میلاد نبی اکرم (ص) و ????قرآن ناطق، امام صادق(ع) تبریک و تهنیت باد
پیامبر اڪرم (ص) مےفرمایند:
هر ڪس یڪ بار بر من صلوات فرستد؛
خداوند درے از عافیت به رویش بگشاید…
????میلاد نبی اکرم (ص) و ????قرآن ناطق، امام صادق(ع) تبریک و تهنیت باد
پیامبر اڪرم (ص) مےفرمایند:
هر ڪس یڪ بار بر من صلوات فرستد؛
خداوند درے از عافیت به رویش بگشاید…
????میلاد نبی اکرم (ص) و ????قرآن ناطق، امام صادق(ع) تبریک و تهنیت باد
#مناجات
???????? یَا إِلَهِى فَلَکَ الْحَمْدُ فَکَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَیَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِى، وَ کَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّیْتَهُ عَلَیَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِى، وَ کَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِکْ عَنِّى سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِى مَکْرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ یَلْتَمِسُ مَعَایِبِى مِنْ جِیرَتِى، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِکَ عِنْدِى
???????? اى خداى من! سپاس تو را، چه بسیار عیب که پوشیدى بر من و مرا رسوا نکردى، و چه بسیار گناه که پنهان کردى و مرا بدان شهره نساختى، و بسا آلودگى ها که بدان دست زدم و تو پرده من ندریدى و ننگ آن را بر من ننهادى و پیش همسایگان و عیوب جویان که از نعمت تو بر من رشک مى برند آنها را آشکار ننمودى.
???? صحیفه سجادیه ، دعای شانزدهم
سه برادر ، مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند این مرد پدرمان را کشته است.
امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟
آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و … هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اینها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مُرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مُرد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: حد را بر تو اجرا می کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهید.
پدرم مُرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه می شود، و برادرم هم بعد از من تباه می شود.
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را می کند؟
آن مرد به مردم نگاه کرد و گفت این شخص.
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آیا ضمانت این مرد را می کنی؟
ابوذر عرض کرد: بله امیرالمومنین
فرمود: تو او را نمی شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می کنم!
ابوذر عرض کرد: من ضمانتش را می نمایم یا امیرالمومنین.
آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد…و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود…سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حالیکه خیلی خسته بود، به نزد امیرالمومنین (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چیزی باعث شد تا برگردی درحالیکه می توانستی فرار کنی؟
آن مرد گفت: ترسیدم که “وفای به عهد” از بین مردم برود.
امیرالمومنین(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
ابوذر گفت: ترسیدم که “خیر رسانی و خوبی” از بین مردم برود.
پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتیم… امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: چرا؟
گفتند: می ترسیم که “بخشش و گذشت"از بین مردم برود.
اشعار ناب آئینے:
دلدار تویی ، عشق تویی حضرت احمد(ص)
پایان رسل ، ختم کلامی تو محمد(ص)????
ویران ز قدم های تو شد جهل و خرافه
مدیون تو شد هر که کندبهر خدا حمد
نورت ز ازل تا به ابد هست به عالم
ای خسرو خوبان که به عالم شده سرمد
مبهوت کمالت شده اند جمله خلایق
وقتی که خدا خود ز در وصف تو آمد
در روز جزا چشم امیدم به تو باشد
زیراکه تویی بر همه ی خلق سرآمد