داشتن هدف
داشتن هدف در زندگی از لوازم اصلی حیات سعادتمندانه و معنادار است . انسان زمانی امنیت خاطر و آرامش دارد که افق روشنی برای آینده خود ترسیم کند و با انگیزه و رضایت درونی برای رسیدن به آنچه در آن افق مد نظر دارد، تلاش کند . بدترین الت برای آدمی، زمانی است که احساس سرگردانی کند و بلاتکلیف بماند .
هم چنان که همه مخلوقات از بزرگترین آنها گرفته تا کوچکترین موجودات، بر پایه هدفی خلق شده اند، انسان هم - که اعجوبه خلقت است - در این چرخه هستی بدون هدف نیست . به فرمایش امام علی علیه السلام: «فما خلق امرؤ عبثا; (1) کسی بدون هدف [و بیهوده آفریده نشده است .»
انسانی که بدون هدف خلق نشده، کارها و اعمالش باید بر پایه هدفی صورت بگیرد . در این عمر کوتاه زندگی، رسیدن به همه اهداف و آرزوها ممکن نیست، بنابراین باید هدفی را که ارزشمندتر است انتخاب نمود . اگر اهداف متفاوت و متعدد دنبال شود نتیجه ای جز شکست و ناکامی نخواهد داشت: «من اوما الی متفاوت خذلته الحیل; (2) کسی که به کارهای مختلف بپردازد، نقشه ها [و پیش بینیهایش] به جایی نمی رسد .» و اگر بجایی هم رسید مسائل مهمتر را ضایع خواهد کرد، چنان که علی علیه السلام فرمودند: «من اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم; (3) کسی که به امور غیر مهم بپردازد، مسائل مهم تر را ضایع می سازد .»
کسی که دنبال موفقیت در کارهاست باید در ابتدای امر، هدف خود را مشخص کند و بعد از اینکه مهمترین هدف را شناسایی کرد، با تمام توان جهت رسیدن به آن تلاش نماید، چرا که موفقیت انسان در کارهایی است که فکر و اندیشه را در همان کار بکار می گیرد . امام علی علیه السلام فرمودند: «ان رایک لا یتسع لکل شی ء ففرغه للمهم; (4) فکر تو وسعتی که همه امور را فرا بگیرد ندارد، پس آن را برای امور مهم فارغ بگذار .»
البته به این نکته نیز باید توجه کرد که انسان برای رسیدن به هدف مجاز نیست از هر وسیله ای استفاده کند . به دیگر سخن هیچ وقت هدف وسیله را توجیه نمی کند، علی علیه السلام در این زمینه فرمودند: «ما ظفر من ظفر الاثم به والغالب بالشر مغلوب; (5) کسی که گناه به وسیله او پیروز شود، پیروز نیست و کسی که با بدی غلبه کند، شکست خورده است .»
7 . داشتن همت
یکی از نیروهای نهفته در وجود انسان، قوه اراده است که اگر به پرورش و تقویت آن پرداخته شود، بسیاری از مشکلات روحی و جسمی را می توان درمان نمود . داشتن اراده ای قوی و همتی عالی، از نشانه های مؤمن است . علی علیه السلام در بیان صفات مؤمن می فرمایند: «بعید همه; (6) همتش بلند است .»
حضرت امیر علیه السلام قدر هر انسانی را به اندازه همتش می داند و می فرماید: «قدر الرجل علی قدر همته; (7) قیمت و ارزش آدمی به قدر همت اوست .»
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند
همت بلند دار که نزد خدا و خلق
باشد به قدر همت تو اعتبار تو (8)
از نکات قابل توجه در این بحث این است که بلند همتی با تن پروری سازگار نیست . طالب موفقیت باید خود را از تن پروری بدور کند و با تمام توان خود، به تلاش و کوشش بپردازد . علی علیه السلام می فرمایند: «فشدوا عقد المازر واطووا فضول الخواصر ولا تجتمع عزیمة وولیمة; (9) پس کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست .» همچنین باید از همراهی با انسانهای دون همت و بدون پشتکار پرهیز کرد و بر آنها تکیه نزد . آن حضرت توصیه کردند: «ولا تامنن ملولا; (10) بر آنکس که پشت کار ندارد تکیه مکن .»
