• تماس  

بیایید بخشش و گذشت را باهم تمرین کنیم.

17 آبان 1395 توسط زينب اسماعيلي

کشاورزی یک مزرعه بزرگ گندم داشت;
زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود.
شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد
و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد.
پیرمرد کینه روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت
و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد.
مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله ور. در مزرعه به این طرف و آن طرف می دوید
و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش…
در این تعقیب و گریز گندمزار به خاکستر تبدیل شد.
وقتی کینه به دل گرفته و در پی انتقام هستیم
باید بدانیم آتش این انتقام دامن. خودمان را هم خواهد گرفت.

بیایید بخشش و گذشت را باهم تمرین کنیم.

 نظر دهید »

استاد مرتضی مطهری : علم درجه است

17 آبان 1395 توسط زينب اسماعيلي

 نظر دهید »

شهید مرتضی مطهری : حق

17 آبان 1395 توسط زينب اسماعيلي

 نظر دهید »

​نگاه با محبّت به پدرومادر،عبادت است

17 آبان 1395 توسط زينب اسماعيلي

نگاه با محبّت به پدرومادر،عبادت است
????جهاد در راه اسلام است
????باعث طول عمرو زیادتےروزے است
????باعث راحتے مرگ است
????باعث نیڪےفرزندان آنهادرآینده بہ پدرمےشود

 1 نظر

​رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم

17 آبان 1395 توسط زينب اسماعيلي

رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم
«اَلجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی جَسَدٍ غَذَی بِالحَرَامِ».
«بهشت حرام است بر بدنی که از غذای حرام تغذیه نماید»
[إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج‌1، ص: 69]
«تَرْکُ لُقْمَةِ حَرَامٍ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ صَلَاةِ أَلْفَیْ رَکْعَةٍ تَطَوُّعا». یعنی:
«ترک کردن یک لقمه حرام در نزد خدا بهتر است از دو هزار رکعت نماز مستحبی»
[بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‌90، ص: 373]
امیرالمؤمنین علیه السلام
«لَیسَ مِن شِیعَتِی مَن أَکَلَ مَالَ المُؤمِنِ حَراماً».
«از شیعیان من نیست کسی که مال مؤمنی را به حرام بخورد»
[إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج‌1، ص: 69]
داستانک:
شریک بن عبد اللَّه نخعی،
از فقهای معروف قرن دوم هجری،
به علم و تقوا معروف بود.
مهدی بن منصور، خلیفه عباسی، علاقه فراوان داشت که منصب «قضا» را به او واگذار کند،
ولی شریک بن عبداللَّه برای آنکه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زیر این بار نمی‌رفت.
و نیز خلیفه علاقه‌مند بود که «شریک» را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حدیث بیاموزد.
شریک این کار را نیز قبول نمی‌کرد و به همان زندگی آزاد و فقیرانه‌ای که داشت قانع بود.
روزی خلیفه او را طلبید و به او گفت: «باید امروز یکی از این سه کار را قبول کنی:
یا عهده‌ دار منصب «قضا» بشوی،
یا کار تعلیم و تربیت فرزندان مرا قبول کنی،
یا آنکه همین امروز ناهار با ما باشی و بر سر سفره ما بنشینی.».
شریک با خود فکری کرد و گفت: حالا که اجبار و اضطرار است، البته از این سه کار، سومی بر من آسانتر است.
خلیفه ضمنا به مدیر مطبخ دستور داد که امروز لذیذترین غذاها را برای شریک تهیه کن.
غذاهای رنگارنگ از مغز استخوانِ آمیخته به نبات و عسل تهیه کردند و سر سفره آوردند.
شریک که تا آن وقت همچو غذایی نخورده و ندیده بود، با اشتهای کامل خورد.
خوانسالار آهسته بیخ گوش خلیفه گفت:
«به خدا قسم که دیگر این مرد روی رستگاری نخواهد دید.».
طولی نکشید که دیدند شریک، هم عهده‌ دار تعلیم فرزندان خلیفه شده و هم منصب «قضا» را قبول کرده و برایش از بیت المال مقرری نیز معین شد.
روزی با متصدی پرداخت حقوق حرفش شد. متصدی به او گفت:
«تو که گندم به ما نفروخته ‌ای که اینقدر سماجت می‌کنی؟».
شریک گفت: «چیزی از گندم بهتر به شما فروخته ‌ام،
من دین خود را فروخته‌ ام.»
مجموعه‌ آثاراستادشهیدمطهری، ج‌18 (داستان و راستان)، ص: 255 به نقل از مروج الذهب مسعودی، جلد 2،
استاد محمود قاسمی

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 164
  • 165
  • 166
  • ...
  • 167
  • ...
  • 168
  • 169
  • 170
  • ...
  • 171
  • ...
  • 172
  • 173
  • 174
  • ...
  • 386
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

محبان المهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس