می دانست که فقط اینان اند که بر سر عهد خویش، وفادارانه پافشاری می کنند، از این رو بهترین نعمت هایش را نثارشان کرد که از آن جمله است: تقرب، بهره مندی از ذکر علیّ، ستایشگری، نزول فرشتگان بر آنان، برخورداری از وحی و دانش مخصوص، وسیله ای جهت نیل همگان به بهشت بودن، راه وصول به خدا گشتن و … .
این گونه بود که برخی امام شدند و برخی پیامبر، و برخی حایز مقام عصمت و در هر مقام نیز سلسله مراتبی نهفته که سزاوار اهل آن مرتبه است. اما باید دانست که مرتبت پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) و خاندان طاهرینش از همگان و برگزیدگان، فراتر و برتر است. چرا؟ و چگونه؟ در این گفته حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) بیندیشید: “خدای عزیز و جلیل، ما را این گونه تأیید نموده که روحی مقدس و مطهر همراهمان ساخته و آن روح، فرشته نیز هست و همراه هیچ یک از پیشینیان نبوده مگر رسول خدا (ص) و چنین روحی با یکایک ما امامان هست و اوست که امامان را پشتیبانی و موفق می کند. او عمودی از نور است که بین ما و خدای عزیز و جلیل قرار دارد".[9]
نکته ی دوم: کمی یا فزونی آنچه خداوند مقدر فرموده، بسته به میزان واقعی نیازی است که به آن آفریده وجود دارد. همچنان که وجود دو گوش و یک زبان و دو دست حکایت از کافی بودن همین مقدار دارد، وجود فقط چهارم معصوم در دین اسلام، بیانگر عدم نیاز امت و مخلوقات به بیش از چهارده معصوم (ع) است و چون به همین مقدار بسنده شده، اسباب و عوامل عصمت آفرین نیز در اختیار سایرین قرار نگرفته و از جمله عوامل پدیدآورنده ی عصمت، وجود “روح القدس” است که پیش تر بدان اشاره نمودیم. اینک توضیحی پیرامون آن:
شیعه معتقد است که خداوند متعال، بندگان برگزیده اش را با روح القدس تأیید می کند که به وسیله ی آن از خطا و لغزش و غفلت محفوظ می شوند. حضرت امام صادق (ع) می فرمایند: “مانا رسول خدا (ص) به وسیله ی روح القدس مورد تأیید و تسدید و توفیق الاهی قرار می گرفت و با وجود آن هیچ گاه در تدبیر امور مردم دچار خطا و لغزش نمی شد".[10]
علاوه بر این، در روایات ائمه ی اطهار (ع) عصمت امام تنها به زمان امامت او اختصاص ندارد، بلکه پیش از امامت هم از عصمت الاهی برخوردار است. امام محمد باقر (ع) می فرماید: “ای جابر! ]امامان و پیامبران[ از زیر عرش گرفته تا زیر خاک را با روح القدس شناخته و به وسیله ی اوست که به تمام آنها علم دارند".[11]
و نیز در حدیث دیگری می فرمایند: “و روح القدس همیشه در امام ماندنی و ثابت است و امام با آن ، همه ی آنچه در شرق و غرب و خشکی و دریاست می بیند. ]شخصی سؤال کرد:[فدایت شوم: آیا امام با دست خود می تواند مثلا چیزی را که در مکانی مثل بغداد است را بگیرد؟ حضرت فرمودند: آری! و بلکه می تواند هر چیزی را که زیر عرش خدا باشد تصرف نماید".[12]
این حدیث، حاکی از قدرت فوق العاده و تصرف امام در عالم آفرینش (تکوین) است که به اذن الاهی در اختیار او گذاشته شده است و از این معلوم می شود که علم با قدرت هم رابطه نزدیکی دارد.[13]