زندگینامه زکریای رازی
زندگینامه زکریای رازی
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازس Rhazes و رازی Al-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت .
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازس Rhazes و رازی Al-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته و گاهی شعر میسروده است. بعدها به کار زرگری مشغول شد و پس از آن به کیمیاگری روی آورد، وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیز بو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. . در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموختهاست، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بودهاست و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان معتضدی را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه میداند.
رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی- افلاطونی بود، پیروی نمیکرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه هم عصر و پس از خود قرار گرفت. همچنین عقایدی که درباره ادیان ابراز داشت سبب شد موجب تکفیر اهل مذهب واقع شود و از این رو بیشتر آثار وی در این زمینه از بین رفتهاست. رازی را میتوان برجستهترین چهره خردگرایی و تجربهگرایی در فرهنگ ایرانی و اسلامی نامید. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم میخورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمیشد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار میداد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان میدارد و این را حق خود میداند که نظرات دیگران را تغییر دهد و یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشتههای مخالفان آمدهاست. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفهاست و روانها از تیرگی این عالم پاک نمیشود و نفسها از این رنج رها نمیشوند مگر از طریق فلسفه… در فلسفه اخلاق رازی مساله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی به وسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت میکند. رازی فلسفه را چنین تعریف میکند که چون «فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی» و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است پس نزدیکترین کسان به خالق، داناترین و عادلترین و رحیمترین ایشان است. رازی با وجود آنکه به خدا و ماوراء الطبیعه اعتقاد داشت، نبوت و وحی را نفی میکرد و ضرورت آن را نمیپذیرفت و در دو کتاب «فیالنبوات» و «فی حیل المتنبین» به نفی نبوت پرداخته است. «از تعلیمات او این بود که همه آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح درباره مطالب عملی و نظری بهدست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند، در حقیقت دین زیان آور است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همه مقامات همه سرزمینها شک داشت.» این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی بر علیه او شد و او را ملحد و نادان و غافل خواندند و آثار او را رد کردند.
مورخان طب و فلسفه در قدیم به تفاریق استادان رازی را سه تن یاد کردهاند:
ابن ربن طبری: زکریا در طب شاگرد وی بوده است. ابوزیذ بلخی: حکیم زکریای رازی در فلسفه شاگرد وی بوده است. ابوالعباس محمد بن نیشابوری: استاد محمد بن زکریا رازی در حکمت مادی (ماترلیسیم) یا گیتیشناسی بوده است.
رازی، پزشک و طبیعت شناس بزرگ ایرانی را پدر شیمی یاد کردهاند، از آن رو که دانش کیمیایی کهن را به علم شیمی نوین دگرگون ساخت. ابن ندیم از قول رازی گفته است: «روا نباشد که دانش فلسفه را درست دانست و مرد دانشمند را فیلسوف شمرد، اگر دانش کیمیا در وی درست نباشد و آن را نداند.»
رازی مکتب جدیدی در علم کیمیا تأسیس کرده که آن را میتوان مکتب کیمیای تجربی و علمی نامید. ژولیوس روسکا دانشمند برجستهای که در شناسایی کیمیا (شیمی) رازی به دنیای علم بیشتر سهم و جهد مبذول داشته، رازی را پدر شیمی علمی و بانی مکتب جدیدی در علم دانسته، شایان توجه و اهمیت است که قبلا این لقب را به دانشمند بلند پایه فرانسوی لاوازیه داده بودند. به هر حال آنچه مسلم است تأثیر فرهنگ ایرانی دوران ساسانی در پیشرفت علوم دوران اسلامی و از جمله کیمیاست که در نتیجه موجب پیشرفت علم شیمی امروزه شده است.
در فرآیند دانش کیمیا به علم شیمی توسط رازی، نکتهای که از نظر محققان و مورخان علم، ثابت گشته، نگرش «ذره یابی» یا اتمسیتی رازی است. کیمیاگران، قائل به تبدیل عناصر به یکدیگر بودهاند و این نگرش موافق با نظریه ارسطویی است که عناصر را تغییرپذیر یعنی قابل تبدیل به یکدیگر میداند. لیکن از نظر ذره گرایان عناصر غیر قابل تبدیل به یکدیگرند و نظر رازی هم مبتنی بر تبدیل ناپذیری آنهاست و همین علت کلی در روند تحول کیمیایی کهن به شیمی نوین بوده است. به تعبیر تاریخی زکریا، «کیمیا» ارسطویی بوده است و «شیمی» دموکریتی است. به عبارت دیگر، شیمی علمی رازی، مرهون نگرش ذرهگرایی است، چنانچه همین نظریه را بیرونی در علم «فیزیک» به کار بست و بسط داد.