آفت دونان به عالی همتان هم می رسد
دایما از کج نهادن پای سر دارد خطر (11)
8 . داشتن دوست خوب
خداوند انسان را موجودی نیازمند به غیر خلق کرده است یعنی جامعه انسانها طوری است که هر کسی به دیگری محتاج است . در این میان نقش گروه همسالان و بخصوص دوستان حساس و خطیر است . درباره نقش دوستان همین نکته کافی است که شخصیت هر انسان را در اجتماع با دوستان او می سنجند، همچنان که حضرت علی علیه السلام فرمودند: «فان الصاحب معتبر بصاحبه; (12) هر کس را از آن که دوست اوست، می شناسند .»
شکی نیست که دوستان هر انسانی، اساسی ترین نقش را در موفقیت او ایفا می کنند و گاهی در اثر کم توجهی و یا بی توجهی، همین دوستان به اصطلاح صمیمی، مایه بدبختی و هلاکت می شوند . حضرت علی علیه السلام فرزند خود را از مصاحبت با دوستان ناباب برحذر می دارند و می فرمایند: «یا بنی ایاک ومصادقة الاحمق فانه یرید ان ینفعک فیضرک وایاک ومصادقة البخیل فانه یقعد عنک احوج ما تکون الیه وایاک ومصادقة الفاجر فانه یبیعک بالتافه وایاک ومصادقة الکذاب فانه کالسراب، یقرب علیک البعید ویبعد علیک القریب; (13) پسرم! از دوستی با احمق بپرهیز، چرا که می خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زیانت می کند، از دوستی با بخیل بپرهیز، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری از تو دریغ می دارد . و از دوستی با بدکار بپرهیز که با اندک بهایی تو را می فروشد . و از دوستی با دروغگو بپرهیز که او به سراب بماند; دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برای تو دور می نمایاند .»
تا توانی می گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
به همان اندازه که دوستان صالح و خوب انسان را در رسیدن به موفقیت کمک می کنند، دوستان نااهل نیز به همان اندازه او را از مرحله موفقیت پرت می نمایند . همنشینی با بدان گذشته از اینکه بر روی انسان تاثیر بد می گذارد و مایه قساوت قلب می شود، ممکن است انسان را در قهر و عذاب الهی سهیم گرداند .
در آغاز بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان بت پرستان حجاز فردی بنام «عقبة بن ابی معیط » بود، وی در حالی که مشرک و بت پرست بود، میهمان نواز هم بود . روزی پیامبر صلی الله علیه و آله بر او می گذشت، عقبه از آن حضرت خواست که با وی غذا بخورد . حضرت به او فرمود: بر سر سفره تو نمی نشینم مگر آنکه مسلمان شوی . عقبه وقتی دید که پیامبر صلی الله علیه و آله برای نشستن بر سفره او این چنین شرطی گذاشته است، شهادتین بر زبان جاری کرد و مسلمان شد . در عین حال عقبه دوستی به نام «ابی » داشت، او وقتی از این واقعه با خبر شد، با ناراحتی و عصبانیت نزد عقبه آمد و وی را مورد سرزنش قرار داده و گفت: تو از دین خودت خارج شدی؟ عقبه پاسخ داد: کسی بر من میهمان شد که حاضر نشد تا مسلمان نشوم بر سر سفره ام بنشیند . ابی به او گفت: حالا من دوستی خودم را با تو قطع می کنم، مگر آنکه به دین خودت برگردی و به پیامبر توهین کنی .
با اصرار زیاد ابی، عقبه همین کار را کرد و از اسلام خارج شد و عاقبت در جریان جنگ بدر به دست سپاهیان اسلام کشته شد . ابی نیز در جنگ احد به دست مسلمین کشته شد و هر دو در حال شرک مردند . در این رابطه آیات 27 تا 29 سوره فرقان نازل گردید که در آن وصف حال و سرنوشت عقبه آمده است: «ویوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا × یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا × لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی وکان الشیطان للانسان خذولا» ; «روزی که آن فرد ستمگر (عقبه) دستان خود را می گزد و می گوید: کاش راه پیامبر را انتخاب کرده بودم . وای بر من، ای کاش با فلانی (ابی) دوست نمی شدم . او مرا از یادآوری [حق] گمراه ساخت بعد از اینکه [یاد حق] به سراغ من آمده بود . و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است .»