در اروپا فرضیه اتمی را «دانیل سرت» در سال 1619 از فلاسفه یونانی گرفت که بعدها «روبرت بویل» آن را در نظریه خود راجع به عنصرها گنجاند. با آنکه نظریه بویل با دیدگاههای کیمیاگران قدیم تفاوت آشکار دارد نباید گذشت که از زمان فیلسوفان کهن تا زمان او، تنها رازی قائل به اتمی بودن ماده و بقاء و قدمت آن بوده است و با آن که نظریه رازی با مال بویل و یا نگرش نوین تفاوت دارد، لیکن به نظریات دانشمندان شیمی و فیزیک امروزی نزدیک است.
در شیمی رازی توانست مواد شیمیایی چندی از جمله الکل و اسید سولفوریک (زیت الزاج) و جز این ها را کشف کند. رازی در علوم طبیعی و از جمله فیزیک تبحر داشته است. ابوریحان بیرونی و عمر خیام نیشابوری، بررسیها و پژوهشهای خود را از جمله در چگال سنجی زر و سیم مرهون دانش «رازی» هستند. رازی در علوم فیزیولوژی و کالبدشکافی، جانورشناسی، گیاه شناسی، کانیشناسی، زمین شناسی، هواشناسی و نورشناسی دست داشته است.
«اگر همه میتوانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود میشد که همه میخواهند.» رازی
کتاب «محمد زکریای رازی» نوشته ی محمود نجم آبادی
کتاب «حکیم رازی» نوشته ی پرویز اذکائی
????دل شکسته همیشه برایمان کافیست
????دل شکسته همیشه برایمان کافیست
????همیشه گریه ی بی انتهایمان کافیست
????شکسته بالی ما را کسی نمیفهمد
????همین نرفتن کرب و بلایمان کافیست
????چقدر نامه نوشتم که دوستت دارم
????چقدر گریه ؟ همین گریه هایمان کافیست
????بیا و با غم رسوایی ام مدارا کن
????قسم به چادر خیرالنسایمان کافیست؟
????برای اینکه شب جمعه کربلا بروم
????دعای خیر حضرت آقا رضایمان کافیست
مهدی (علیه السلام)، اوج امید و رهایی
مهدی (علیه السلام)، اوج امید و رهایی
انتظار و امید به صبحگاهی روشن با نسیمی که نویدبخش آرامش و پیروزی است پس از شبی بلند و تیره و تار در کالبد انسان روح حیات و زندگی میدمد. (1) انتظار روزی که عداوت و کینه توزی و تکبر جای خود را به برادری و محبت دهد و به جای دروغ و نفاق، صداقت و درستی جایگزین گردد، انتظار فردایی که تفرقه و اختلاف از میان طبقات مردم جامعه، رخت بربندد و همگان کنار یکدیگر و بر یک آیین و مذهب گرد هم آیند. انتظار برای برپایی حکومتی یک پارچه که بر اساس حق و عدالت شکل گیرد و هر صاحب حقی به حق خویش برسد و در پرتو آن، درخت آسایش و آرامش بر سراسر گیتی سایه افکند و تبعیض نژادی و قبیلهای در آن راه نداشته باشد. امید به فردایی که مردم از ظلمت و تاریکیِ بتپرستی و شرک، به فضای نورانی توحید و یکتاپرستی راه یابند. انتظار فردایی که نه ظالم باشد و نه مظلوم و تمام آفریدگان بر خوان گستردهی عدالت و حقخواهی عزیز زهرا بنشینند و هر کس به حق خود قانع و راضی گردد؛ حتی ظلم و زور از میان حیونانات نیز رخت بربندد. مردم از اسارت و ذلت شهوت و هواپرستی و پول پرستی آزاد و رها گردند. عقل پرورش یابد و پویا شود و ثمر دهد. دلهرهها و اضطرابها جای خود را به سکوت و آرامش دهد؛ اما نه سکوتی که بوی شکست و ذلت و مرگ میدهد، بلکه سکوتی که نشانهی رضایت و آرامش خاطر است. آن کس که به تمام این آرزوها، امیدها و انتظارها پاسخ مثبت دهد و در خارج به تصویر کشد و به آن واقعیت برساند، حضرت مهدی موعود «المنتظر القائم (علیه السلام)» میباشد. روشن است که چنین آیندهای زیبا و روشن، سعی و تلاش فراوانی طلب میکند و باید همانند انتظار برای رسیدن دوستی عزیز و سفر کرده از دیار غربت لحظه شماری کرد و بی قرار بود که آمدنش حتمی است.
منتظران
انتظار منحصر به گروه و طیف خاصی نیست، بلکه خدای هستی بخش و همهی هستی در انتظار «مهدی منتظر (علیه السلام)» هستند:
1. خدا:
خداوند متعال، خود از منتظران است در انتظار حضرت مهدی (علیه السلام) که دین خود را به دست او یاری دهد و اختلاف ادیان را بردارد و در سراسر گیتی یک آیین و مذهب- توحید- حاکم گرداند؛ در انتظار اوست تا وعدههایش را به مرحله نمایش و اجرا گذارد و از دشمنان خویش انتقام گیرد. با توجه به روایات خداوند جهان نگار در قرآن کریم در این گستره چنین میفرماید: (فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ) (2).
2. انبیا و اوصیای سلف (علیهم السلام):
آنان نیز از منتظراناند، در انتظار کسی که بیاید و کار ناتمام آنان را به سرانجام رساند. تمام کتابهای آسمانی به آمدن مهدی منتظر (علیه السلام) مژده دادهاند (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ) (3).
3. پیشوایان دین اسلام:
امامان معصوم (علیهم السلام) نیز از منتظران هستند (4)، در انتظار فرزند حضرت زهرا (علیه السلام) تا حقوق به تاراج رفتهشان را بازستاند (5) و از انسان خاکی، موجودی افلاکی بسازد. آنها در فراغش میگریستند و در آرزوی او بودند تا زمان هر چه سریعتر سپری شود و فرمان قیام از ناحیهی خداوند متعال صادر گردد؛ بدین جهت امامان معصوم (علیهم السلام) مردم روزگارشان را با فرهنگ انتظار و وظایف آنها و نشانههای آخرالزمان و … آشنا میساختند تا پیامی برای آیندگان باشد و گسترهی ظهور فراهم آید.
4. اهل ایمان:
خداباوران، چشم به راه حضرت هستند تا کفر و ظلم را از ریشه برانداخته و آنها را از ذلت و خواری به عزت و سربلندی برساند تا در کمال امنیت و آرامش به عبادت و بندگی خدا بپردازند (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِكُونَ بِی شَیئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ) (6).
5. بشریت:
همگان، بر هر کیشی، مسلمان و غیر مسلمان، در اتنتظار کسی هستند تا آرزوها و رویاهای دیرینه آنها را تحقق بخشد، هویت و شخصیت گم شده و به تاراج رفته را به آنان بازگرداند؛ به ویژه انسان امروزی را که در گرداب سرگشتگی، پوچی و بیهودگی فرو رفته، نجات دهد و او را هدفمند و با انگیزه گرداند طعم انسانیت را به انسان بچشاند.