حق ذات پاک الله الصمد
که بود به مار بد از یار بد
مار بد جانی ستاند از سلیم
یار بد آرد سوی نار مقیم (14)
در این آیات و با توجه به این ماجرا نقش و تاثیر مخرب دوست ناصالح در گمراهی انسان مشخص می گردد . این داستان به ما هشدار می دهد که از دوستی با دوستان ناصالح که ممکن است به توهین و جسارت نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله منجر گردد، دوری گزینیم . امام علی علیه السلام فرمودند: «لا ینبغی للمرء المسلم ان یواخی الفاجر فانه یزین له فعله ویحب ان یکون مثله ولا یعینه علی امر دنیاه ولا امر معاده ومدخله الیه ومخرجه من عنده شین علیه; (15) شایسته نیست که یک انسان مسلمان با فرد فاجر [و تبهکار] رابطه برادرانه برقرار کند، زیرا او عمل و رفتار خود را برایش زینت می دهد و دوست دارد که او هم به مانند خودش شود و او را نه در امر دنیا و نه در امر آخرتش یاری نمی کند و رفت و آمدش برای او ننگ است .»
9 . استفاده از تجربه ها
یکی دیگر از عوامل موفقیت، استفاده از تجربیات است . آنهایی که خود را بی نیاز از تجربه می دانند به مقصد نخواهند رسید . چنان که علی علیه السلام فرمودند: «من غنی عن التجارب عمی عن العواقب; (16) کسی که خود را از تجربه ها بی نیاز بداند، سرانجام [امور] را نخواهد دید .» کسی که دنبال هدفی عالی است و برای رسیدن به آن باید از گردنه های پر پیچ و خم عبور کند تا بر مشکلات پیروز شود، باید بداند که در این راه نیازمند تجربه است . امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: «کل معونة تحتاج الی التجارب; (17) هر امر مشکلی [که کمک لازم دارد] به داشتن تجربه ها نیازمند است .»
درباره ارزش و اهمیت تجربه همین قدر کافی است که حفظ تجربه ها یکی از نشانه های عقل و خردمندی است . علی علیه السلام در نامه خود به فرزندشان امام مجتبی علیه السلام فرمودند: «والعقل حفظ التجارب; (18) [از نشانه های عقل [و خردمندی] حفظ تجربه هاست .»
همچنین آن حضرت در نهج البلاغه فرمودند: «ومن التوفیق حفظ التجربة; (19) حفظ تجربه بخشی از موفقیت است .»
معمولا کسانی که در پی اهداف عالی هستند، دشمنانی فرصت طلب نیز دارند که در حال مکر و نیرنگ اند . استفاده از تجربه یکی از راههای شناخت فریب و نیرنگ است .
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد (20)
امام علی علیه السلام فرمودند: «من لم یجرب الامور خدع; (21) آن کس که کارها را تجربه نکند، نیرنگ می خورد .» به قول رودکی:
برو، زتجربه روزگار بهره بگیر
که بهر دفع حوادث تو را به کار آید
باید از تجربه های بدست آمده بهترین استفاده را برد، چراکه بدبختی و شقاوتی از این بدتر نیست که از تجربه های بدست آمده استفاده نشود . این نکته را حضرت امیر علیه السلام در نامه ای به ابوموسی اشعری گوشزد کرده و فرمودند: «فان الشقی من حرم نفع ما اوتی من العقل والتجربة; (22) البته انسان شقی آن کسی است که از ثمرات عقل و تجربه، بهره مند نشود [و محروم بماند] .»
در طول زندگی هر انسانی، حوادثی تلخ چرخه زندگی را دچار کندی می کند که البته اینها لازمه زندگی است، چرا که این تلخیها انسان را در مقابل مشکلات و حوادث آینده آبدیده می کند . مواجهه با مشکلات و استفاده از تجربه های انجام شده پیش نیاز زندگی است . امام علی علیه السلام فرمودند: «ومن لم ینفعه الله بالبلاء والتجارب لم ینتفع بشی ء من العظة; (23) کسی را که خداوند بوسیله گرفتاریها و تجربه ها سود نرساند، از هیچ گونه موعظه ای بهره مند نخواهد شد .»
10 . مشورت
شور و مشورت با صاحبان اندیشه های پاک و همتهای عالی، مسیر انسان را در رسیدن به اهداف عالی هموار می سازد . اشرف مخلوقات، حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله - که عصاره خلقت بود - به همان اندازه که دیگران را به مشورت کردن دعوت می کرد، خود نیز سعی وافر داشت تا در کارها مشورت کند، چنان که در جریان جنگ خندق چنین کرد .
هر کسی برای انجام کارهای مهم نیازمند پشتوانه ای قوی است تا در بحرانها کمک و یار و مدد کار او باشد . مشورت یکی از پشتوانه های بزرگ مردان الهی است .
علی علیه السلام فرمودند: «لا ظهیر کالمشاورة; (24) پشتوانه ای همچون مشورت نیست .»
مشورت در کارها واجب شود
تا پشیمانی در آخر کم شود (25)
از فرمایشات علی علیه السلام در نهج البلاغه استفاده می شود کسانی که دارای استبداد رای هستند و عقیده خود را برترین می دانند، در معرض خطری عظیم هستند . حضرت فرمود: «والاستشارة عین الهدایة وقد خاطر من استغنی برایه; (26) مشورت نمودن چشمه هدایت است و کسی که [به خاطر رای شخصی] خود را مستغنی از دیگران بداند، خویشتن را به خطر می افکند .»
همچنین می فرمایند: «من استبد برایه هلک ومن شاور الرجال شارکها فی عقولها; (27) کسی که در رای خویش مستبد باشد، هلاک می شود و کسی که با مردان مشورت نماید، در عقلهای آنان شریک خواهد شد .»
مشورت ادراک و هشیاری دهد
عقلها مر عقل را یاری دهد
گفت پیغمبر بکن ای رای زن
مشورت کالمستشار مؤتمن (28)
ترک مشورت در مسائل معنوی ومادی، شکستهای جبران ناپذیری به بار می آورد و در مقابل، مشورت با مردان خودساخته و صالح و صاحبان افکار عالی، انسان را در شناخت موارد خطا و اشتباه کمک می کند و از مواجهه با خطا مصونیت می بخشد . پرچمدار هدایتگران، مولی علی علیه السلام فرمودند: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء; (29) کسی که از افکار [دیگران استقبال کند، موارد خطا را می شناسد .»
با چه کسانی مشورت کنیم؟
لازم است فردی طرف مشورت قرار گیرد که علاوه بر فهم و خرد و آگاهی نسبت به امر مشاوره، بتوان از مشورت با او بهره مند شد، به دیگر سخن به فرمایش مولی علی علیه السلام باید با کسی مشورت کرد که عقل او را بپذیرد: «لا تشاور من لا یصدقه عقلک; (30) با کسی که عقلت او را تصدیق نمی کند مشورت نکن .»
گویند که بی مشورت کار مکن
الحق سخنی خوشست انکار مکن
لیکن به کسی که از غمت غم نخورد
گر در ز دهن بریزد اظهار مکن
برای رسیدن به اهداف و دوری از حسرت و پشیمانی لازم است انسان با افراد نصیحت گر، عالم و صاحب تجربه مشورت کند . علی علیه السلام می فرمایند: «اما بعد فان معصیة الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحسرة وتعقب الندامة; (31) مخالفت با شخص نصیحتگری که مهربان و عالم و صاحب تجربه است، موجب حسرت می شود و پشیمانی را به دنبال دارد .»
همچنین آن حضرت فرمودند: «افضل من شاورت ذو التجارب; (32) برترین کسی که با او به مشورت می نشینی کسی است که تجربه ها اندوخته است .»