گرچه انتظار از درون انسان سرچشمه میگیرد و میجوشد و به انسان امید زندگی و حقیقت میدهد، اما خدای متعال نیز آن را بر همه لازم دانسته و از یأس و ناامیدی نهی فرموده است (إِنَّمَا الْغَیبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ) (7) امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیهی شریف فرمود: منظور از «الغیب» حضرت مهدی (علیه السلام) است و خداوند دستور داده، که در انتظار آن حجت غایب باشید که من نیز در شمار منتظران هستم. (8)
فضیلت منتظران
امام باقر (علیه السلام):
هر کسی از شما بداند که فرج حضرت مهدی روزی فرا خواهد رسید و در انتظار آن روز بماند و بداند که فرج آن حضرت مایهی خیر و برکت برای مؤمنان است، سوگند به خدا مانند کسی است که با شمشیر خود همراه با قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جهاد میکند، بلکه سوگند به خدا مانند کسی است که با شمشیر همراه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میجنگد، بلکه سوگند به خدا مانند کسی است که در خیمهی حضرت حجت (علیه السلام)، در کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شهادت رسیده است. (9)
امام سجاد (علیه السلام):
امامت و غیبت امام دوازدهم [حضرت مهدی (علیه السلام)] به درازا کشد و غیبت او طولانی شود و مردم عصر او که پای بند به امامت اویند و در انتظارش هستند، از مردم تمام زمانها افضل و برترند، زیرا خدا به آنان عقل و فهم و معرفتی ویژه عنایت کرده و غیبت آن امام [همام]، نزد آنان با ظهورش تفاوتی ندارد و آنها در فضیلت و منزلت مانند مجاهدین در نزد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. آنان برگزیدگان و شیعیان راستیناند. (10)
امام صادق (علیه السلام):
پدرم از پدران پاکش بازگو کند که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل فرمود: کسی که منتظر فرج و ظهور مهدی ما باشد، مانند کسی است که همراه با ما در جنگ شرکت کرده و در خون خود غلطیده است. (11)
چند نکته دربارهی انتظار:
الف: انتظار مانند نماز و روزه و … عبادت، و از برترین اعمال محسوب میشود.
امام جعفر صادق (علیه السلام) از نیاکان پاک خود نقل کند که رسول خدا (علیه السلام) فرمود:
برترین عبادتهای مؤمن، انتظار فرج حضرت حجت از سوی خداوند سبحان است. (12)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):
انتظار فرج، عبادت است. (13)
ب: انتظار از دیدگاه قرآن و پیشوایان دین، امری واجب و لازم است و نباید در این باره ناامید بود؛ چنان که امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) در پارهای از روایتی فرمود:
در انتظار فرج حضرت مهدی (علیه السلام) بمانید و از رحمت خدا مأیوس و ناامید نشوید، چون محبوبترین اعمال نزد خدای متعال انتظار فرج است. (14)
امام رضا (علیه السلام):
چه زیباست شکیبایی و انتظار فرج حضرت مهدی (علیه السلام) آیا نشنیده و نخواندهای این آیهی شریف را که خدای متعال میفرماید (وَارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَكُمْ رَقِیبٌ) (15)، (فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ) (16)، [در انتظار باشید و من هم در کنار شما از منتظرانم و هرگز از فرج حضرت مهدی (علیه السلام) مأیوس و ناامید نباشید]، سپس صبر را پیشهی خود سازید که پس از یأس و ناامیدی فرج فراخواهد رسید… . (17)
ج: انتظار هم چون نماز، پارسایی، و … از اجزا و شرایط دین و آینن اسلام به شمار میرود:
امام صادق (علیه السلام):
… از اجزا و شرایط آیین و دین امامان (علیهم السلام) [در] انتظار فرج [و ظهور، نشستن] همراه با صبر و بردباری است. (18)
شخصی از امام باقر (علیه السلام) پرسید چه عملی نزد خدا پذیرفته است؟ حضرت در جواب او شرایطی برای پذیرش عمل ذکر فرمود که از آن جمله، انتظار ظهور حضرت قائم است. (19)
در انتظار حضرت مهدی (علیه السلام) ماندن، کلید حل مشکلات و نجات از غم و اندوه است.
حضرت ابوالحسن امام رضا (علیه السلام):
… انتظار فرج سبب حل مشکلات و گشایش در کار است. (20)
امام سجاد (علیه السلام):
انتظار فرج، بزرگترین راه برای گشایش معضلات و مشکلات است. (21)
امام حسن عسکری (علیه السلام) به علی بن الحسین بن بابویه سفارشهایی نوشت و در پارهای از آن این گونه نگاشت:
شیعیان ما همیشه در حزن و اندوه به سر خواهند برد تا این که فرزندم، مهدی ظهور نماید. (22)
در فضیلت انتظار: انتظار خود، برترین و زیباترین عملهاست. (23)
امام رضا (علیه السلام) از نیاکانش نقل کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
برترین اعمال ملت من انتظار فرج مهدی (علیه السلام) از سوی خدای مهربان است. (24)
از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سؤال شد: «محبوبترین اعمال نزد خدا کدام است؟» در جواب فرمود: «انتظار فرج.» (25)
هـ. سیره و روش پیشوایان دین در مورد انتظار:
از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: «آیا حضرت قائم (علیه السلام) متولد گشتهاند؟» فرمود: «خیر، اما اگر در عصر او میزیستم و او را مییافتم [و در عصر امامت او به سر میبردم] تمام عمرم را در خدمتش خواهم میبودم. (26)
امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) ضمن روایتی به نمایندگان خدا در زمین اشاره فرموده و از فراغشان آهی از قلب سوخته کشید و آرزو کرد که آنها را زیارت کند و شیفتهی دیدارشان بود … . (27)
چند سخن کوتاه دربارهی انتظار
1. انتظار به انسان امید زندگی میدهد و یأس و ناامیدی را از بین میبرد.