مشورت کن با گروه صالحان
بر پیمبر امر شاورهم بدان
امر هم شوری برای آن بود
کز تشاور سهو و کژ کمتر رود
این خردها چون مصابیح انورست
بیست مصباح از یک روشنتر است (33)
با چه کسانی مشورت نکنیم؟
امام علی علیه السلام در توصیه خویش به فرماندار بصره، او را از مشورت با چند گروه برحذر می دارد: «ولا تدخلن فی مشورتک بخیلا یعدل عن الفضل ویعدک الفقر ولا جبانا یضعفک عن الامور ولا حریصا یزین لک الشره بالجور فان البخل والجبن والحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله; (34) بخیل را در مشورت خود دخالت نده که تو را از بخشش [و نیکوکاری] باز می دارد و به تو وعده تنگدستی می دهد . ترسو را در مشورت کردن دخالت نده که در [انجام] کارها [روحیه] تو را سست می کند و حریص را [در مشورت کردن دخالت نده] که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می دهد . همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است .»
11 . نظم و برنامه ریزی
اولیای بزرگ اسلام، رعایت نظم و برنامه ریزی در کارها را از جمله مهمترین مسائل در زندگی انسان شمرده، آن را مورد تاکید قرار داده اند .
علی علیه السلام در ضمن وصیت خود، خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام می فرمایند: «اوصیکما وجمیع ولدی واهلی ومن بلغه کتابی بتقوی الله ونظم امرکم; (35) شما و همه فرزندانم و هر کس که نامه ام به او می رسد را به ترس از خدا و نظم در کارهایتان سفارش می کنم .»
برای هر انسانی شایسته است در همه کارهای زندگی برنامه منظمی داشته باشد تا بتواند از عمر خویش بهترین بهره را ببرد . یکی از نشانه های نظم این است که انسان اوقات شبانه روز را بر نیازمندیهای خویش تقسیم کند و زیر بنای زندگی را که نظم است، محکمتر سازد و از بی نظمی که ضایع کننده عمر و بر باد دهنده استعدادهاست، دوری کند . علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «للمؤمن ثلاث ساعات، فساعة یناجی فیها ربه وساعة یرم معاشه وساعة یخلی بین نفسه وبین لذتها فیما یحل ویجمل . ولیس للعاقل ان یکون شاخصا الا فی ثلاث، مرمة لمعاش او خطوة فی معاد او لذة فی غیر محرم; (36) برای مؤمن [در شبانه روز] سه ساعت [و زمان] وجود دارد، زمانی که در آن با پروردگار خویش مناجات می کند و زمانی که هزینه زندگی را تامین می کند و زمانی برای واداشتن نفس به لذتهایی که حلال و مایه زیبایی آن است . خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز شاخص باشد، تامین زندگی یا گام نهادن در راه آخرت یا [به دست آوردن] لذتهای حلال .»
نظم و برنامه، سامان دهنده زندگی و وسیله ای برتر برای رسیدن به اهداف بزرگ است . با برنامه ریزی صحیح در زندگی می توان ساعات عمر را پربار و از اتلاف عمر جلوگیری کرد .
بهره گیری از زندگی یکی از میوه های نظم وبرنامه ریزی است . یکی از شاگردان حضرت امام خمینی رحمه الله می گوید: «نظم دقیق در زندگی از ویژگیهای معروف امام است . به راستی عجیب بود که حتی برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحب و حتی زیارتها و دعاهایی که در وقت خاص هم وارد نشده بود، وقت خاص را تنظیم کرده بودند و هر کاری را بر طبق همان زمان بندی و تنظیم خاص انجام می دادند، بطوری که برای هر کس که مدتی با ایشان مانوس و معاشر می شد، مشخص بود که در چه ساعتی، مشغول چه کاری و انجام چه عملند، اگر چه در حضور ایشان نباشد و فرسنگها از محضرشان دور و جدا باشد . (37) » ثمره این نظم دقیق را در زندگی امام امت مشاهده کرده ایم .
امام علی علیه السلام با توجه به تاثیر نظم در نتیجه بخشی کارها، بر انجام امور روزانه در وقت خود به مالک اشتر سفارش می کند که: «وامض لکل یوم عمله فان لکل یوم ما فیه; (38) کار هر روز را در همان روز انجام ده [و آن را به روز بعد موکول مکن] زیرا برای هر روز کار خاصی است [که مجال انجام عقب افتادگیها را نمی دهد] .»