2. انتظار در انسان انقلاب روحی ایجاد کرده و به او آمادگی میدهد تا در بهترین شرایط روحی، عاطفی و … قرار گیرد.
3.انتظار سبب میشود که انسان از تمام تعلقات و وابستگیها بریده و از مادیات رهایی یابد.
4. انتظار به انسان انگیزه میدهد و او را مثبتگرا میکند، چون فرد منتظر همیشه در انتظار موقعیت و شرایطی بهتر به سر میبرد.
5. انتظار انسان را از توقف خارج کرده و او را به سوی کمال حرکت و سرعت میدهد.
6. انتظار نشانهی اعتقاد و پای بندی به ولایت امامان معصوم (علیهم السلام) است.
7. انتظار، زمان، مکان و مرزی نمیشناسد، چون خالق و مخلوق همه از منتظران هستند.
8. شخصی که منتظر قدوم مبارک امام زمان (علیه السلام) است، سعی دارد با آن حضرت سنخیت و همخوانی بیشتری یابد و همیشه در تلاش و کوشش است تا صفات و شرایطی درونی و بیرونی خود را به آن حضرت، نزدیک کند و بر او تطبیق دهد.
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب *** جاروب کن خانه و پس میهمان طلب
9. انتظار باید با صبر و شکیبایی همراه باشد و انتقاد از تأخیر افتادن ظهور، صحیح نیست که خداوند حکیم در تأخیر ظهور حکمتی قرار داده است.
امام زمان (علیه السلام) به نایب اولشان، ابو عمرو عثمان بن سعید برای روز جمعه نیایشی آموخت و در ضمن آن این گونه فرمود:
فصبرنی علی ذلک حتی لا أُحب تعجیل ما اخَّرتَ و لا تأخیر ما عجلتَ و لا کشف ما سترت و لا البحث عما کتمت و لا أُنازعک فی تدبیرک و لا أقول لم و کیف و ما بال الأمر و لا یظهر و قد امتلأت الأرض من الجور و أُفوض أموری کلَّها إلیک:
الها مرا در تأخیر ظهور، شکیبا و بردبار گردان، تا آنچه را تو پیش و پس انداختهای، جز آن را نخواهم، و آنچه را تو مستور کردهای، پرده بر ندارم و به جست و جوی آنچه تو نهان داشتهای برنیایم، و در تدبیر و سیاست تو به نزاع و مخاصمه برنخیزم و نیز به چون و چرا و انتقاد در این که زمین لبریز از ظلم و ستم گشته، چرا صاحبش نمیآید، سر برندارم، بلکه تمام امور و کارهایم را به تو وامیگذارم. (28)
10. حال و هوای انتظار، اکتسابی و به دست آوردنی است.
11. از این که خدا و پیشوایان دین از منتظران هستند روشن میگردد، انتظار امری بسیار سترگ و بزرگ است و هم چنین معلوم میشود که شخص منتظر نیز شخصی با عظمت و بزرگ و بلندمرتبه است.
12. انتظار مژده و نویدی است به ایمانیان، چون آنان خدا و پیشوایان راستین را در کنار خویشتن احساس میکنند و هم چنین پیامی است به تمامی بشریت که سرانجام روزی فرا خواهد رسید که آنها از چنگال فساد و ظلم، بی عدالتیها، ذلتها، پوچیها، و سردرگمیها نجات یابند و انسان، جایگاه والا و ممتاز خود را در میان پدیدهها پیدا کند.